حسابداری مدیریت استراتژیک به عنوان “شکلی از حسابداری مدیریت است که در آن تأکید بر اطلاعاتی است که به عوامل خارج از نهاد، و همینطور اطلاعات غیرمالی و اطلاعات تولید شده در داخل مربوط هستند”. ابزارهای تحلیلی استراتژیک مختلفی وجود دارد که میتواند برای حسابداری مدیریت استراتژیک به کار گرفته شوند، از جمله ارزیابی مقایسهای، کارت امتیازی متوازن، تجزیه و تحلیل زنجیره ارزش، و مدل زنجیره ارزش پورتر.
منابع اولیه این اطلاعات از مصاحبههایی در آمریکا، انگلیس، استرالیا و نیوزیلند با مشاوران کشاورزی، بانکداران و حسابداران به دست آمده است. دیگر بحثها با دانشگاهیانی که در این حوزه کار میکنند، با مالکان کسب و کارهای کشاورزی بزرگ (معمولا 5000 هکتار یا بیشتر) و با تیم حسابداری شرکت کشاورزی انگلیسی انجام گرفت.
براساس مطالعاتی که در دانشگاه لینکولن در نیوزیلند انجام گرفت دریافتیم که کشاورزان موفق از نظر داشتن اطلاعات در سطح بالایی هستند. در طول این پروژه با موقعیتهایی مواجهه شدیم که در آن کشاورزان و مشاوران آنها از اطلاعات بهره برداری میکردند تا بر مشتریان تمرکز داشته باشند، مزایایی رقابتی را کسب کنند و یک موقعیت استراتژیک بهوجود آورند. به هرحال میزان بهکارگیری ابزارهای حسابداری مدیریت استراتژیک محدود بود. این ابزارها تنها توسط اقلیت تولیدکنندگان اولیه مورد استفاده قرار میگرفت. هدف این تولیدکنندگان کارآفرینی بیشتر و کسب و کار زراعتی بزرگتر در صنعت بود.
میزان بهکارگیری روشهای حسابداری مدیریت در هر کشوری از یک الگوی مشابه پیروی میکند، اگرچه انگیزه برای حفظ بهتر سوابق متفاوت است. در نیوزیلند حادثه مهمی که همه مصاحبه شوندگان ذکر کردند معرفی مالیات بر کالاها “بدون معافیت” بود. در آمریکا هدف تعداد زیادی از برنامههای آموزشی این است که کشاورزان سوابق را حفظ کنند.
نتایج هر دو کشور نشان داد که هیچ شاهدی برای بهکارگیری گسترده فعالیتهای حسابداری مدیریت استراتژیک در تجارت کشاورزی وجود ندارد. با این وجود اقلیتی از کشاورزان از سیستمهای حسابداری هزینه کامپیوتری برای مدیریت کارشان استفاده میکردند، بودجه خود را حفظ میکردند، پیشینیهایی میکردند و همچنین در برنامههای ارزیابی مقایسهای شرکت میکردند.
ارزیابی مقایسهای براساس دادههای مالی مزرعه فعالیتی است که زمان زیادی است در کشاورزی بنا نهاده شده است. اقتصاددانان در اروپا با حسابهایی از سال 1898 و با کمک کشاورزان دادههایی جمعآوری کردند، اگرچه جمعآوری داده با روش نظرسنجی در آمریکا از دهه 20 آغاز شد.
مجموعه دادههای مشارکتی ایجاد شده به وسیله این روش، برای تولید ارقام میانگین برای تحلیل مقایسهای مزرعه بهکار برده میشوند. این ارقام تولیدکنندگان، محققان و سیاست گذاران را آگاه میکند.
گروههای بهبود تجارت مزرعه (گاهی به عنوان انجمنهای تجاری یا گروههای ارزیابی مقایسهای نامیده میشوند) در نیوزیلند از اواخر دهه 50 پایهریزی شدند. این گروهها در استرالیا از دهه 80 و در انگلیس از اواخر دهه 90 تأسیس شدند و تنها تعداد کمی در سالهای گذشته در امریکا بهوجود آمدند. این گروهها از الگوهای مشابهی پیروی میکنند؛ آنها بهطور منظم (ماهانه، سه ماه یک بار یا سالانه) با هم ملاقات میکنند و مشاوران از بخش خصوصی یا دولتی یا هیئت مدیره به آنها کمک میکنند.
گروه دادههای مالی و دیگر دادهها را در مورد مزرعههایشان که در یک پایگاه داده توسط تسهیل کنندگان یا سازمانهایشان اداره میشوند، به اشتراک میگذارد. تسهیل کننده دادهها را تجزیه و تحلیل میکند و در جلسه ارائه میدهد، و بحثی را در مورد عملکردهای خاص اعضایی که کار خود را بهتر انجام میدهند ارائه میدهند. ملاقات منظم از مزارع یکدیگر و سخنرانان دعوت شده نیز به طور برجسته نشان داده میشوند.
یک نوع از گروه ارزیابی مقایسهای در نیوزیلند تأسیس “مزرعههای پایش” است، فعالیتی که در دهه 90 پایه ریزی شد. یک مزرعه به عنوان بستر آزمون نوآوریها و شیوههای جدید عمل میکند و با یک گروه از کشاورزان که برای به اشتراک گذاشتن ایدهها و یادگیری از “مزرعه پایش” با هم ملاقات میکنند، ارزیابی میشود.
این طرح پیچیدگیهای زیادی داشت و این پیچیدگیها در بهکارگیری شکلها برای مقایسه عملکرد مدیریتی درون مزرعهای نشان داده شدند.
شواهدی وجود دارد که ارزیابی مقایسهای گروه تجاری، همانطور که کشاورزان یاد میگیرند و به دنبال بهدست آوردن مزایای رقابتی هستند، تکامل مییابد. در جایی که تولید کنندگان عملکردهای فردی یا هزینهها را بررسی میکنند، ارزیابی مقایسهای فرایند برای کاهش هزینهها و افزایش بهروری ظهور مییابد. مطالعه موردی در مرکز زنجیره غذایی انگلیس نشان میدهد که چگونه تجارت مزرعه بر کنترل هزینههای دامپزشکی، قبل از مخارج کلی تأکید دارد. گره کشاورزی سرمایهگذاری مشترک در انگلیس بر هزینههای ماشین آلات و نیروی کار تأکید دارد. گروههای خاصی برای محصولات فردی یا حیوانات وجود دارند که اجازه میدهند آنچه که به طور مؤثر ارزیابی مقایسهای فرایند محسوب میشود انجام شود.
پیشرفت جدید در کشاورزی ایجاد استانداردهای محیط زیست است. مطالعه دقیق در مورد پایداری خارج از حوزه این پژوهش است، اما باید ذکر شود کسانی که با آنها مصاحبه شد ارزیابی مقایسهای را پذیرفتهاند و از آن به طور مستقیم برای مدیریت محیط زیست استفاده میکنند. به هر حال، تعدادی از مزرعههای انگلیس به این مقوله پیوستهاند و طرح نظارت بر محیط زیست که از سوی دولت مدیریت میشود به آنها بودجه اختصاص داد. این مزرعهها به معیارها و استانداردهای عملکرد محیط زیست متعهد هستند. کیل پاتریک و همکاران (2004) در مطالعهاش شواهدی ارائه کرد که نشان میدهد بعضی از تولیدکنندگان استرالیایی تلاش دارند که از گروههای ارزیابی مقایسهای موجود برای اجرا و پایش اهدافشان در جهت بهبودها محیط زیست خاک و آب استفاده کنند.
شواهدی وجود دارد که نشان میدهند تولیدکنندگان فعالانه برنامهریزی میکنند و برای تجارتشان تغییرات استراتژیک مهمی، براساس اطلاعاتی که از طریق شکلهای ارزیابی مقایسهای طرحریزی شده در بالا ارائه شد، ایجاد میکنند. توسعه و ارتقاء ارزیابی مقایسهای فرایند باید برای مشاوران، مربیان و سیاستگذاران این حوزه یک الویت باشد.
استفاده درست از شاخصهای عملکرد کلیدی درهر کشوری از طریق تجزیه و تحلیل تطبیقی همراه با نیاز برای ارتقاء مشتری و تمرکز استراتژیک موجب شده است که آزمایش با کارت امتیازی متوازن در سه کشور انجام گیرد. پروژههای فردی در نیوزیلند، انگلیس و آمریکا شناسایی شدند، اما هنوز هیچ شاهدی نرخ موفقیت کارت امتیازی متوازن را نشان نداده است. اگر چه کارت امتیازی متوازن رویکردیست که به طور گسترده منتشر شده است، تعداد کمی از مصاحبه شوندگان از کاربرد آن در کشاورزی آگاه بودند.
کاربرد اولیه کارت امتیازی متوازن در دانشگاه میسی انجام شد و شادبولت و مارتیت این مدل را توصیف کردند. نتایج اولین تحقیق بر روی کارت امتیازی متوازن در تعاونی کشاورزی در نیوزیلند توسط کاردمیل-کاتوناریک و شادبولت در سال 2006 به چاپ رسید. آنها اینگونه گزارش کردند:
“از بین موضوعات مختلف، تحقیق ابتدا در مورد این موضوع انجام گرفت که آیا استراتژی رقابتی سازمان میتواند از طریق چارچوب کارت امتیازی متوازن اجرا شود و دریافتیم که حتی اگر در تعاون و همکاری استراتژی بهکار گرفته نشده است، اما از همه موارد کارت امتیازی متوازن، شامل اهداف، ارزیابیها، اهداف، و اقدامات در چهار دیدگاه به نامهای مالی، مشتری، فرایندهای داخلی و آموزش و رشد استفاده شده است.”
کسانی که در پروژههای نیوزیلند و انگلیس دخیل بودند در مصاحبه اظهار داشتند که موضوع مهم این است که تولیدکنندگان مایلند بر اهداف و ارزیابیهای مربوط به تولید تمرکز کنند، بنابراین پتانسیل یادگیری از طریق کل تجارت کاهش می یابد و به عنوان حوزهای برای فراگیریهای بعدی باقی میماند.
پروژه نیچه پورک در آیووا مثالی در مورد گرد هم آوردن اطلاعات بازاریابی و مالی برای ایجاد طرحهای استراتژیکی که مسیر تجارت کشاورزی را تغییر میدهد و برای صاحبانش ارزش ایجاد میکند، بود که توسط کشاورزان آیووا و مرکز لیوپاد برای پایداری در دانشگاه ایالت آیووا اجرا شد. محصولات نیچه پورک محصولات برتری هستند؛ به عنوان مثال از نژادهای نادر یا آنتی بیوتیک رایگان. کشاورزان روستایی سوابق مالی و فیزیکی خود را حفظ میکنند و فعالیتها را ارزیابی میکنند و تسهیلکنندگان دانش و اطلاعات بازار را ارائه میدهند.
پرواضح است که تمرکز بر روی یک بازار خاص فعالیتهای حسابداری را در پی دارد. یک مثال از یک مزرعه بزرگ در انگلیس وجود دارد که خود فروشگاه مزرعه خود را تأمین میکند و دارای گردش قابل توجهی است. مدیر مزرعه سیستم خود را برای پایش هزینهها توسعه داد و اظهار داشت که:
“اطلاع از هزینه یک گاو چیزی بود که من کار خود را با آن پایان دادم، من میدانم که شارژ جایگزین چیست، بنابراین میدانم خروجی خالص چیست. میتوانم بر روی آنچه که انجام دادهام کنترل داشته باشم، میتوانم آنها را به مغازه منتقل کنم و هزینههایم را برای هر کیلو دریافت کنم. میتوانم بر آن ممارست کنم.”
مثالی بعدی در مورد اطلاعات بازاریابی یک تعاونی بزرگ گوشت گاو در استرالیاست که کار تولید و پخش را انجام میداد. این مثال در مورد زمانی است که پویایی بازار را برای محصولات ارگانیک برتر خود درک کردند.
هزینهیابی هدف بهتر است که به عنوان فلسفه مدیریت پایهای گسترده درنظر گرفته شود تا به عنوان یک تکنیک حسابداری مدیریت و بهتر است که با اصطلاح “مدیریت هزینه هدف” توصیف شود. مدیریت هزینه هدف یک رویکرد مبتنی بر بازار است تا یک رویکرد هزینه محور و سه مرحله دارد:
– تعیین قیمتی که مشتریان رضایت به پرداخت در بازار دارند.
– عوامل در مورد سود و حاشیه که تجارت آنها را در دراز مدت دنبال میکند؛ این امر منجر به هزینه شناور، هزینه هدف و محدودیتی میشود که تولیدکننده باید آن را انجام دهد.
– فرایندهای ارزش مهندسی مجدد؛ گاهی اوقات به عنوان “طراحی به هزینه” معرفی میشود. در این مرحله مدیران به دنبال شناسایی کاهش هزینهها از پیش هستند. اگر نتوان هیچ هزینهای را شناسایی کرد یا بهدست آوردن حاشیه در مورد قیمت غیرممکن باشد، پروژه باید در این سطح رها شود. هدف کاهش هزینه مداوم در طول زمان است.
آخرین جنبه مدیریت هزینه هدف پایش مداوم هر سه جنبه است، ایجاد بهبود مداوم هم در فرایندهای تولید فردی، محصولات و کل تجارت.
کل حسابداری مزرعه اصل مشاوره مزرعه است، اما کاملاً واضح است که سودهای حاصل از حسابها بیشتر به واسطه نگه داشتن یا فروش زمین است تا تجارت واقعی حاصل از تولید کشاورزی. سه مشاوری که با آنها مصاحبه شد (در آمریکا و نیوزیلند) ادعا داشتند که مراجعه کنندگان آنها مدیریت ثروت را از عملکردهای تجاری جدا میکنند تا بتوانند در تصمیمگیریهای استراتژیک شفافسازی کنند.
یک تأثیر این امر این است که به کشاورزان اجازه دهیم که به روشهای مختلف ریسکهای خود را مدیریت کنند. تولیدکنندگان به طور فزایندهای از ابزارهای مالی برای ایجاد مانع در برابر ریسکها استفاده میکنند. بازار کالا و پیش فروش محصولات کشاورزی در کشاورزی انجام میشود. این امر اول یک قیمت رو به جلو برای تولید را تأمین میکند و دوم مانع ضرر و زیان میشود. بعلاوه، در نیوزیلند شواهدی وجود دارد که کشاورزان جلوی ضررهای ناشی از نرخ بهره و نوسانات ارز مربوط به نگهداری زمین ها و همچنین تولیداتشان را گرفتهاند .
ابزارهای حسابداری مدیریت استراتژیک، همانطور که مثالهای در این مطالعه نشان داده شد، توسط تولیدکنندگان اولیه به کار گرفته میشوند. به هر حال به نظر میرسد که این ابزارها توسط اقلیتی از تولیدکنندگان اولیه، عمدتاً تجارتهای سازمانی بزرگتر و بیشتر در صنعت پذیرفته شدهاند.
ابزاری که بهطور گسترده پذیرفته شده است ارزیابی مقایسهایست، به شکل تجزیه و تحلیل تطبیقی، گروههای بهبود تجاری، ارزیابی فرایند نوظهور، که برای ارائه اطلاعات برای تصمیمگیری استفاده میشود. پیشرفت در مدیریت استراتژیک توسط مشاوران و محققان پیشنهاد شده است و این پیشرفتها براساس فعالیتهای ارزیابی مقایسهای در صنعت هستند.
مشاوران و دانشگاهیان کارت امتیازی متوازن، مدیریت هزینه ی هدف و تجزیه و تحلیل زنجیره ارزش را معرفی کردند اما برای ارزیابی تاثیر طولانی مدت این ابزارها یا سود آنها برای تولیدکنندگان خیلی زود است. این ابزارها با توجه به ارزیابی فرایند به نظر می رسد که پتانسیل بالایی دارند و باید در آینده توسعه یابند.
شواهد بعدی در مورد نگرانی تولیدکنندگان نسبت به تمرکز مشتری، بقای بلند مدت و موقعیتیابی استراتژیک میتواند در رویکردهای استراتژیک برای گرفتن دادههای بازاریابی و مدیریت مالکیت زمین، و بکارگیری ابزارهای مالی آنها مشاهده شود. پروژههایی که دانش بازاریابی و دادههای حسابداری را گردهم میآورد برای تولیدکنندگان این پتانسیل را دارد که تفکر استراتژیک را یاد بگیرند و عملکردها را به جهت دستیابی به ملزومات، اجتناب از اتلاف و یادگیری چگونگی مذاکره با مشتریان شرکت تغییر دهند.
پروژه من برای ارائه اساسی برای تحقیقات بعدی، با شناسایی و گرد هم آوردن پیشرفتها در حسابداری مدیریت استراتژیک در کشاورزی چهار کشور ارائه شده است. بنابراین میتوان دامنه پروژه را برای اجرای فعالیتها در اروپا، کانادا و کشورهای در حال توسعه گسترش داد.
پروژههای بعدی باید مطالعات استفاده از شاخصهای پایدار را در برنامهریزی استراتژیک ترکیب کند. پروژههای تحقیقاتی عملی در ارزیابی فرایند، کارت امتیازی متوازن، و مدیریت هزینه هدف همچون پایش پیشرفت این ابزارها و تکنیکها برای پیشرفت روششناسی در جهت بکارگیری این ابزارها در کشاورزی مورد نیاز هستند.
در پایان باید گفت که پژوهشهای بعدی باید استفاده از دادههای بازاریابی را در رابطه با دادههای حسابداری در تجارتهای مربوط به زمین توسعه دهد. به جای ابزار حسابداری خاص، آگاهی و استفاده از اطلاعات بازاریابی در کنار اطلاعات حسابداری و همکاری و مذاکره با زنجیره تامین، سودآورترین توسعه برای تولیدکنندگان در مدیریت استراتژیک است.