دعوای فرم و محتوا به دوران تحول خلاصه نمیشود. ربطی هم به انقلاب اسلامی ندارد. به قبل از ظهور مسیح و زمانه ارسطو برمیگردد. بزرگان زیادی در این باره و در قالب های متفاوتی از هنر به بحث و نظریه پردازی پرداخته اند. پس من هم ادعای صحت تحلیلم را ندارم. صرفا در چند جمله و بصورت کوتاه، دیدگاه خود را توضیح میدهم؛ چرا که برای درک تحلیل های بعدی، نیازمند فهم برداشت من از این دو مساله هستیم. امیدوارم با تعاریف بنده مخالفت نکنید. با فهم برداشت حقیر از این دو مفهوم، به سمت تحلیل سایر مسائل میرویم.
محتوا یا مضمون، آن چیزی است که ما با ساخت یک اثر هنری، قصد انتقالش را به مخاطب داریم. آنچه مخاطب، بعد از مواجهه با اثر هنری از آن دریافت میکند. تکنیک، توانایی فنی استفاده از ابزارآلات است. فرم چیزی میان این دو است. یعنی تکنیکی که در راستای محتوا استفاده شده باشد. به آن معنا بدهد و بطورکلی محتوا را در تکنیک مناسب و در راستای خود، اجرایی سازد.پس یک برنامه تلویزیونی میتواند محتوا و تکنیک خوبی داشته باشد؛ اما فرم مناسبی نداشته باشد. یعنی سردبیری قوی باشد، تصویربرداران و صدابرداران و تجهیزات آنها مناسب باشد؛ اما کارگردانی نشده باشد.
ایرادی که دلسوزان دوران تحول به مدیریت فعلی صدا و سیما و شخص وحید جلیلی -به علت سابقه او در جشنواره عمار و تاکید این جشنواره بر مضمون- میگیرند، عبارت است از محتوا زدگی. این عبارت به این معناست که تاکید و تمرکز سیاست گذار در صدا و سیما و در رده های بالایی تولید بر محتواست. منتقدان معتقدند جریان تصمیم ساز در صدا و سیما، خط قرمز تولید برنامه ها را صرفا موارد محتوایی میداند.خب با توجه به عبارات گفته شده، تفاوت تکنیک، محتوا و فرم روشن شد. بیایید هر سه این موارد را در صدا و سیمای جلیلی بسنجیم.تکنیک:بخضی از تولیدات صدا و سیما (غالبا زنده و مستقیم) در استدیوهای داخلی معاونت سیما تولید میشوند. مشخصا در این استدیوها، کارمندان صدا و سیما شاغل هستند و با عوض شدن مدیران سازمان و حتی خط فکری و تصمیمات آنها، در تکنیک برنامه ها تغییری حاصل نمیشود. بخشی از تولیدات هم که در خارج سازمان تولید میشوند، با توجه به تنوع محدود قابلیت های تکنیکی در تولیدات تلوزیونی در صدا و سیما، بسته به بودجه، تعیین میگردد. ما به دنبال بررسی تخصصی تفوات های تکنیکی در سازمان صدا و سیما نیستیم؛ اما ادعایی مبنی بر کم شدن بودجه برنامه ها اعلام نشده. در برنامه ها بطور فاحش شاهد کاهش یا افزایش کیفیت فنی نیستیم.
تحلیل فرمیک هر اثر هنری اعم از برنامه تلویزیونی، کار هر بیننده و خبرنگاری نیست. منتقدان فرمالیست و دنیا دیده کمی در تشخیص فرم آثار نظر میدهند. مشخصا آنچه در دیدگاه خبرنگاران منتقد جریان تحول است، همان تکنیک است.
اگر بخواهیم دقیقتر به این چالش بپردازیم، باید بدانیم جریان منتقد، با کلی نگری فرآیند تغییرات برنامه ها را می بیند. بطور مثال خندوانه رامبد جوان را با سید خندان محمدرضا شهبازی مقایسه میکنند.
خندوانه فاقد محتوای لبه تیز بوده. اتاق فکرش، حول مسائلی مانند خنده و انسانیت بوده که شاید در هیچ جای دنیا هر چقدر هم عیان گفته شود، کسی گارد نگیرد و گله مند نشود؛ اما سید خندان که اتاق فکری با دغدغه ها و مسائل متفاوت و انقلابی دارد، مشخصا برای مخاطب تیز است و نرمی گذشته را ندارد. مخالفان جریان تحول هم همین مثال را می بینند و با خود به درستی میگویند مخاطب طبقه متوسط شهری این برنامه را دوست ندارد.
هم منتقد درست میبند، هم مدیر تصمیم گیر. او دغدغه از دست نرفتن مخاطب را دارد، مدیر دغدغه پخش شن برنامه ای متناسب با ریل گذاری ها را.
در این باره لازم است هفته آینده مفصل تر به این مسئله بپردازیم.
با طرح این مسئله: "ایرادات دوران تحول؛ برگشت به عقب یا رو به جلو"