نام کتاب: شب را زنده بمان
عنوان اصلی: Survive the Night
نویسنده: رایلی سِیجر (Riley Sager)
نخستین تاریخ انتشار: 2021
کتاب شب را زنده بمان، در ژانر داستانهای دلهرهآور و رازآلود قرار میگیرد. این کتاب از پرفروشترینهای مجلهی نیویورکتایمز در سال 2021 بوده و داستان آن را به راحتی میتوانید از عنوان و تصویر جلد کتاب حدس بزنید. بله، این داستان دربارهی دختری دانشجو (چارلی) است که در میانه یک سفر جادهای طولانی و در فضای تنگ ماشین در کنار کسی (جاش) قرار گرفته که شاید یک قاتل زنجیرهای باشد.
شب را زنده بمان از آن دست کتابهای خوشخوان است که سریع تمامش میکنی و ترجمهی خوب و روان مهسا فیروزه چی هم این ویژگی را تقویت کرده است؛ اما فراتر از اینها چه؟ و با یک نگاه عمیقتر چه میتوان دربارهاش گفت؟
اولین ویژگی چشمگیر کتاب استفاده فراوان نویسنده از دنیای فیلم و فیلمسازی است. شخصیت اصلی داستان (چارلی) دانشجوی رشتهی مطالعات فیلم و سینما است و از همان ابتدا با ارجاعهای فراوانی به فیلمهای گوناگون و تشبیه افراد به بازیگرهای مختلف روبهرو میشویم. بنابراین نیمی از لذتِ کتاب در گرو آشنایی با فیلمها و بازیگران آمریکایی دههی 1940 و 1950 است. اگر با جهان فیلمهای هالیوودی در این بازه زمانی آشنایی دارید، خوش به حالتان! شما کاملا در فضاسازیهای نویسنده غرق خواهید شد و از بخش آغازین کتاب لذت زیادی خواهید برد! و اگر نه، مانند من، نمیتوانید صد درصدِ حال و هوایی که نویسنده به دنبال خلق آن است را حس کنید و مواجهه با انبوهی از اسمها و فیلمهای نه چندان آشنا برایتان کمی آزاردهنده میشود.
ایده اصلی سیجر برای هیجان بخشیدن بیشتر به داستان، ناتوانی چارلی در تشخیص واقعیت از خیال است. حدود یک چهارم آغازین کتاب شنوندهی گفتگوهای درونی چارلی و استدلالهایش برای تصمیمگیری دربارهی اعتماد یا عدم اعتماد به جاش هستیم. چارلی یک خیالپرداز بزرگ است کسی که در ذهنش فیلم میسازد و این فیلمها در پیش چشمش به نمایش در میآید و برای لحظاتی او را کاملا از دنیای واقعی جدا میکند. او معمولا وقتی مضطرب و ترسیده و پریشان است برای فرار از واقعیتهای تلخ و بهتر کردن حالش وارد دنیای رویاها و خیالاتش میشود و این فیلمها را در ذهنش میبیند. اگرچه این ایده جذاب و طرح کلی داستان خوب است اما خیلی بد پرداخت شده است. برای پیش بردن داستان و رساندنش به پایان مورد نظرِ نویسنده، چارلی دائم در حال گرفتن تصمیمهای احمقانه است و برای توجیه این تصمیمها و متقاعد کردن خواننده به امکانپذیر بودنشان، سیجر بیش از حد بر خیالاتی بودن چارلی تکیه میکند. جای جای کتاب پر از تشریح و تکرار این نکته است که آیا چارلی در این لحظه واقعیت را میبیند و یا باز هم درگیر فیلمهای ذهنیاش شده است. این تکرارها کمی کتاب را خستهکننده میکند و به حدی زیاد است که اگر آنها را حذف کنیم شاید تا یک چهارم از حجم کتاب کاسته شود!
در یک سوم پایانی کتاب با تغییر ناگهانی روحیهی چارلی داستان کمی سرعت میگیرد و وقایع پس از آن و بیان داستان از دید کاراکترهای مختلف باعث میشود خواننده لحظاتی پر کشش و لذتبخش را تجربه کند. اما متاسفانه این لذت کوتاه است و پایانبندی آبکی و ناامیدکنندهی سیجر باعث میشود به جای رسیدن به اوج با مغز سقوط کنی. فکر میکنم که هر خوانندهای بعد از فهمیدن انگیزهی پیش پا افتادهی قاتل و آیندهی هر یک از کاراکترها این ناامیدی را تجربه میکند، البته کم یا زیاد بودن این ناامیدی بستگی به ذائقهی هر کس دارد.
و اما امتیاز کتاب... از دید من در مقیاس 1 تا 5، دو امتیاز برای این کتاب مناسب خواهد بود و با در نظر گرفتن آنچه تا به اینجا گفته شد کتابی نیست که خواندنش را به دیگران پیشنهاد کنم، دست کم در بالای فهرست ژانر ترسناک و معمایی قرار نمیگیرد.
این پست را برای «چالش کتابخوانی طاقچه» نوشتهام و میتوانید این کتاب را از طاقچه دریافت کنید.