ایوان هفتم/ تابستان 99/ مکاتب ادبی/ پریا کمانی ورودی 95 مهندسی و علم مواد دانشگاه صنعتی شریف
ناتورالیسم چیست؟
ناتورالیسم مکتبی است که احساس و عاطفه و تخیل را کنار میگذارد و بر واقعیتهای طبیعت و اصول و قانونهای علمی تکیه دارد. در فلسفه، ناتورالیسم نظام کسانی است که طبیعت را به عنوان اصل اولیه قبول دارند و همه چیز را به آن حمل میکنند. از قرن هفدهم، آکادمی هنرهای زیبای فرانسه، عقیدهای را که تقلید از طبیعت را در هر چیزی ضروری میشمرد، ناتورالیستی مینامید. این اصطلاح، به ویژه در مورد نقاشی به کار رفته بود.
ظاهراً نامگذاری «مکتب ناتورالیسم» روز 16 آوریل 1877 در رستوران «تراپ» بر سر میز شامی که گوستاو فلوبر1، ادمون دوگنکور2، امیل زولا3 و گروه آیندۀ «مدان» گرد آمده بودند صورت گرفت و این عنوان که از زبان علم و فلسفه و نقد هنر گرفته شده بود وارد ادبیات شد.
این کلمه سرانجام در قاموس برخی از منتقدان مفهومی قیاسی میگردد و به کوشش نویسندهای اطلاق میشود که به گفتۀ ویکتور هوگو4 (افسانۀ قرون 1859) «میکوشد با مسائل اجتماعی همان رفتاری را بکند که دانشمند علوم طبیعی با جانورشناسی میکند...» بودلر5 در سال 1848، بالزاک6 را «دانشمند... مشاهدهگر... و ناتورالیست.» میخواند.
«ادبیات ناتورالیسم» (طبیعت گرایی) جنبشی ادبی است که در سالهای 1880 تا 1930 در تاثیر از نظریات چارلز داروین7 دربارۀ نظریۀ تکامل (فرگشت) به وجود آمد.
ادبیات ناتورالیسم از میان رئالیسم شکل گرفت؛ با این فرق که معمولاً در ادبیات رئالیسم یا واقع گرایی از نوشتن برای اظهار واقعیات زندگی همانطور که هستند استفاده میشود ولی ادبیات ناتورالیسم میگوید عواملی چون ژنتیک، وراثت، اثرات محیطی و بسیاری عوامل دیگر در چگونگی شکل گرفتن شخصیت یک نفر دخالت داشته و تعیینکنندۀ سرنوشت هستند.
نویسندگان ادبیات ناتورالیسم سعی میکنند بر پایۀ زمینۀ سرنوشت باوری مخاطب خود را به جهتی سوق دهند که بپذیرد سرنوشت شخصیت داستان از قبل مشخص شده و او هیچ کاری نمی تواند برای تغییر دادن آن انجام دهد؛ بر خلاف پیروان مکتب رئالیسم که معمولاً در پایان داستانهای خود قهرمان داستان به نگرشی جدید در ادامۀ زندگی خود دست مییابد و با خواست خود دنیای اطراف خود را عوض میکند.
ناتورالیسم به لحاظ فلسفی به قدرت کامل و بی چون و چرای طبیعت و نظم بیهمتای آن نسبت داده میشود و ادبیات ناتورالیسم به معنی تقلید بسیار دقیق از طبیعت است. بعضی از نویسندگان ناتورالیستی معتقدند ادبیات و هنر باید ارزش علمی داشته باشد. بر طبق نظر امیل زولا همانطور که زیست شناس به بررسی تجربی موجود زنده میپردازد نویسنده نیز باید از یک زیست شناس تقلید کرده و روش تجربی را دنبالکند.
همچنین به گفتۀ دیدرو8 در قرن هجدهم، ناتورالیستها کسانی هستند که «حرفهشان مشاهدۀ دقیق طبیعت و یگانه آئینشان آئین طبیعت است.»
اصول مکتب ناتورالیسم عبارتند از:
علمگرایی: آنچه اندیشۀ ناتورالیستى را تشخص میبخشد، ایمان راسخ و صریح به علم و روشهاى مشاهده و آزمایش است. به عبارت دیگر، ایمان به اصالت روشهاى تجربى در آفرینش متون ادبى و تحلیل آن است. ناتورالیسم را باید «فرمول کاربرد علم جدید در ادبیات» دانست.
اخلاقستیزی و زشتنگاری: ناتورالیسم قیامى علیه پیشداورىها و قراردادهاى اخلاقى و مذهبى بود. پیروان این مکتب سانسورى را که جامعه بر بخشى از مظاهر طبیعت و زندگى اعمال کرده بود، درهم شکستند و از چیزهایى سخن گفتند و مناظرى را تشریح کردند که تا آن زمان در آثار ادبى راه پیدا نکرده بود.
سخن گفتن از زشتىها و پیامدهاى فقر و بىعدالتى در آثار چارلز دیکنز9 آغاز شد و در آثار امیل زولا به اوج رسید.
و البته براى نخستین بار، عشق به صورت خواست جسمانى و جنسیت به عنوان یک تجربۀ مشروع در آثار ادبی مطرح شد.
توجه مفرط به جزئیات: از نظر ناتورالیستها، حقیقت تنها از طریق بررسی دقیق اشیا و مکانها به دست مىآید.
از نظر آنها تنها آنچه دیده میشود مهم است نه شنیدهها.
سادگى و صمیمیت زبانى: یکی دیگر از ویژگىهاى ناتورالیسم زبان صمیمى و نزدیک به زبان محاورۀ ناتورالیستهاست. در حقیقت، اولین بار ناتورالیستها بودند که در نقلقولها و گفتوگوهاى شخصیتهاى آثارشان سعى کردند از جملات و تعبیراتى استفاده کنند که در زبان روزمره و عادى مردم جارى است. نویسنده سعی میکند در نقل گفتار هر یک از شخصیتهای داستانی همان ملات و عباراتی را بیاورد که طبعاً باید به زبان آورد. اگر چه آن عبارات و کلمات زشت و ناهنجار باشند.
ویژگیهای سبک ناتورالیسم عبارتند از:
1- فرد و اجتماع دارای هیچگونه امتیاز خارجی نیستند و قانون تنازع بقا در همۀ کارها و اتفاقات به چشم میخورد، یعنی اگر موجودی به کار خوب یا بدی دست بزند، این نتیجۀ ارادهاش نیست بلکه جبر و قوانین طبیعت او را به این کار وادار کرده است.
2- در نوشتههای ناتورالیستی بیش از حد به جزئیات توجه میشود و باریک بینی و ریزه کاری و ذکر عوامل و حوادث بسیار جزئی گاهی خسته کننده و بیهوده میشود.
این ذکر جزئیات شامل کوچکترین حرکات قهرمان داستان تا جزئیترین چیز در محیط او و فرعیترین حادثه در زندگی او میشود.
3- در این سبک، جسم بیش از روح ارزش دارد؛ یعنی هرنوع نظم یا بینظمی مربوط به جسم آدمی میشود که آن هم نتیجۀ توارث است و روان و روح فقط حکم سایه را دارد.
4- در سبک ناتورالیسم، مکالمههای طولانی و بیمورد به آن اندازه موضوع رمان و نمایشنامه را اشغال میکند که گاه آن را از حقیقت نمایی و لطف میاندازد.
تقدیرگرایی یا به عبارت دیگر جبرگرایی، واژۀ کلیدی مکتب ناتورالیسم است. جبرگرایی درونمایه ای فلسفی داشته، به این معنی که برای هر اتفاق ( مثل رفتار انسانی) زمینهای وجود دارد که سبب میشود هیچ اتفاقی جز آنچه که روی داده رخ ندهد. اصولاً جبر گرایی را مخالف با ارادۀ آزاد استفاده میکنند.
ناتورالیسم معتقد به جبر علمی است و میگوید حوادثی که در دنیا اتفاق میافتد، مطابق قوانین علمی و تحت تأثیر علل جبری است و مطابق این جبر از شرایط معین نتایج معین به دست میآید.
ناتورالیستها روی جنبههای تاریک زندگی تاکید دارند. سوژههایی مثل مرگ، تهیدستی، نژادپرستی ، بیماری و بسیاری موارد منفی دیگر از مضامین پایۀ این مکتب هستند که سبب شده نویسندگان ناتورالیست توجه خاصی به سیاه نمایی و بدبختی و اندوه بشری داشته باشند.
از برجستهترین نویسندگان ادبیات ناتورالیست میتوان از امیل زولای فرانسوی ، توماس هاردی10، جک لندن11 و گی دو موپاسان12 نام برد. از امیل زولا به عنوان پدر ادبیات ناتورالیسم یاد میشود. ناتورالیسم زولا در عین حال نوعی زیباشناختیِ وفاداریِ بیگذشت به حقیقت است و دادن ضرورت ادبی به فلسفۀ تحققی (پوزیتیویسم) و بالاخره نوعی انتقال روشهای تاریخ طبیعی است به رمان.
. یکی از مشهورترین آثار زولا رمان ژرمینال است که ترجمۀ تخصصی آن، بارها توسط مترجمان مختلفی انجام شده و به چاپ رسیده است. از معروفترین ترجمههای فارسی آن میتوان به ترجمۀ سروش حبیبی اشاره کرد.
از دیگر نویسندگان ادبیات ناتورالیسم میتوان از جک لندن نام برد که در ایران او را با رمانهای سپید دندان و آوای وحش میشناسند. جک لندن نخستین نویسندۀ آمریکایی بود که از طریق نوشتن به ثروت زیادی رسید. او به تصویر صحنههایی پرداخته که با چشم خود مشاهده کرده و شخصیتهای داستانهایش اغلب کسانی هستند که با او معاشرت داشتهاند.
داستانهای او به شدت تحت تاثیر افکار چارلز داروین، هربرت اسپنسر13 و فردریش نیچه14 بودهاند. این آثار گاهی به شدت درونمایۀ ناتورالیستی داشته و نتیجۀ آنالیز دقیق اجتماعی میباشند.
شاخصترین نویسندۀ ادبیات ناتورالیستی در ایران صادق چوبک است. از دیگر نویسندگان ایرانی ادبیات ناتورالیسم میتوان به برخی کارهای صادق هدایت و محمود دولت آبادی اشاره کرد.
در اواخر قرن نوزدهم اغلب دانشمندان و نویسندگان به این باور دست یافتند که تمام علوم طبیعی دنیا کشف شده و دیگر موضوع علمی کشف نشدهای در طبیعت باقی نمانده است. به همین دلیل ناتورالیستها صاحب اعتبار شدند. با پایان اقتدار ناتورالیسم اعلام شد که کشفیات جدیدی دربارۀ وراثت ژنتیک و انسانشناسی صورت گرفته و رمان تجربی امیل زولا فاقد اعتبار است. به این ترتیب مکتب ناتورالیسم با تمام شتابزدگیاش بیشتر از ده سال تا 1890 دوام نیاورد.
پاورقی:
1- Gustave Flaubert 2- Edmond de Goncourt
3- Emile Zola 4- Victor Hugo
5- Charles Baudelaire 6- Honore de Balzac
7- Charles Darwin 8- Diderot
9- Charles Dickens 10- Thomas Hardy
11- Jack London 12- Guy de Maupassant
13- Herbert Spencer 14- Friedrich Nietzsche
منابع:
سید حسینی، رضا، مکتبهای ادبی، چاپ پانزدهم، تهران، موسسه انتشارات نگاه، 1387
Radiofarhang.ir
Translate68.ir
Danesh.roshd.ir
Seemorgh.com/culture
etemadonline.com