ویرگول
ورودثبت نام
فریبا عابدین نژاد
فریبا عابدین نژاد
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

پدر طنز اجتماعی؛عبید زاکانی


لولیی یا پسر خود ماجرا می‌کرد که تو هیچ کار نمی‌کنی و عمر در بطالت به سر می‌بری. چند با تو گویم که معلّق زدن بیاموز و سگ از چنبر جهانیدن و رسن بازی تعلّم کن تا از عمر برخوردار شوی، از من نمی‌شنوی. به خدا که تو را در مدرسه‌ای اندازم تا علمِ مرده‌ریگ ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلّت و فلاکت و ادبار بمانی و یک جو از هیچ جای حاصل نتوانی کرد.

این حکایت را عبید در قرن هشتم به طنز گفته است؛ اما حقیقتی غیر قابل انکار، غمناک و جاودانی در پس آن نهفته است، در همه دوران علم و هنر خوار بوده و بی‌‌هنری، نمایش‌های تکراری و رفتار موهن، پرطرفدار.

فلان لایو علمی یا هنری واقعی را مقایسه کنید با لایو خزعبل گویان قهار اینستاگرامی.

هر چقدر عمیق‌تر، مخاطب کمتر.

نکته‌ی جالب در آثار عبید زاکانی، آن است که مطایباتش انگار روح جامعه‌ ایرانی است، با گذشت ششصد سال هنوز بیشتر جوک‌های رایج بین مردم، ریشه در آثار او دارند، لطیفی که با ریز بینی عیوب مردان و بزرگان دوران را می‌کاود و در قالب طنز انتقاد می‌کند. عبید، هم‌دوره‌ی حافظ است، دوره‌ی سانسور و پنهان کردن عقاید، حافظ برای سخن انتقادی گفتن، ایهام را برمی‌گزیند و عبید، زبان طنز را مقبول می‌یابد.

طنز اجتماعی

روح جامعه ایرانی


ادبیات دان و ادبیات خوان، منتقد و یادداشت نویس ادبی، مدرس ادبیات
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید