مدتی است که طاقچه با همکاری ویرگول، چالش کتابخوانی برقرار کرده و در آن هر ماه موضوعی را برای کتابخوانی معرفی میکند.
شرکت در این گونه چالش های کتاب خوانی، گاهی باعث می شود ما از منطقه ی امن کتابخوانی خود خارج شویم، اگر همیشه ژانر خاصی را انتخاب میکنیم یا در محدوده چند ژانر خاص دست به انتخاب میزنیم، این چالش ها گاهی باعث می شود، انتخاب های متنوع تری داشته باشیم. شاید یکی از انتخاب های متنوع همین موضوع این ماه باشد
این ماه چالش کتابخوانی طاقچه عبارت است از:کتابی چنان ترسناک که نفست را بند میآورد!
البته من تجربه کتابی با ژانر وحشت را قبل تر در هفت جن، امیدکوره چی در همین طاقچه چشیده بودم و بعد از آن هم جلدهای بعدی همان کتاب را باز در طاقچه دنبال کرده بودم. کتاب های لوثیا، صخور و هبذول و شاید همان تجربه ها من را برای شروع جدید به چالش کشیده بود، من با توجه به تجربه ام که از نظر خودم خیلی شیرین بود اما میترسیدم که نترسم.
با این حال دل را زدم به دریا و از بین ژانر وحشتی که اکثرا برای کودک و نوجوان بود بالاخره کتاب(آتش جن، خاک آدم) اثر(محمدرضا عابدی شاهرودی) را با صدای(سید محمد حسینی) گوش دادم.
کتابی داستانی با قلمی خاص که مثلا از گذشته ی اجنه میگفت و خلقتشان، نویسنده در آن تخیل و واقعیت را جوری به هم آمیخته بود که مخاطب به واقعیت بودن تخیلات هم شک کند و این شک را با جمله ی نوشته شده در روی پوستر کتاب صوتی قوت ببخشد(نویسنده می گوید:داستان ها واقعی نیستند اما از ما بهتران، بهتر می دانند...)
اما راستش را بخواهید نقطه ی قوت این اثر را بیش از قلم نویسنده و داستان آن، در گوینده ی آن میدانم، گوینده به شدت به جذابیت کتاب افزوده بود، همچنین صدا گذاری ها گاهی بیش از خود کتاب دلهره و رعب را در انسان زنده میکرد ولی واقعیت این است که داستان به اندازه ی صداها به سمت وحشت حرکت نمیکردند، در واقع شنونده با شنیدن یک زیرصدای دلهره اور چشم میبست که از ترس فریاد بزند اما متن او را به سکوت وادارمیکرد و انگار نویسنده هیچ تلاش و اصراری برای ایجاد این حس در مخاطب نداشته، صرفا دوست داشته در فضای وهم آلود اجنه قلم بزند و حتی گاهی تاکید کند که فلان گونه ی اجنه به انسان نزدیک نمیشوند.
راستش از گوش دادن به این کتاب پشیمان نیستم اما هنوز نمیدانم هدف نویسنده دقیقا چه بوده، نمیدانم اینکه خلقت اجنه را در مواردی شبیه خلقت آدم توصیف میکند، علت خاصی دارد یا نه، نمیدانم این که نمیتواند آن طور که باید مخاطب را بترساند عمدی است یا از ناتوانی قلم ناشی می شود، نفهمیدم اصلا چرا به این سمت آمده و میخواست مخاطب را با چه چیزی روبرو سازد یا در ناخودآگاه او چه چیزی را برانگیزد.
برای همین کمی در معرفی آن هم دو دل بودم تا این که چند معرفی دیگر این ماه را هم از دیگران خواندم و دیدم این که آنقدر که توقع داشته اند نترسیده اند مختص من و این کتاب نیست و همین باعث شد راحت تر بنویسم
حال اگر به گوش دادن یا خواندن کتابی درباره ی اجنه با چاشنی فضایی وهم آلود علاقه مندید میتوانید آتش جن، خاک آدم را انتخاب کنید. و پیشنهاد خود من این است که حداقل با چشم هایی بسته و در فضایی خلوت کتاب را به جای خواندن گوش دهید