ایوان؛ فصل‌نامۀ متن و داستان
ایوان؛ فصل‌نامۀ متن و داستان
خواندن ۸ دقیقه·۴ سال پیش

هفت گام نویسندگی خلاق

ایوان ششم/ بهار 98/ گزارشی از کارگاه نویسندگی جشنواره هفت قلم/ زهرا قمصری ورودی 95 مهندسی و علم مواد دانشگاه صنعتی شریف

جلسۀ اول کارگاه مجازی نویسندگی خلاق، با حضور احسان رضایی در پنجم اردیبهشت با حضور تقریباً 80 شرکت‌کننده برگزارشد. احسان رضایی نویسنده، منتقد وخبرنگار حوزۀ کتاب است. اغلب او را به مطالبش در هفته‌نامۀ همشهری جوان می‌شناسند. در نشریات دیگر مثل همشهری داستان یا کرگدن هم می‌نویسد. مجری و کارشناس چند برنامۀ تلویزیونی و رادیوییِ دربارۀ کتاب (کتاب باز، کاغذ رنگی، الف، شهر قصه) بوده و تألیفاتش در زمینۀ تاریخ و ادبیات است. او در دیدار پنجم اردیبهشت، دربارۀ هفت اصل مهم نویسندگی سخن گفت.

هفت اصلی که در ادامه می‌آیند، به شما در نوشتن یک متن کمک می‌کنند. این هفت اصل اگرچه ممکن است که بدیهی به‌نظر برسند، ولی در نوشتن به‌شدت حیاتی و ضروری هستند.

اصل اول: موضوع را مشخص کنید!

این خیلی مهم است که بدانیم دربارۀ چه موضوعی می‌خواهیم بنویسیم. در واقع، نمی‌توان حین نوشتن یک متن موضوع را مشخص کرد. هر متن باید یک موضوع را پوشش بدهد؛ اگرچه ما گاهی برای جذاب‌ترشدن متن یک‌سری خرده روایت‌هایی را به آن اضافه می‌کنیم، ولی این خرده روایت‌ها هم باید در خدمت موضوع اصلی باشد.

اصل دوم: در مورد موضوعی که می‌خواهید بنویسید، اطلاعات کسب کنید.

مثلاً اگر می‌خواهید دربارۀ تجربه‌های زندگی، مثل غم یا شادی بنویسید، نظر روان‌شناسان درمورد تجربه‌های زیسته را مطالعه کنید. از نوع احساسات دیگران نسبت به این موضوع آگاه شوید. مارکز در این باره می‌گوید: «برای نوشتن یک داستان کوتاه باید به‌اندازۀ یک رمان اطلاعات کسب کرد.». سخن جالبی در این مورد وجود دارد که می‌گوید: «نویسنده پدیده‌های اطرافش را نمی‌بیند؛ بلکه آن‌ها را نگاه می‌کند.». این اصل به این معنی است که حتی برای موضوع‌هایی که بر روی آن‌ها مسلط هستیم، تصور نکنیم که می‌دانیم. باید دوباره مطالعه کنیم. نوشتن محصول خواندن است. برای مثال، شما نمی‌توانید دربارۀ مهاجرت بنویسید، بدون آن‌که خودتان با این پدیده مواجه شده باشید یا با کسانی که مهاجرت کرده‌اند هم‌صحبت شده باشید. بدین منظور به نویسنده‌ها پیش‌نهاد می‌شود که تاریخ بخوانند. کتاب‌‌های تاریخ سرشار از تجربه‌های زیسته‌ای است که ما آن‌ها را تجربه نکرده‌ایم. وقتی که بدانیم نسل‌های قبل از ما چه ‌‌کارهایی انجام دادند، می‌توانیم خلاقیت به‌خرج بدهیم. برای مثال، شاملو را با شعرهای سپیدش می‌شناسیم، درحالی که خود شاملو تصحیحی بر دیوان حافظ دارد (البته این‌جا هدف این نیست که ارزش ادبی کار او را مشخص کنیم، بلکه می‌خواهیم بگوییم که شاملو با شعر نسل‌های پیش از خود آشنا بود). بنابراین خلاقیت از دانستن به‌وجود می‌آید. اگر ابزار کار یک نجار چوب باشد، او می‌داند که هر کدام از انواع چوب چه ‌خاصیتی دارد. به‌طور‌ مشابه، ابزار کار نویسنده کلمه است. او باید بداند که برای متن‌های عاشقانه چه کلمه‌ای و برای متن‌های تاریخی و حماسی چه عبارتی مناسب است.

اصل سوم: نقشۀ راه داشته باشید.

باید درست مانند یک مهندس بدانیم از کجا باید شروع کنیم و به‌ کجا برسیم (شروع یا پایان‌بندی را مشخص کنیم) و چگونه بین این دو را پر کنیم. واحد پیش‌رفتن متن پاراگراف است. شروع متن بسیار مهم است؛ زیرا خواننده تصمیم می‌گیرد که متن شما را بخواند یا نه. متن می‌تواند با یک جملۀ قصار شروع شود؛ برای مثال تولستوی در ابتدای آنا کارنینا می‌نویسد که همۀ خانواده‌های خوش‌بخت مثل هم خوش‌بختند؛ اما هر خانوادۀ بدبختی، بدبختی مخصوص خودش را دارد.

دو الگوی نوشتاری وجود دارد. در «مدل نگارشی هرمی» هر چه به سمت انتهای متن نزدیک می‌شویم، میزان اهمیت آن بیش‌تر می‌شود. این مدل مشابه مقاله نویسی علمی است که در ابتدا، مسئله مطرح و روی مسئله بحث می‌شود و در انتها، مهم‌ترین بخش که نتیجه‌گیری است، بیان می‌شود. برعکس، «مدل نگارشی هرم وارونه» وجود دارد که در بالای متن مهم‌ترین بخش را بیان می‌کند. با انتشار روزنامه‌های چاپی این سبک رواج پیدا کرد؛ چرا که روزنامه‌ فضای محدودی برای نوشتن دارد. اما امروزه هرم یا هرم وارونه کاربرد ندارد؛ زیرا دیگر محدودیت نداریم. رویترز سبک دیگری را معرفی کرد که به آن مدل «الگوی قالی ایرانی» می‌گویند. در الگوی قالی میزان اهمیت متن در اول و آخر آن یکسان است؛ اما در میانۀ متن باید «رنگ» وجود داشته باشد، یعنی نکاتی باید وجود داشته باشد که آن را جذاب کند. مثلا، وقتی نگارش یک فیلم نامه تمام شد آن را به یک شوخی‌نویس می‌دهند تا صحنه‌های خنده‌داری را به فیلم اضافه کند.

اصل چهارم: صفت استفاده نکنید.

کیفیت صفت‌ در ذهن اشخاص متفاوت است. مثلا تعریف قدبلند برای هر یک از افراد با قد دومتر یا صدوپنجاه سانتی‌متر متفاوت است. بجای استفاده از یک صفت، آن را توصیف کنید و نشان بدهید. توصیف مهم‌ترین هنر یک نویسنده است. مثلا، برای گرم بودن هوا می‌توان صدای کولرها، نوع پوشش افراد و ... را توصیف کرد. هر کسی نسبت به یک صفت خاص، قضاوتی را در ذهنش دارد. مثلا، وقتی ما بنویسیم تابستان وحشت‌ناک بود، ممکن است برای برخی نا‌خوش‌آیند باشد و به شعور مخاطب توهین کند. به اندازه‌ای که یک نکته اهمیت دارد می‌توانیم به سه شکل دربارۀ آن بنویسیم؛ برای مثال، سعدی در باب اول بوستان با تلخیص می‌گوید:

چُنان قحطسالی شد اندر دمشق /که یاران فراموش کردند عشق

سپس آن را توصیف می‌کند:

چُنان آسمان بر زمین شد بخیل/ که لب تر نکردند، زرع و نخیل{...}

و درجایی که جزئیات خیلی مهم است به صحنه‌ می‌پردازد:

در آن حال، پیش آمدم دوستی/ از او مانده بر استخوان، پوستی

اصل پنجم: ساده و سرراست بنویسید.

باید به شکلی نوشت که مخاطب سخن ما را بفهمد. اگر ما می‌خواستیم فقط برای خودمان بنویسیم، دیگر اثر را منتشر نمی‌کردیم. لازم است چیزی بنویسیم که همه بتوانند آن را بخوانند، اگرچه شاید برخی از افراد نتوانند لایه‌های عمیق آن را درک کنند. ساده‌نویسی به این معنا نیست که با زبان گفتار بنویسیم. زبان نوشتار به تمرین نیاز دارد و نویسنده به‌طور معمول باید به زبان نوشتار بنویسد. بهترین نویسنده‌ها زبان گفتار را به خدمت زبان نوشتار درمی‌آورند.1 زبان سرراست از نظر نگارشی درست است، مثلاً افعال مجهول یا جمله‌های طولانی ندارد.

دایرۀ واژگان در ساده‌نویسی خیلی اهمیت دارد و هر لغت را باید در جایگاه مناسب خود به‌کار برد. برای داشتن دایرۀ لغات وسیع باید کتاب‌هایی با نثر قوی خواند. سه کتاب تاریخ بیهقی، کلیات سعدی و تذکره‌الاولیا از جمله نثرهای کهن فارسی هستند که ما را با قابلیت‌های زبان فارسی و کاربرد کلمات آشنا می‌کنند.

اصل ششم: کلمات اضافی را دور برزید.

چخوف در یکی از نامه‌هایش می‌گوید که اگر در جایی از متن‌تان نوشتید که تفنگی بر روی دیوار وجود دارد، حتماً آن تفنگ یک جا باید شلیک کند. این نکته بعدها به قاعدۀ «تفنگ چخوف» معروف شد. اگر قسمتی از متن در هیچ‌کجا استفاده نشد، اضافی است و باید دور ریخته شود. یک تمرین فوق‌العاده برای این موضوع وجود دارد؛ شما می‌توانید یک کلمه از یکی از ابیات سعدی را جدا کنید و ببینید که آیا می‌توانید آن را حذف کنید یا نه و یا آیا می‌توانید برای آن جانشینی پیدا کنید. مشاهده می‌کنید که در تمام آثار سعدی ارتباط منطقی وجود دارد.

اصل هفتم: بازنویسی

متنی را که نوشتید بخوانید و دوباره بنویسید. همۀ نویسنده‌های بزرگ این کار را انجام می‌دادند؛ تولستوی هفت‌بار جنگ ‌و ‌صلح را بازنویسی کرد. فردوسی شاهنامه را در سی سال سرود. بازنویسی با ویرایش تفاوت دارد. در بازنویسی، نقشۀ متن را بهم می‌ریزیم. مهم‌ترین نقش بازنویسی در دور ریختن مطالب اضافه است. اجازه بدهید که اثر شما نقد شود. در نهایت، متن را ویرایش کنید.


پاورقی:

1. برای درک بهتر می‌توانید به کتاب زبان زنده اثر منوچهر انور نشرکارنامه، مراجعه کنید.


نویسندگی خلاقاحسان رضاییآموزش نویسندگیکارگاه نویسندگینویسندگی
صاحب امتیاز: کانون شعر و ادب دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید