پارسال روز تولدم بود که توی ویرگول برای اولین بار نوشتم.امسال درست یک سال میگذره و خوب یه سال بزرگتر شدم.چالش های زیادی برام بوجود اومد.سعی کردم چیزای جدیدتری یادبگیرم.دوستای جدید و خوبی رو پیدا کنم. سعی کردم خودمو بهتر بشناسم که الحق شناخت خود یکی از سخترین کارهاست. سعی کردم زندگی رو با یه دیده دیگه ای ببینم. روزای بارونی برام یکی از قشنگ ترین روزا باشه یا وقتی ضربان قلبم از شدت هیجان و ورزش و دویدن بالا میره .هم روحمو قوی کنم و هم جسممو.و از همه مهمتر فکرم.شاید توی بعضی کارام کم کاری کرده باشم ولی خوب ماهی رو هر وقت بگیری تازست! و این مفهومو واقعا قبول دارم.شناخت جهان و خود و زندگی و اینکه برای چی به این دنیا اومدیم وقراره چیکار کنیم پرسشایی که وقتی بهش فک میکنم میبینم نباید بذارم بودنم بی فایده باشه. شاید بعضی وقتا کم اوردم از مسیر پرچالشی که توش افتادم و چیزایی که باعث میشه بخووای همش یادبگیری! معماری خوندن یکی از مزیتاش همینه که وقتی داری عکاسی میکنی یا طرحاتو میکشی شاید این فقط تویی که توی ذهنت داری سازه واجزا و ظاهر و باطنو کار رو نگاه میکنی و شروع میکنی به وسعت بخشیدن به جهان بینی تا از داخلش بتونی به اون کانسپتی که میخوای برسی و ایم اول عشقو اشتیاقه. هنر روحی به جسم و فکرت میده که جلوتر ببرت.
امروز قراره یکسال به تحول درونم اضافه بشه!
آغاز28 سالگی
نمیدونم بگم تولدم مبارک یا تحولم!
خدیا شکرت