امروز وقتی داشتم توی بیرون راه میرفتم اینبار فقط فک کردم این همه آدم که همشون از کنارم رد میشند اصن دنبال چی هستند. خوبه هدف دارنا اما میدونی این هدفارو خودشون ساختن که حس کنن باید مهم باشند برای دنیایی که مهم نیست برای دنیایی که شاید خیلی جدی نیست ولی خیلیا جدی تر از اونی که هست میبننش!
برام خیلی قشنگه میبینم هم سن هام هدف و شور زندگی دارند از یه طرفم میگم خوب آخرش که همه چیز فانی هست خوب اینا کارشون پوچه چون آخرش پوچه!
میدونی شاید چون اون دنیا برام خیلی واقعی تر باشه اما انقدر حس خالی ای وجودمو گرفته که نه دوست دارم بمیرم نه زنده بمونم! ینی وقتی اصن مثلا میرم اهداف خلقت و نظام هستی و این چیزا رو میخونم و قشنگ فکر میکنم میگم خوب چرا یه موجودی مثه من بهش شانس زندگی داده شده! که چی بگردم پیدا کنم ؟ که چی ؟ بگردم بیشتر توی بازی این دنیا غرق بشم! از همه چی برام جالبتر برام بازی بودن این دنیاس.بازی نیست؟
میدونی امیدوارم وجودتون انقدر پر از عشق بشه که اون عشقه بهتون حس ارزشمند بودن بده! اون عشقه برا من پیدا نشد! این عشق میتونه هرچیزی باشه! منظورم فقط عشق عاشق و معشوقی نیست!