دلم گرفته است و تو را بهانه میکند
آسمان ها گریه میکنند
زمین سر درگم است
ماهی ها بغض کرده اند
درخت ها ناله میکنند
سنگ ها آواز نمیخوانند
و دل من گرفته است
میدانی؟! درست وقتی که باید میبودی
نبودی
و من تنها تر از سکوت، به نبودنت خیره گشتم
دستانم میلرزد و تو همچنان در بادها گُم هستی
درخت ها ساکتنند
آسمان تلخ شده است
و هنوز ماهی بغض کرده است
کاش دستانت مال من بود
آنگاه با دستانت به عمق دریاها میرفتم
آنگاه با دستانت ستاره ها را نوازش میکردم
آنگاه با دستانت لبخند را به لب ماهی بغض کرده مینشاندم
دلم گرفته است
و تو هنوز نیامدی....