فاطمه بانو
فاطمه بانو
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

فاطمه بانو مینویسد. 1

1-سلاااام

این منم : فاطمه بانو ، اسی جان جانان، ارغوان ، آسمونی ، HD 80606d ، زاده ی سیزدهمین روز از سومین دختر پاییز سال 82.( 13.9.1382 والا چقدر سختش میکنید) در حال حاضر هفده سال تمام دارم .


این منم، یک روز از روزهای تابستونی (شهریور99) که تو اسنپ داشتم از مدرسه برمیگشتم.هفته ی کلاس های حضوری
این منم، یک روز از روزهای تابستونی (شهریور99) که تو اسنپ داشتم از مدرسه برمیگشتم.هفته ی کلاس های حضوری

و در حال حاضرتر یعنی الان که توی اردی بهشت سال 1400 قرار داریم اینجانب مشغول به تحصیل در پایه ی یازدهم رشته ی ریاضی و فیزیک می باشم. البته به لطف ویروس بیشعوری به نام کرونا مجازی و از پشت گوشی.

قطعا اگر حضوری بود و میرفتی توی مدرسه اسمم رو میپرسیدی میگفتن عههه همون که صبح ها به همه سلام صبح بخیر میگه؟

خب آره من خوشحالم که شادم و امیدوار به سبز موندن امید و خندون بودن لب ها و روزهای خوب

از علایق وی در کودکی و نوجوانی و در استانه ی جوانی حساب کتاب و حل مسایل ریاضی و حفظ اشعار و خواندن کتاب و نوشتن بود.که زندگی اش (ام*) را با این موارد عجین شده و احتمالا تا لب گور و اون روزی که عمرش رو بده به شما خواننده ی عزیز هم همین ها باشد.

بچه تر که بودم دوست داشتم همه کاره باشم. یه دندون پزشک معمار نقاش که داره جهان گردی میکنه و کلی اطلاعات راجع به جغرافیا و تاریخ داره و توی فولکس واگنش پر از وسایل ارتباطی مدرن با بالا ترین سطح تکنولوژیه که با اون ها مشغول نوشتن سفرنامه ست.

فولکس واگن جذاب آبیییی
فولکس واگن جذاب آبیییی


خب شاید از همون روز ها بین خوندن کتاب های شاه پریا و شازده کوچولو و اسب آرزوها یا شاید وسط ماجراجویی های داستان های ار ال استاین و اون روزها این علایق و این حس نوشتن توی دلم جرقه زد.

و شدم استاد نوشتن هرچیز نامربوطی فقط جهت ثبت وقایع و یادگاری با عنوان خاطره و یادداشت و روزمرگی.

تا اواخر تابستون 99 که ارغوانم تاسیس شد.

ارغوانم کانال تلگرامی روزمره نویسی منه که ایده ش رو از همکالاسی کلاس اولم ستاره عزیزی گرفتم و همچنان هم برقراره. یجورایی بایگانی احساسات و نوشته های شبانهک ام که از الان میخوام شسته رفته ترش رو اینجا ادامه بدم.

و اما ویرگول

اولین پستم رو به عنوان معرفی در سه شنبه روزی انتشار میکنم. باشد که دوست عزیز فاطمه ( که میام مفصل ازش حرف میزنم) دست از سر تازه کچل شده ی ما بردارد و اینقدر هی نگه اسی نوشتی؟ اسی پستت کو؟ اسی خواهش میکنم ام شو شو شه ( عه وا ببخشید باز خط تو خط شد ) ام روز دیگه بذاری؟ اسی اس اسی اسی اسی اسی......

هوفففف . بلاخره کابوس تموم شد.

خب

ادامه میدیم:

نمیدونم چرا ولی دلیل انتشار روز سه شنبه شاید این شعر محبوب از خواننده ی زیبا قیصر امین پور باشه و خاصه ی روز های سه شنبه ی شلوغ تا جایی که در خاطرم هست و مشغله و ها پرکاری هام و درعین حال روزهای شیرین که معمولا "شادم که می گذرد این روزها" ...

قیصر امین پور، گل ها همه آفتاب گردانند.
قیصر امین پور، گل ها همه آفتاب گردانند.

علی یارتون و خدا به همراه تون.

فاطمه اسماعیل فر

00/02/21

یادداشت های پراکنده‌ی فدا (فاطمه در اینجا ) - یک اسی احتمالا انتزاعی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید