ایوان ششم/ بهار 98/ ادبیات فارسی/ علی ظفری ورودی 96 ارشد مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف
یکی از جوایز ادبی که قدمتی چندان طولانی ندارد، جایزۀ ادبی نوفه است که برگزیدگان خود را از بین کتابهایی که در ژانر گمانهزن قرار میگیرند، انتخاب میکند. انتشارات پیدایش بنیانگذار این جایزه است و هر سال آن را برگزار مینماید. گمانهزن که برگردان واژۀ Speculative Fiction است، عنوانی کلی است برای کتابهایی که دنیایی متفاوت از دنیای واقعی را تصویر کنند؛ بدین ترتیب تمامی آثار در ژانرهای فانتزی، علمی-تخیلی و وحشت را میتوان زیرمجموعۀ ژانر گمانهزن دانست.
در دومین دورۀ جایزۀ ادبی نوفه، رمان خونخورده از مهدی یزدانی خرم شایستۀ تقدیر شناخته شد. خونخورده متولد سال 1398 در نشر چشمه است و تاکنون ده بار تجدید چاپ شده است. یزدانی خرم به غیر از این کتاب، سه رمان دیگر نیز با نامهای به گزارش ادارهی هواشناسی: فردا این خورشید لعنتی، من منچستر یونایتد را دوست دارم و سرخِ سفید نوشته است که هر سه آنها نیز در زمان انتشار جوایزی را دریافت کرده بودند. مهدی یزدانی خرم متولد سال ۱۳۵۸ و دانشآموختۀ کارشناسی ادبیات از دانشگاه تهران است. یزدانی خرم سابقهای طولانی در روزنامهنگاری و نوشتن نقد ادبی برای روزنامهها و مجلات دارد. او مسئول انتخاب داستان ایرانی نشر چشمه و مشاور اصلی بخش ادبیات این انتشارات نیز هست.
شخصیتها و داستان اصلی رمان خونخورده در دهۀ شصت میگذرد. خونخورده ۵ قصه است از ۵ مرگ، که هر کدام در ضمن روایتشان به گوشهای از تاریخ معاصر ایران اشاره میکنند. نوع روایت داستان غیرخطی است و زمان و مکان حین روایت دائما تغییر میکند که البته با توضیحات راوی داستان، از سردرگمی خواننده جلوگیری میشود. برعکس اما، زبان به کار رفته در کتاب است که با جابهجاییهای افراطگونۀ ارکان جملات، بسیاری مواقع مانع از فهم درست جملات میشود؛ و به نظرم این دردی است که بسیاری از رمانهای جدید فارسی به آن مبتلا هستند و اصلا معلوم نیست این شیوه از نگارش زبان فارسی چه فایدهای جز گیج کردن و سختفهم کردن جملات برای خوانندۀ اثر دارد.
خونخورده روایت پنج برادر است به نامهای ناصر سوخته، مسعود سوخته، منصور سوخته، محمود سوخته و طاهر سوخته. همۀ این پنج برادر به جز یکی، دوران جوانیشان را در دهۀ شصت میگذرانند. دورانی از تاریخ که وقایع هر روزش شاید به اندازۀ وقایع یک ماه تاریخ کنونیمان باشد. جنگ با عراق، درگیریهای حزبی در داخل، تعطیلی اجباری دانشگاهها و جنگ داخلی در لبنان از جمله مهمترین وقایعی هستند که روایت خونخورده در زمان آنها رخ میدهد. رشتۀ ارتباطدهندۀ همۀ این پنج داستانِ مستقل، جوانی به نام محسن مفتاح است که دانشجوی فوق لیسانس ادبیات و زبان عرب در دانشگاه تهران در سال 1394 است. او برای ادامه تحصیل دکتری در بیروت به پول نیاز دارد. بنابراین به شغل پدری روی آورده است؛ خواندن قرآن و دعا در بهشت زهرا، گرفتن روزه و خواندن نماز برای مردگان. هر چند اینکه چرا اصلا چنین دانشجویی باید به چنین شغلی برای تامین سرمایۀ مورد نیازش روی بیاورد کمی عجیب است و دور از ذهن مینماید.
کریم سوخته، پدرِ پنج برادرِ سوخته است. او مغازۀ نفتفروشی دارد و مانند همۀ پدران قصهها آرزو دارد پسرانش هم راه او را ادامه دهند؛ و صد البته که پسران دغدغههای دیگری دارند و آیندۀ متفاوتی را برای خود خواستارند.
ناصر، بزرگترین پسر خاندان سوخته، ۲۸ سال دارد. باستانشناسی خوانده و عاشق مریم، همکلاسی دوران دانشگاهش است. او از طریق مریم مطلع میشود که امکان رفتن به ایتالیا برای کار را دارند و اینچنین است که قصد میکنند سرنوشتشان را جایی غیر از ایرانِ جنگزدۀ آن زمان امتحان کنند. آنها قبل از مهاجرت لازم است به اصفهان رفته و کاری را پیش از رفتن تمام کنند. دریغا که این فرصت با یک مرگ ناگهانی بر اثر تصادف از دست میرود. مرگ ناصر شاید شتابزدهترین قصۀ مرگ در این رمان است به شکلی که انگار نویسنده هر طور بوده قصد داشته هیچ فرزندی از خاندان سوخته را زنده نگذارد!
مسعود پسر دوم است که همراه گروه چمران روانۀ جنوب کشور شده بود. او در جبهههای جنگ شهید میشود و پیکرش را میخواهند با همان هواپیمای ۱۳۰c ارتش که در سال ۱۳۶۰ جهانآرا، کلاهدوز، فکوری و فلاحی را به کام مرگ کشاند، به تهران منتقل کنند. مسعود و دو همرزمش، سیاوش و ابوالحسن، جاندارترین قصۀ موجود در خونخورده را ساختهاند.
مرگ بعدی از آنِ منصور است. او عکاسی است که برای گزارش خبری از درگیریهای داخلی در سال ۱۳۶۰ روانۀ لبنان شده است. یکی از گروههای درگیر در جنگ او را به اسارت درمیآورد و مسعود نیز سرنوشتش به مانند سایر برادرانش رقم میخورد.
محمود برخلاف سایر برادرها چندان اهل ماجراجویی نیست. او تازه در دانشگاه پلیتکنیک قبول شده اما به علت تعطیلی دانشگاهها فعلا در خانه است. او عاشق است. عاشق تهمینه کهنجان که یک عضو دوآتشۀ حزب توده است. تهمینه راه نجاتش را در مهاجرت به شوروی میبیند، محمود هم تنها راه رسیدن به عشقش را. اینچنین است که محمود به دنبال اقبال خود با تهمینه به مشهد میرود. محمود تنها عضوی از پسران خانوادۀ سوخته است که نمیمیرد؛ اما در هر صورت او هم میسوزد، با آوارگی و دیوانگی در مشهد.
برادر پنجم متولد سال ۱۳۶۰ است و به دور از این وقایع تاریخی است. اما او هم سرنوشتش با مرگ در دهۀ شصت گره خورده است. یزدانی خرم به واسطۀ روزنامهنگاری تسلط بالایی به اخبار و اتفاقات تاریخی ایران دارد و مرگ طاهر براساس واقعۀ مرگ یک پسر۶ ساله در سد لتیان در سال ۶6 نوشته شده است. اما مرگ طاهر به نظر یک وصلۀ ناجور برای این رمان است؛ گویی که هر طور شده نویسنده نمیخواسته از خیر گنجاندن این حادثۀ تلخ در رمان بگذرد.
خونخورده کتابی است که ارزش تجربه کردن و خوانده شدن را دارد، به خصوص که مکانها و شهرها و توصیفاتی که یزدانی خرم از آنها ارائه میدهد بسیار خواندنی هستند. در خونخورده هر شهر داستان و هویت مخصوص به خودش را هنگام روایت دارد. هرچند که این سبک از ایجاد تعلیق و روایت غیرخطی داستان اصلا چیز جدیدی نیست و بسیاری از رمانهای تازه چاپ شده حتی از خود نشر چشمه را میتوان دید که به همین گونه روایت میکنند.