ایوان؛ فصل‌نامۀ متن و داستان
ایوان؛ فصل‌نامۀ متن و داستان
خواندن ۱۴ دقیقه·۵ سال پیش

من بی زبان فارسی زيستن نتوانم!

ایوان پنجم/ زمستان 98/ سخن شناسی/ علی محمدی‌دینانی ورودی 95 مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف

بررسی ويژگی‌های زبان علم و رابطۀ ميان زبان و انديشه

درآمد

اگر بپذیریم که زبان، مجموعه‌ای است از نشانه‌های آواییِ قراردادی که افراد یک جامعه آن را برای برقراری ارتباط وضع کرده‌اند، زبان‌های تخصصی مجموعه‌ای از نشانه‌های قراردادی آوایی یا نوشتاری هستند که گروهی از متخصصان آن فن برای بیان و توسعۀ مفاهیم آن حوزه ایجاد کرده‌اند. در این زبان‌ها، این مفاهیم ویژه با اصطلاحات به خصوصی (technical terms) معرفی می‌شوند که در هر یک از حرفه‌های مختلف معنای مشخص و مخصوص ‌به‌ خود را دارند؛ برای مثال، مفاهیمی چون خستگی در مقاومت مصالح، سوپاپ در مکانیک خودرو و ریزتراشه در صنعت الکترونیک، مفاهیمی تخصصی هستند که در مجموعۀ لغات آن حرفه‌ها به صورت معین و مشخص پذیرفته شده‌اند و مهم‌ترین ویژگی لغات تخصصی یعنی دقت و عدم وجود ‌ابهام (يا حداقل کم‌ابهام بودن) را دارند. در این میان، زبان علم نیز نوعی زبان‌ تخصصی است که علاوه بر ویژگی «دقت کلمات»، دو ویژگی مهم دیگر یعنی «پویایی» و «زایندگی» -هم‌چون خود علم- را نیز بایستی داشته باشد. دو ویژگی اخیر از آن‌جا مهم هستند که جوامع تنها در صورتی می‌توانند صاحب‌نظر در علم و توسعه‌دهندۀ آن شوند که زبان متناسب با آن‌را هم داشته باشند؛ به عبارت دیگر، رابطۀ میان چیرگی علمی و چیرگی زبانی یک ملت تنها یک طرفه نیست (بدین صورت که برتری علمی برخی جوامع باعث گسترش و برتری‌یافتن زبان آن‌ها بر سایر زبان‌ها می‌شود) بلکه رابطه‌‌ای دوطرفه و در قالب یک حلقۀ بسته در این‌جا برقرار است. (قدرت زبانی یک جامعه است که می‌تواند ابزارهای زبانی برای نیل به برتری علمی را برای محققان و دانشمندان آن جامعه فراهم کند.)

منظور از ویژگی «زایندگی» زبان این است که هر زبان بایستی بتواند لغات جدیدی را برای مفاهیم نوظهور در علوم مختلف به دست دهد. هم‌چنین ویژگی «پویایی» زبان به این نکته اشاره دارد که هر زبان بایستی به دارایی‌های فعلی خویش بسنده نکند و زمینه‌های گسترش لغات تازه‌ ابداع ‌شدۀ خود را نیز در نظر بگیرد. برای مثال، یکی از مفاهیم پرکاربرد در علم امروزی، دستگاه رادار است. این کلمه خود از سرواژه‌سازی کلمات radio detection and ranging بدست آمده است و این روش سرواژه‌سازی یکی از مهم‌ترین روش‌های توسعۀ لغات در زبان علم است. حال اگر در زبان فارسی و در مواجهه با این کلمه آن‌را به همین صورت بیان کنیم، مشکلی که به وجود می‌آید این است که کاربرد این واژه در سایر کلمات را بایستی چه کنیم؟ مثلاً واژۀ InSAR را بایستی چه بنامیم1 و یا «عملِ مکان‌یابی و تشخیص به کمک رادار» را بایستی چه ‌کنیم2؟ بنابراین می‌بینیم که در زبان علم نه تنها در مرحلۀ معادل‌یابی بلکه در مرحلۀ توسعۀ کلمه نیز با چالش‌هایی رو به رو هستیم3.

اما با گذر از پیچیدگی‌های زبانی، مسئلۀ دیگری نیز نمایان می‌شود و آن «نوع به‌کارگیری زبان» است؛ بدین صورت که برخی از مشکلات علمی در کشورهایی چون کشور ما، ناشی از اصرار گویندگان و نویسندگان بر استفادۀ صِرف از کلمات بیگانه و هم‌چنین افتخارکردن به دانستن و به‌کاربردن اصطلاحات و لغات آن زبان‌ها است. اما چنین رویکردی باعث شده تا اولاً ما در دام لغات، اصطلاحات و دستور زبان بیگانه گرفتار شویم و نتوانیم به کنه مطلب دست پیدا کنیم و ثانیاً گسترش به‌کارگیری لغات بیگانه کم‌کم به این انجامیده که گویی زبان فارسی ناتوان از ارائۀ مفاهیم و مقاصد است.

لغات بیگانه و تأثیرآن‌ها بر زبان مقصد

در مورد تأثیر به‌کارگیری لغات بیگانه در زبان‌های دیگر، دو دسته رویکرد وجود دارد؛ آنتوان میه، زبان‌شناس نامدار فرانسوی، می‌گوید: «حوزۀ وام‌گیری فقط محدود به کلمات است و به دستور زبان آسیبی نمی‌زند.» برخی دیگر اما نظر متفاوتی دارند؛ در نظر آن‌ها، استفادۀ گسترده از کلمات بیگانه در هر زبان، در ابتدای امر واژگان زبان مقصد را مورد تهاجم قرار می‌دهد و برخی از آن‌ها را کنار می‌زند. در ادامه، گسترش لغات بیگانه بر لایه‌های دیگر زبان همچون لایۀ دستوری صرف و نحو نیز تأثیر می‌گذارد و موجب دگرگونی آن می‌شود. برای مثال، احمد سمیعی در این‌باره می‌گوید: «درست است که عناصر قاموسی بیگانه، بخصوص اگر با الگوی ساختاری واژگان زبان فارسی مغایرت نداشته باشند، به زبان ما لطمه‌ای نمی‌زند، ولی اگر این عناصر فراوان باشند و ما حتی مجال پیدا نکنیم که آن‌ها را به هیئت مأنوس درآوریم، به همراه خود الگوها و عناصر دستوری بیگانه را وارد زبان ما می‌سازند». [1]

یکی از مثال‌های مناسب در این‌باره، واردشدن الگوی «به‌کارگیری فعل مجهول در کنار فاعل» به زبان فارسی است. این در حالی است که مطابق دستور زبان فارسی، جملۀ مجهول جمله‌ای است که فاعل را حذف کرده و فعل را به مفعول نسبت داده باشند. بنابراین جملاتی چون «شیشه‌های مغازه توسط دزدان شکسته شد.» یا «افسر پلیس مورد حملۀ مردم عصبانی واقع شد.» علی‌رغم آن‌که در زبان انگلیسی کاملاً رایج و درست هستند، در زبان ما نادرست به حساب می‌آیند.

تفکر و زبان

برخی چنین می‌پندارند که زبان تنها «وسيله»‌اي براي تفکر و انتقال مفاهيم است، از این‌رو تنوع زبان‌ها به معنای قالب‌های متفاوت است و فرقی نمی‌کند که پیام را در چه قالبی منتقل کنیم و لذا به‌راحتی می‌توانیم در مقولات علمی از زبان پذیرفته‌شدۀ انگلیسی (یا فرانسوی یا ...) استفاده کنیم. این نوع نگرش، خود سرآغاز بسیاری از مناقشات در حوزۀ زبان‌شناسی و هم‌چنین برنامه‌ریزی امور مربوط به زبان بوده است. با چنین رویکردی است که بعضاً در ایران چنین اظهار نظر می‌شود که «حالا که زبان علم انگلیسی است، چه نیازی به این همه رنجش و مشقت است تا در برابر این زبان مقاومت کنیم؟ چرا نباید اجازه دهیم که این زبان کار خودش را بکند؟» برای پاسخ به سوال لازم است نگاهی کوتاه به نظریات زبان‌شناسان بیفکنیم.

در حدود دويست سال پیش هِردِر(Herder) با کتاب خود تحت عنوان دربارۀ منشأ زبان، بحثی جدی دربارۀ ارتباط میان زبان و تفکر را آغاز کرد. او در آن کتاب کوشید نشان دهد رابطه‌ای دوطرفه میان زبان و اندیشه برقرار است؛ به عبارت دیگر، زبان هم «ابزار» و هم «محتوا» و هم «صورت» اندیشه است و منظور از محتوا، انباشت تجربه و دانش نسل‌هاي قبلی در یک زبان است که از طریق آموزش به نسل‌هاي بعدی منتقل مي‌شود. بنابراین زبان نه تنها ابزار است بلکه چیزی است که نوع نگرش و زاویۀ دید ما را نیز تنظیم می‌کند و بدین صورت در تفکر فردی و اجتماعی جوامع مختلف تأثیر می‌گذارد. لذا تنها راهِ درست‌خوانیِ گزاره‌های ملت‌های مختلف و بررسی ادبیات هر کشور این است که خوانش در چارچوب همان زبان‌ها صورت پذیرد.

در سال‌های بعد نیز نظریات هردر با نظریات زبان‌شناسان دیگری چون ویلهلم هومبولت (Wilhelm Humboldt) تکمیل گردید و در نهایت در قرن بیستم، منجر به نظریات مختلفی چون نظريۀ نسبیت زمانی شد.

فرضیه ساپیر-ورف (Sapir& Whorf)

ساپیر و بعدها شاگرد وی، ورف، فرضیه‌ای را مطرح کردند که بعدها شکل تکامل‌یافته‌تری تحت عنوان نظریۀ «نسبیت زبانی» (linguistic relativity) پیدا کرد. بر مبنای این نظر، ساختار زبان بر بینش و طرز نگاه متکلمان به آن زبان تأثیر می‌گذارد و لذا تفاوت در زبان منجر به تفاوت در فرهنگ اقوام می‌شود. ساپیر و ورف با تحقيقات گستردۀ خود در مورد زبان اقوام سرخ‌پوست بومي آمريکا نشان دادند که به ازای واقعیات فیزیکی مشابه، دو گروه با دو زبان متفاوت، برداشت‌های متفاوتی از واقعیات را ارائه می‌دهند. از آن‌جا که هر شخص می‌کوشد تا مدلی از جهان واقعی را در ذهن خود قرار دهد، نوع نگرش شخص به جهان نیز در ساخت مدل تأثیرگذار است. حال، زبان با تنظیم زاویه‌ دید، باعث می‌شود تا گروه‌های مختلف جهان‌های متفاوتی را برای خود در ذهن‌شان ترسیم کنند. بنابراین زبان در فرآیند بازسازی جهان تأثیرگذار است.

ورف برای اثبات نظریات خود استدلال‌های مختلفی را ذکر می‌کند که در این‌جا می‌توان به یکی از آن‌ها اشاره کرد؛ «اگر حتی برای یک بار سعی کرده باشید متنی را از یک زبان به زبان دیگر ترجمه کنید، به خوبی فهمیده‌اید که ترجمه اصلاً کار ساده‌ای نیست. یکی از دلایل دشواری ترجمه این است که واژه‌ها در زبان‌های مختلف با یکدیگر تناظر یک به یک ندارند. به عنوان نمونه، زبان انگلیسی تمایز روشنی بین معنای ape و monkey می‌گذارد، در حالی‌که در زبان فرانسه برای این دو موجود فقط یک واژه وجود دارد(singe). نوع خاص تر این تفاوت آن است که زبان‌های مختلف یک گستره معنایی واحد را به قطعاتی کاملاً متفاوت و دارای هم‌پوشی تقسیم می‌کنند. به عنوان نمونه در انگلیسی سه واژۀ road, street و way تقریباً همان حوزه‌ای از معنا را پوشش می‌دهند که پنج واژه در فرانسه پوشش می‌دهند اما هیچ‌یک از این سه واژۀ انگلیسی دقیقاً همتای یکی از پنج واژۀ فرانسه نیست.» [2]

دیگران چه می‌کنند؟

1-یکی از اشتباهات رایج در سطح جامعۀ ما این است که برخی فکر می‌کنند مسئلۀ برخورد زبان‌ها و غالب-مغلوب گشتن آن‌ها تنها در ایران است که اهمیت دارد و آن هم ریشه در این دارد که ما همه را به چشم بیگانه و عاملی درجهت عقب‌ماندگی ایران می‌بینیم، در حالی‌که در سایر کشورها کم و بیش این امر پذیرفته شده است که زبان انگلیسی زبان علم است و لذا هیچ‌گونه مشکل علمی مربوط به زبان در آن کشورها وجود ندارد. این در حالی است که در کشورهای مختلف و در نقاط گوناگون دنیا، موسساتی مختلفی وجود دارند که به طور تخصصی بر روی کلمات علمی زبان‌های مختلف کار می‌کنند تا مشکلات نادقیقی کلمات معادل و هم‌چنین سوءتعبیرهای ناشی از معادل‌یابی‌های غلط را رفع کنند و زمینه‌ را برای همکاری‌های موثرتر گروه‌های مختلف -با زبان‌های متفاوت- فراهم کنند. یکی از این نمونه‌ها، «مرکز اطلاعات بین‌المللی واژه‌شناسی» (یا به اختصار Infoterm) است که در سال 1971 و با حمایت یونسکو در شهر وین اتریش شروع به کار کرد. هدف از ایجاد چنین موسسه‌ای، «جمع‌آوری داده‌های استاندارد مربوط به واژه‌شناسی» اعلام شد و این موسسه تمرکز خود را بر سه زبان انگلیسی، فرانسوی و آلمانی قرار داد. هم‌اکنون نیز موسسات دیگری چون termnet

(با شعار there is no knowledge without terminology)، همچنین GTW (یا انجمن واژه‌شناسی و تبادل دانش) و ... در این زمینه فعالیت می‌کنند.

- شاید یکی از بهترین نمونه‌های قابل بحث در اینجا، هندوستان باشد. پس از استعمار انگلیسی‌ها بر این کشور در سال ۱۸۳۲، زبان انگلیسی به تدریج در جامعۀ هند وارد شد و در سال‌های بعد نیز روند گسترش و چیرگی آن با فعالیت سازمان‌های مختلف و شرکت‌هایی چون «کمپانی هند شرقی» شتاب گرفت. این روند، تا بدان‌جا ادامه یافت که در دوران مستعمره‌زدایی از امپراطوری بریتانیا، نظر بسیاری از مردم هندوستان نسبت به زبان انگلیسی به گونه‌ای تغییر کرد که وجه منفی و استعماری آن از بین رفت و به نمادی برای پیش‌رفت تبدیل شد. این دگرگونی موجب شد تا زبان انگلیسی به طور گسترده‌ای در مطبوعات، رسانه‌ها و محافل علمی استفاده شود و شاکلۀ مکاتبات اداری و دانشگاهی آن‌ها را نیز تشکیل دهد. اما از اواسط قرن بیستم، آن‌ها در مسیر توسعۀ اقتصادی-اجتماعی خویش با مشکل مواجه شدند و متوجه شدند که انتخاب زبان مانع رشد و توسعۀ همه‌جانبۀ آن‌ها شده است. برای مثال، یکی از مسائل مهم در آن زمان این بود که در کارخانه‌هايی که مهندسان بيش‌تر به زبان انگليسي صحبت می‌کردند، انتقال مفاهيم و ارتباط برقرارکردن با جامعۀ کارگری بسيار دشوار شده بود. در این راستا، «فقیر کوهلی» که از او به عنوان پدر صنعت IT هند یاد می‌شود، در جایی می‌گوید: «تمرکز کشور بر زبان انگلیسی در حوزۀ علوم مختلف و مهندسی، مانع از به‌کارگیری و بالفعل‌سازی توان بالقوه‌مان شده است.» در نهایت، تمامی این مسائل باعث شد تا در کنار فعالیت‌های خودجوش مردمی برای مرتبط‌کردن زبان‌های محلی با زبان انگلیسی، دولت نیز سیاست‌های خود را در این راستا جهت‌گیری کند. (برای مثال تلاش شد تا مسائل مهم و پیچیده‌ای چون فیزیک کوانتوم نیز به زبان‌های محلی ترجمه شده و یا مراکز واژه‌گزینی برای اصطلاحات علمی بنیان نهاده شوند.) [4]

جمع‌بندی

در این مقاله تلاش شد تا نشان داده شود که زبان علم علاوه بر ویژگی «دقت کلمات»، بایستی دو ویژگی مهم «پویایی» و «زایندگی» را نیز برای هم‌گاهی با توسعۀ علمی داشته باشد. هم‌چنین در ادامه نشان داده شد که زبان بر نحوۀ تفکر تأثیر می‌گذارد و لذا انتخاب زبان‌های متفاوت به معنای نگریستن به جهان از زوایای مختلفی است. از این‌رو بستر مناسب زبانی یکی از مولفه‌های مهم در جهت توسعۀ علمی به شمار می‌رود و همین نکته، زبان را از حالت صِرفاً ابزارگونۀ آن بیرون می‌آورد.

اما زبان فارسی در مسیر توسعۀ خود گرفتار چالش‌های دیگری نیز هست که به کاربران آن برمی‌گردد؛ برای مثال برخی با این استدلال که لغات معادل حق مطلب را ادا نمی‌کنند، بر استفاده از لغات بیگانه اصرار بیش‌تری می‌ورزند. این درحالی است که همان‌طور که نشان داده شد، واژگان زبان‌های مختلف تطبیق کاملی با یک‌دیگر ندارند و این نه برای زبان فارسی که برای همۀ زبان‌های دیگر صادق است. بنابراین صرف این‌که «لغات معادل حق مطلب را کامل ادا نمی‌کنند» نباید باعث شود که سراسر مقالات و سخنرانی‌هایمان از لغات بیگانه پر شود. در این مسیر نیز شاید خوب باشد که نگاهی به تجربیات سایر کشورها بیندازیم.

پاورقی:

1. تداخل‌سنجی رادار دهانه ترکیبی یا Interferometric synthetic aperture radar، دستگاهی است که با استفاده از تداخل‌سنجی فاز امواج ارسال و دریافت به سطوح، امکان ایجاد مدل سه‌بعدی سطح را فراهم می‌کند. (منبع: ویکی‌پدیا)

2. در زبان انگليسي، از همان کلمه رادار به صورت فعل استفاده می‌شود. برای مثال کلمۀ radared فرم simple past and past participle فعل آن است. (منبع: www.en.wiktionary.org)

3. البته، در پاسخ می‌توان مثالی از به‌کارگیری مناسب زبان فارسی را در ساخت کلمۀ «اختروَش» (معادل کلمۀ quasar یا quasi-stellar radio source) پیدا کرد که مانع از به‌کارگیری لغاتی چون کوازار (همچنان که پیش‌تر مصطلح بود) و هم‌چنین واردشدن صرف و نحو بیگانه به زبانمان شده است.

4. . برای اطلاعات بیشتر می‌توانید به مقالۀ « Indian initiatives aim to break science’s language barrier» در سایت www.nature.com یا مقالۀ «how India is shifting towards an inclusive learning in science and tech» در سایت www.economictimes.indiatimes.com مراجعه کنید.

5. برای مطالعۀ بیش‌تر در این‌باره می‌توانید به مقالۀ ارزندۀ «چرا و چگونه زبان فارسی باید زبان علمی ما باشد؟»، مجلۀ نشر دانش، شمارۀ چهارم مراجعه کنید.

مرجع:

[1]: سمیعی، احمد. «یادداشت سردبیر». نامۀ فرهنگستان. شمارۀ پنجم

[2]: فرضیه ساپیر-ورف، ویکی‌پدیا


زبان فارسیرابطه زبان و تفکرتاثیر زبان بر تفکرمشکلات زبان فارسیزبان شناسی
صاحب امتیاز: کانون شعر و ادب دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید