درست جایی که انتظارش را نداری، دلت آرام میشود،
درست جایی که انتظارش را نداری، کسی سر راهت قرار میگیرد که دستت را میگیرد،
درست جایی که داری پیاده راه میروی و دلت گرفته است، چیزی میبینی که همه ی افکارت به کنار گذاشته میشود و فقط به آن ها توجه میکنی، مثل دقایقی پیش که چشمم به این جوراب های قشنگ افتاد و کلی ذوق کردم.
درست وقتی آسمان دلت ابریست، به دلت می افتد، بلند بشوی و برای خودت چای درست کنی و با کلوچه ی زنجبیلی بخوری
و بوی زنجبیلش امید را دوباره به دلت برگرداند.
چقدر خدا زیباست، چقدر همه چیز عالیست،
خدایا شکرت شکرت شکرت.
مخلص همگی
یا زهرا