گزارش 7271 به پایگاه "Andromeda"
نامه استعفا به پیوست ارسال شده لطفا بررسی شده جواب در اسرع وقت ارسال شود
اوضاع از آخرین گزارش بدتر شده
اما انسان ها کماکان کور مادرزادند سر در برف فروکرده نمیبینند، هنوز به آسمان نگاه نمیکنند
هنوز تولید مثل را به منزله شروع میدانند، آنها هنوز فلسفه را نمیفهمند
همچنان تصور میکنند دانش عمق ماجراست
اما این اواخر چیزی متفاوت میبینم، به نظر میرسد آنان در هم آمیخته و از هم بریده شده اند
از تمام ادوارپریشان و متلاطم* تر اند (متلاطم: رجوع شود به مجموعه کتاب زندگی در سیاره خونین جلد دوم، آب و شریانات جاری صفحه ۱۱۶۴ اصطلاحات)
آنان که درمان دردهای هم اند، خویش را از یکدیگر دریغ میکنند
نظام برده داری که در گزارش های پیشین به کرّات به آن اشاره شد همچنان برپاست، اما آنان دیگر دست و پای برده هایشان را قطع نمیکنند و آنان را به قفس نمی اندازند، بلکه کر و کورشان میکنند و با توهم دانستن مغزشان را متورم میکنند
همچنان با هم میجنگند ولی دیگر کسی قاتل و کسی مقتول نیست، "آنها همه مجرم اند"
به تشنه لبانی کنار رودخانه میمانند که پشت به آب کرده خاک میخورند و از تشنگی به خود میپیچند
آنان دیگر نمیدانند چه میخواهند، فقط بیشتر میخواهند این خطرناک ترین حالت ممکن است
به چرخه مرگی عظیم گرفتار شده اند، مدام میخورند، میپوشند و میخندند و ناراضی اند، چرخه تکرار میشود
در موجی از اطلاعات ضد و نقیص گرفتارند هر لحظه امکان نقض باور هایشان وجود دارد، در اعماق وجود دیگر به چیزی اعتماد ندارند
دیگر نمیخواهند بدانند
آنها بسیار می ترسند
انتهای این نسل نابودی است