محمدحسين سلطانی | mohammadhosein soltani
محمدحسين سلطانی | mohammadhosein soltani
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

اينجا خيلي چيز ها عادي شده


اینجا خیلی چیز ها عادی شده. تورم در بالاترین حد خودش، قد رعنا کرده و پایین نمی‌آید. بی‌آر‌تی ها، پر میشوند و خالی برمیگردند تا در 'یک ایستگاه' بایستند. دلار بیشتر از یک و هشت دهم درصد -که قطعا تا فردا بیشتر از آن بالا  خواهد رفت-، پایین نیامده. جمعیت با خودروهایش، از 'امام حسین' و 'انقلاب' با بنزین های سه هزار تومن به ازای هر لیتر، آرام-آرام رد میشود تا به آزادی برسد. جمعیت، زنده است. جمعیت دو هفته‌ای است میتواند برای مبالغ کمتر از پراید، بدون ضامن از بانک ها وام بگیرد. مجلس، هنوز وقت تصویب مصوبه شفافیت را پیدا نکرده. یا واسع الاوقات. جمعیت اما مطالبه میکند و زنده است. آفتاب، به سر ها و صورت ها و سقف ماشین های جمعیت میخورد و باد سرد زمستان، بی‌رحم تر از سال قبل و همراه شده با موج جدید ویروس، میان تن ها و لباس ها و در و کاپوت ماشین های جمعیت میپیچد و قربانی میگیرد؛ جمعیت اما زنده است و آرمانش را دنبال میکند. چند هفته‌ای است هفته اول دولت تمام شده و هنوز تابلوی بزرگ سهام 'جمعیتِ در راه‌پیمایی'، تغییر رنگ نداده. جمعیت اما زنده است و امیدوار. کسی چه میداند، ممکن است همین کشتارجمعی بی رنگ و بی بویِ میان جمعیت، آن ها را درگیر کند و ۸ تا ۱۰ روز بیشتر زنده نگزاردشان! جمعیت اما زنده است و به دنبال هدف می‌دود. شاید در همین لحظات، دشمن برای جمعیت ضرب‌الاجل گذاشته باشد. مثلا تا آخر فوریه. اینجا خیلی وقت است این جور چیز ها عادی شده. باران می‌بارد و جمعیت چترهایش را باز میکند؛ جمعیت خیس نمیشود. پیرزن دستفروش پرچم ایران‌ش را به کنار لیف هایش میکشد. نمیخواهد پرچم خیس شود، کاغذی است و خیس شدندش، آن را خراب میکند. پرچم خیس نمیشود. جمعیت به برج آزادی رسیده‌ و از آن طرف یا به مصلی می‌رود یا به خانه‌‌اش. جمعیت، هدف را ممکن میداند. سخنرانِ پیش از خطبه میگوید 'به شعار نه شرقی نه غربی پایبندیم'. جمعیت تکبیر میگوید. جمعیت تحریم را دوست نداشته و ندارد و مجبور است خنثایش کند. میداند دشمن‌ش خیرش را نمی‌خواهد. به خانه میرود. به زندگی‌اش ادامه میدهد. جمعیت پایدار است. مقام دشمن‌ش می‌گوید کشورش، مقابل جمعیت، شکست خورده. جمعیت لبخند می‌زند و امید میگیرد؛ مقاومت هنوز زنده است. شکست در کارش نیست. به سمت هدف اش  می‌دود. اینجا این جور چیز ها عادی است. اینجا پایداری و مقاومت عادی است؛ هر روز تکرار میشود. جمعیت تکرار میکند. بی آنکه ادبیاتی داشته باشد برای پایداری اش. بی آنکه کسی برایش شعر بسراید. بی آنکه بازیگر هالیوود برایش پست بگذارد. بی آنکه جایی، صدایی برای حمایتش، بلند شود. اینجا مقاومت هم عادی است؛ پایداری هم عادی است. اینجا خیلی چیز ها عادی شده.
پ.ن: چه هدفی میتواند مقاومت را چهل و سه ساله کند؟
لطفا نطرتون رو کامنت کنید.

اينستاگرام(كليك كنيد)


شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید