کارپنتر و ساندرز معتقدندکه سازمان به وسیله مدیریت استراتژیک طراحی و عملیاتی سازی استراتژی را رهبری می کند، در عین حال رابینز و کولتر معتقدند که مدیریت استراتژیک به معنی هر آن چیزی است که مدیران در راستای گسترش و رشد استراتژی های یک شرکت در دستور کار قرار می دهند. همینطور از نظر پیرس و رابینسون مدیریت استراتژیک مجموعه ای از سیاست ها و فعالیت هایی است که حاصل طراحی و اجرای طرح های تدوین شده برای دستیابی به مقاصد شرکت است، در صورتی که اکثر متفکران دیگر، دست کم مشاوره مدیریت استراتژیک را به مثابه چارچوبی برای جهت گیری های بلند مدت برای شرکت در نظر می گیرند.
هیت و همکارانش کارپنتر، ساندرز، رابینز، و کولتر معتقدند که فرآیند مدیریت استراتژیک مجموعه ای کامل از، پایبندی ها، سیاست ها و فعالیت هایی است که برای یک شرکت در راستای دستیابی به رقابت استراتژیک و تحقق بهره وری بیشتر از میانگین الزامی است.
شرکت ها امروزه با فضایی نا آرام مواجه هستند که میزان تحولات محیطی موجب می شود تا الگو های برنامه ریزی استراتژیک نیز دچار تغییرات بنیادی گردد. مخاطرات محیطی از هر سمتی زندگی و بقای شرکت ها را با تهدید مواجه می سازد. شرکت ها باید نسبت به موقعیت اکنون خود آگاهی داشته، نقاط ضعف و قوت خود را به شکلی دقیق مورد ارزیابی قرار داده و متکی بر نقاط قوت خود از زمینه های مثبت محیطی بهره برده و خود را برای مواجهه با مخاطرات آماده سازند. این امر حائز اهمیت در چارچوب برنامه ریزی استراتژیک ممکن می شود.
شرکت ها در قالب برنامه ریزی استراتژیک دارای قدرتی برای ارزیابی توان و زمینه های محیطی شرکت خود هستند و بنابر آن مقاصد در دسترس و شیوه های دستیابی به آن ها را معین می کند. بر همین منوال چیزی که حائز اهمیت است این است که تدوین سند استراتژی پایدار و عملیاتی برای شرکت چگونه ممکن می شود.
برنامه ریزی استراتژیک به عنوان فرآیندی شناخته می شود که اغلب سازمان های پیشرو و معروف دنیا از آن به عنوان رشد طرح ها و اقدامات خود با چشم انداز طولانی مدت و در راستای دست یافتن به مقاصد و به نتیجه رسیدن دستورالعمل های سازمانی استفاده می کنند. یک برنامه ریزی این چنینی که تا به حال عموماً به وسیله سازمان ها و شرکت های بزرگ مورد استفاده قرار گرفته است، در صورت طراحی مناسب ، منجر به استراتژی هایی می شود که با اجرایی دقیق و زمانمند، باعث شکوفایی و ترقی شرکت می گردد و شرایط ایجاد مزیت رقابتی در سازمان را نیز فراهم می کند.
با وجود افزایش کمیت و اهمیت سازمان های کوچک در اقدامات تجاری در دنیا و لزوم استفاده ی آن ها از برنامه ریزی استراتژیک در راستای شکوفایی در صحنه های رقابتی، در مقاله حاضر پس از نگاهی به مفهوم برنامه ریزی استراتژیک، شرح سازمان های بزرگ و کوچک و تشریح بعضی از الگوهای مهم برنامه ریزی استراتژیک شرکت های بزرگ و کوچک، این الگوها را به صورت مقایسه ای با یکدیگر تطبیق خواهیم داد تا از حاصل این تطبیق الگویی مفهومی از برنامه ریزی استراتژیک برای شرکت های کوچک ارائه دهیم تا آن ها هم به دنبال دست یافتن به مقاصد و موفقیت فزاینده از این نوع برنامه ریزی استفاده نمایند.
در مقاله حاضر فرآیند طراحی الگوی برنامه ریزی استراتژیک مبتنی بر تداوم زمانی طراحی آن ها معرفی خواهد شد. کاملاً واضح است که هر الگوی پیشین کامل تر گشته و تدوین برنامه ریزی استراتژیک را با شفافیت بیشتری طرح کرده است. یکی از قسمت های اساسی در مشاوره مدیریت استراتژیک، مدلسازی فرآیندها و تقلید شیوه های موجود در شرکت است که با برخورداری از توانایی استفاده از سیاست ها و تجربه های کسب شده از سازمان های گوناگون و فرآیندهای مختلف ، بهترین الگو را برای برنامه ریزی و عملی کردن مقاصد مشاوره مدیریت استراتژیک در سازمان بر می گزیند.
یک شیوه ی تدوین سند استراتژی، طراحی برنامه ریزی فراگیر است که در سال 1975 به وسیله تایلر ارائه گشت. این استراتژی اغلب دارای نگاهی طولانی مدت است و بنابر ارزیابی فضای داخلی و فضاهای بیرونی، استراتژی مطلوب طراحی خواهد شد. به طور کلی بخش های مختلف این شکل از برنامه ریزی شامل موارد زیر است:
این الگو در سال 1980 به وسیله اندروز طرح شد. استراتژی صنعتی یک شرکت به معنی تصمیم هایی است که بنابر آن ها مقاصد کلی و جزئی تشخیص داده شده و تعیین می شود. بعد از آن تصمیمات و طرح ها و اقدامات در راستای به ثمر رسیدن این مقاصد معین می شود. ارتباط میان اهداف، سیاست ها، طرح ها، و اقدامات در راستای موفقیت استراتژی در فضای آشفته امری ضروری و حائز اهمیت است. این الگو به دنبال یافتن یک استراتژی است که ترکیب مطلوبی از فرصت های محیطی و نقاط قوت درونی را مطرح کند.
این مدل در سال 1992 توسط رایت مطرح شده است. این الگو حاوی 5 مقطع اصلی است و اکثر مراحل آن از سیستم اطلاعاتی تأثیر می پذیرد. در این الگو در وهله ی اول رایت فضای داخلی و خارجی شرکت را ارزیابی می نماید و سپس بنابر کسب آگاهی نسبت به نقاط قوت ، فرصت محیطی، مقاصد و مسئولیت های شرکت مشخص می گردد. بدیهی است با این رویکرد مقاصد، قابل دسترس خواهد بود. چرا که بنابر توانمندی و فرصت های مشخص شده منطبق گشته است. بعد از معین نمودن مقاصد به طراحی استراتژی پرداخته که این استراتژی ها در سه سطح تدوین می گردند:
بعد از طراحی استراتژی، اجرای آن امری حائز اهمیت و ضروری است، از همین بابت در راستای عملیاتی سازی استراتژی باید به سه مورد مطرح شده در زیر توجه نمود تا اجرای برنامه استراتژیک شرکت به شیوه ای صحیح صورت پذیرد:
در نهایت با فرآیند بررسی و نظارت بر شیوه های اجرای استراتژی و دریافت بازخورد های مورد نیاز امکان مشخص کردن و رفع هر گونه مشکل و مسئله ای در حوزه ی ارزیابی محیط داخلی و خارجی شرکت، معین کردن مقاصد و طراحی استراتژی را فراهم آورد.
هیل و جونز (Hill & Jones) در کتاب خود « مدیریت استراتژیک، با رویکرد یکپارچه» (Strategic management ,An integrated approach) که در سال 2008 به چاپ رسید یک الگوی دیگر از الگوهای مدیریت استراتژیک را معرفی نمودند. هیل در سال 1992 از این الگو پرده برداری کرد. در این الگو با توجه به فضای داخلی و خارجی استراتژی مطلوب تعیین گشته و با استراتژی پیشین شرکت مورد قیاس قرار می گیرد. اگر تضادی میان استراتژی آتی و پیشین مشاهده شد، تضادها مورد شناسایی قرار گرفته و به وسیله ی ساختار اطلاعاتی، تحولات مورد نیاز در فرآیند کنترل و پایش در دستور کار قرار می گیرد و در نهایت در راستای اجرای استراتژی تازه فرآیند کنترل مطلوب طراحی و عملی می شود. آن ها سیستم مدیریت استراتژیک را در چارچوب پنج مرحله بیان کرده اند. شرح این این مراحل عبارتند از:
بیانیه اهداف شرکت توسط اندیشه استراتژیک: ارزیابی فضای بیرونی، ارزیابی فضای درونی و گزینش استراتژی را مورد توجه قرار می دهد. از سوی دیگر، عملیاتی سازی استراتژی اجرا کردن استراتژی های طراحی شده را در بر می گیرد. عملی کردن استراتژی نیز فعالیت هایی در راستای استراتژی های عمومی شرکت، سطح تجارت و تعهد، تخصیص وظایف و نقش ها بین مدیران (به وسیله تدوین فرآیند سازمانی) ، اختصاص دادن منابع ( اعم از سرمایه و پول) ، هماهنگی اهداف کوتاه مدت و طراحی نظارت سازمانی و فرآیندهای پاداش را در بر می گیرد.
این سیستم شامل تعدادی از قدم های متوالی در سیستم مدیریت استراتژیک است. قدم اول سیستم مدیریت استراتژیک با بیانیه مأموریت شرکت و مقاصد اساسی سازمان شروع می شود. این اعلان توسط الگوی تجاری فعلی سازمان ترتیب داده می شود.
یکی از الگوهای ابتدائی برنامه ریزی استراتژیک به وسیله «آندروز» (Andrews’ Models) در سال 1971 معرفی گشته است. در این الگوی ابتدائی از الگوهای برنامه ریزی استراتژیک ارتباط گوناگونی میان طراحی استراتژی و عملی کردن آن وجود دارد. طراحی و اجرای استراتژی به شکل یک طرفه در ارتباط با استراتژی بوده اند؛ ولی طراحی و اجرا با یک وصله ی دو طرفه با یکدیگر در ارتباطند. مدل برنامه ریزی استراتژیک آندروز نشان می دهد که آیا مقاصد شرکت و نتایج به دست آمده از استراتژی در خلاف جهت یکدیگر حرکت می کنند یا خیر.
اگر که میزان نتایج حاصله کمتر از مقاصدی باشد که در نظر گرفته شده اند، استراتژی ها دوباره طراحی می شوند. در اینجا یک فرآیند مکرّر یا تکرار شونده را مشاهده می کنیم. واکنش ها در مراحل مختلف بسیار حائز اهمیت می باشد. منافع فردی و آرزوهای مشاوره مدیریت به عنوان ظرفیت های تحول سازمانی محسوب می گردند. بر این اساس، استراتژی در راستای انعکاس تعامل پویا میان قسمت های مورد نظر تحول می یابد. در این الگو، عملی کردن استراتژی بر فرآیند و ارتباطات سازمانی، ساختارها و رفتار و به علاوه رهبری موثر است.
پیرس و رابینسون (pearce & robinson) الگوی برنامه ریزی استراتژیک ویژه ای را به مثابه مجموعه ای از سیاست ها و فعالیت هایی که نتیجه ی طراحی و عملی سازی طرح ها برای دست یافتن به مقاصد سازمان است، شرح می دهند. در الگوی برنامه ریزی استراتژیک پیرس، مدیریت استراتژیک، مراحل در هم تنیده ی ساختار جریان اطلاعات برای تحقق یک هدف است. طراحی و عملی کردن استراتژی به شکل مداوم صورت می گیرد و تحول در هر عنصری از این الگو بر سایر عناصر موثر خواهد بود؛ بر این اساس الگوی مدیریت استراتژیک برای مدیریت شبکه های اطلاعات از شروع فرآیند برنامه ریزی تا عملیاتی سازی و کنترل و پایش استراتژی با هدف دست یافتن به مقاصد سازمان است.
این مدل در قیاس با الگوی هیل دارای گستره ای وسیع تر است. در این الگو درواقع سه قسمت اصلی وجود دارد و در هر قسمت مراحلی را باید پیمود. « دیوید » (David) در کتاب مدیریت استراتژیک (Strategic management : concepts and cases) که در سال 1990 به چاپ رسید، الگوی دیگری از الگوهای مدیریت استراتژیک را مطرح می کند. در الگوی مطرح شده توسط دیوید، مدیریت استراتژیک حاوی سه قسمت است: طراحی استراتژی، عملی کردن استراتژی، تجزیه و تحلیل استراتژی؛
تدوین سند استراتژی رشد آرمان ها و اهداف، شناخت نسبت به فرصت ها و مخاطرات بیرونی مستقل از سازمان، تشخیص نقاط ضعف و قوت درون شرکت، هماهنگی مقاصد طولانی مدت، خلق استراتژی ها و گزینش از میان گروهی از استراتژی ها را در بر می گیرد. عنوان های مربوط به طراحی استراتژی، تصمیم گیری در خصوص آغاز یک فعالیت تجاری جدید، کنار کشیدن از کسب و کار، شیوه ی اختصاص دادن منابع، ایجاد تنوع، داخل شدن به بازارهای رقابتی بین المللی، یکی شدن یا سرمایه گذاری مشترک با شرکت های دیگر را در بر می گیرد. در وهله ی اول برای طراحی استراتژی مسیرهای زیر پیموده می شود: