ویرگول
ورودثبت نام
ایوان؛ فصل‌نامۀ متن و داستان
ایوان؛ فصل‌نامۀ متن و داستان
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

پیرنگ یا طرح چیست؟ قسمت دوم

ایوان دوم/ عناصر ادبی/ کیان کرامت، ورودی 94 مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف

قسمت دوم تعریف پیرنگ یا طرح واجزای آن از کتاب عناصرداستان نوشته ی جمال میرصادقی تقدیم شما می‌شود:

پیرنگ اغلب بر «واژگونی» (Reversal) وضعیت و موقعیت های (Situation) داستان بنا می شود. شخصیتی ممکن است در خود چیزی کشف کند که قبلاً، از آن خبر نداشته است و همین آگاهی و استشعار موجب بروز کنش‌ها و واکنش‌هایی در او می‌شود. ممکن است از این آگاهی سر بخورد یا از آن احساس پیروزی و غرور کند یا ممکن است احساسش دستخوش تغییرات مداوم شود و خشنودی و غرورش به عجز و ناتوانی و عجز او به غرور و خشنودی تبدیل شود. همین کنش و واکنش‌ها ممکن است موجب تغییر و تحولی در شخصیت داستان بشود؛ مثلاً اگر شخصیت معصومی دریابد آن طور که خیال می‌کرده، معصوم نیست، همین استشعار و آگاهی در وجود او ایجاد «واژگونی هایی» می‌کند.

 گره افکنی (Complication)، وضعیت و موقعیت دشواری است که بعضی اوقات به طور ناگهانی ظاهر می‌شود و برنامه‌ها، راه و روش‌ها و نگرش‌هایی را که وجود دارد، تغییر می‌دهد. در داستان، گره افکنی شامل خصوصیات شخصیت‌ها و جزئیات وضعیت و موقعیت‌هایی است که خط اصلی پیرنگ را دگرگون می‌کند و شخصیت اصلی را در برابر نیروهای دیگر قرار می‌دهد و عامل کشمکش را به وجود می‌آورد.

کشمکش، مقابله دو نیرو یا دو شخصیت است که بنیاد حوادث را می‌ریزد. غالبا وقتی «شخصیت اصلی» داستان مورد قبول خواننده قرار می‌گیرد، خواننده نسبت به او احساس هم‌دردی و هم‌فکری می‌کند و این شخصیت اصلی یا شخصیت مرکزی، با نیروهایی که علیه او برخاستند و با او سر مخالفت دارند، به نزاع و مجادله می‌پردازد. شخصیت یا شخصیت‌های اصلی، ممکن است با شخصیت یا شخصیت های دیگر دربیافتد، یعنی انسان علیه انسان‌های دیگری برخیزد یا شخصیت ممکن است در «کشمکش» با نیروهای خارجی یا موانع طبیعی یا قوانین اجتماعی یا سرنوشت و تقدیر باشد یعنی انسان علیه محیط و سرنوشت خویش عصیان کند، یا شخصیت ممکن است با خودش کشمکش داشته باشد، یعنی انسان علیه خودش طغیان کند یا می تواند ترکیبی از همه این‌ها، می‌تواند در برابر شخصیت بایستد و با او به مقابله بپردازد.

https://instagram.com/eyvan.magazine?igshid=1cwdfsg1lz63f

 انواع کشمکش:

1:کشمش جسمانی (Physical conflict)، وقتی است که دو شخصیت درگیری جسمانی دارند و به زور و نیروی جسمی متوسل می‌شوند.

2:کشمکش ذهنی (Mental conflict)، وقتی است که دو فکر با هم مبارزه می‌کنند؛ مثلاً دو شطرنج باز که ساعت‌ها در برابر هم می‌نشینند تا همدیگر را شکست دهند، کشمکش آنها ذهنی است. 

3:کشمکش عاطفی (Emotional conflict)، وقتی است که عصیان و شورشی در میان باشد و درون شخصیت داستان را متلاطم کند، مثل کسی که ساکت نشسته اما در وجودش غوغا و جوششی باشد که ناگهان سرریز کند و موجب دگرگونی و هیاهویی شود یا شور و سودای عشق که دگرگونی‌های بسیاری در شخصیت‌های داستان به وجود می‌آورد.

 4:کشمکش اخلاقی (Moral conflict)، وقتی است که شخصیت داستان با یکی از اصول اخلاقی و اجتماعی سر مخالفت داشته باشد.

در تمام داستان‌ها، دست کم، یکی از این چهار نوع کشمکش وجود دارد.

 حالت تعلیق یا هول و ولا (Suspense)، با گسترش پیرنگ کنجکاوی خواننده بیشتر می‌شود و شور و اشتیاقش برای دنبال کردن ماجرای داستان، زیادتر. شخصیت اصلی یا یکی از شخصیت های داستان اغلب هم‌دردی و جانب‌داری او را به خود جلب می‌کند و خواننده نسبت به سرنوشت او علاقه‌مند می‌شود. همین علاقه‌مندی نسبت به عاقبت کار آن شخصیت ، او را در حالت انتظار و دل نگرانی نگاه می‌دارد و چنین کیفیتی را در اصطلاح حالت «تعلیق» یا «هول و ولا» می‌گویند.

 به طور کلی «هول و ولا» ممکن است به دو صورت در داستان به وجود آید. یکی آن که نویسنده راز سر به مهری را در داستان پیش بکشد و گره افکنی کند و وضعیت و موقعیت غیرعادی به وجود آورد که خواننده مشتاق تشریح و توضیح گره گشایی آن بشود؛ یا شخصیت و شخصیت‌های داستان را در وضعیت و موقعیت دشواری قرار بدهد به طوری که شخصیت میان دو عمل، دو راه، باید یکی را انتخاب کند و گاهی این دو عمل و دو راه هر دو نامطلوب هم هست و انتخاب یکی از این دو راه توجه خواننده را به خود جلب می‌کند.

بحران (Crisis)، لحظه‌ای است که نیروهای متقابل برای آخرین بار با هم تلاقی می‌کنند و عمل داستانی را به اوج یا بزنگاه می‌کشانند و موجب دگرگونی زندگی شخصیت یا شخصیت‌های داستان می‌شوند و تغییری قطعی در خط اصلی داستان به وجود می‌آورند.

نقطه اوج یا بزنگاه (Climax)، نقطه ای است در داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه و داستان منظوم که در آن بحران به نهایت خود برسد به گره‌گشایی داستان ‌بیانجامد. نقطه اوج داستان، نتیجه منطقی حوادث پیشین است که همچون آبی در زیرزمین جریان داشته و از نظر پنهان مانده است و جاری شدن آب بر زمین پایان ناگزیر آن است؛ منطق مسیر حوادث داستان نیز ممکن است از نظر خواننده پنهان بماند اما وقتی به نتیجه نهایی آن می‌رسد، خواننده آن را می‌پذیرد.

گره گشایی (Denoument=Resolution) ، پیامد وضعیت و موقعیت پیچیده یا نتیجه نهایی رشته حوادث است و نتیجه گشودن رازها و معماها و برطرف شدن سوءتفاهمات. در گره گشایی، سرنوشت شخصیت‌ها شخصیت‌های داستان تعیین می‌شود و آنها به موقعیت خود آگاهی پیدا می‌کنند، خواه این موقعیت به نفع آنها باشد یا به ضررشان.

تاکید بیش از اندازه و غیرضروری بر «حالت تعلیق» گاهی داستان را از مسیر عادی خود منحرف می‌کند. زیرا اگر نویسنده قوانین پیرنگ را نادیده بگیرد و برای جلب خواننده داستان را بر توالی حوادث جالب توجه بنا کند و بر وقایع نگاری بیش از اندازه تأکید ورزد تا «هول و ولا»ی بیشتری در خواننده به وجود آورد، از کیفیت داستان کاسته می‌شود، چون مطلق کردن هر یک از حالات، داستان را از مسیر واقعی خود خارج می‌کند و داستان را به صورت نقل حادثه ای در می‌آورد و درون‌مایه آن را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

پیرنگ ‌بسته، پیرنگ‌ باز

پیرنگ را به «پیرنگ بسته» (Closed Plot) و «پیرنگ باز» (Open Plot) تقسیم کرده‌اند. پیرنگ بسته، پیرنگی است که از کیفیتی پیچیده و تو در تو و خصوصیت فنی نیرومند برخوردار باشد، به عبارت دیگر نظم ساختگی حوادث به نظم طبیعی آن بچربد. این نوع پیرنگ در داستان های اسرار آمیز به کار گرفته می‌شود و نتیجه گیری قطعی و محتومی دارد.

در «پیرنگ باز» برعکس «پیرنگ بسته» نظم طبیعی حوادث بر نظم ساختگی و قراردادی آن غلبه دارد و در این نوع داستان ها، اغلب گره‌گشایی وجود ندارد یا اگر داشته باشد زیاد به چشم نمی‌زند و نتیجه‌گیری قطعی وجود ندارد. در این داستان‌ها نویسنده می‌کوشد خود را در داستان پنهان کند تا داستان چون زندگی ، عینی و ملموس و بی‌طرفانه جلوه کند. از این رو، اغلب به مسائل طرح شده پاسخی نمی‌دهد و خواننده خود باید راه حل آن را پیدا کند. آنتون چخوف یکی از اولین نویسندگانی است که به نوشتن داستان با پیرنگ باز توجهی بسیار داشته است. .


پیرنگطرح داستانکشمکش در داستانعناصر داستانجمال میرصادقی
صاحب امتیاز: کانون شعر و ادب دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید