چند وقتی میشه که بیل و کلنگ رو برداشتم و افتادم به جون خودم برای ایجاد یه تغییر درست و حسابی، اما از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون تو مهمترین قسمت داستان هنوزم موفق نشدم تغییری ایجاد کنم. عجله نکنید حتما عرض میکنم یکی از بزرگترین ایراداتم تو رابطه با آدمهای اطرافم چیه. بلد نیستم قهر نکنم، خیلی متاسفم که انقدر رک درباره این ایراد به این راحتی و شفافیت صحبت میکنم، خیلی هم تلاش کردم که دست از این اخلاق بد بردارم اما نشد که نشد. صدای مشاورم هنوز توی گوشم هست که میگفت آدمها رو تا اونجا که کتک میخورن بزن یا باهاشون دعوا کن اما قهر نکن، قهر کردن آفته آفت.
خودم میدونم، از عاقبتش هم خبر دارد البته یکمی هم موفق شدم که تاریخ قهر کردنهام رو به تعویق بندازم و مثلا سر هر موضوعی به محض ناراحتی قهر نکنم اما نتونستم تمام و کمال کنترلش کنم. نمیتونم بگم بلد نیستم راه حل پیدا کنم. من بلدم خیلی راحت ناراحتیهام رو درمیان بذارم و دربارهاشون حرف بزنم اما آخه آدم مگه چندبار میتونه درباره یه موضوع حرف بزنه و اعلام کنه ناراحته. من دیگه اینجور وقتها ساکت میشم و تو سکوت خودم تو تنهاییهام درباره هر موضوعی که باعث دلخوریم شده حرف میزنم. شاید شما که این مطلب رو میخونید راه حلهای بهتری بلد باشید و قهر کردن تو کارتون نباشه .... که می تونم بگم خوشبحالتون