بسم الله الرحمن الرحیم
کمتر کسی اهمیت صدا و سیما در ساختمان فرهنگ کشور را انکار میکند. صدا و سیما بیشترین بودجه در میان سازمانها و ارگان های فرهنگی را دارد و البته انحصار پخش کانال های تلویزیونی در کشور، در اختیار صدا و سیما است. بی شک میتوان گفت ریاست این سازمان، اثرگذارترین مدیر فرهنگی کشور است.
جایگاهی که در ابتدای انقلاب توسط شورای قوای سه گانه تعیین و تکلیف میشد؛ اما در سال 68 و با اصلاح قانون اساسی، نصب و عزل این جایگاه به عهده مقام معظم رهبری افتاد.
در این میان، با آمدن هر کدام از افراد برای جایگاه مدیریتی صداوسیما، عقاید و افکار جدیدی به این سازمان وارد شد. به نوعی در هر پنج ساله -یا ده ساله- مدیریتی، هر کدام از افراد، تئوری مدیریت فرهنگی جدیدی وارد شوراهای محتوایی و اجرایی صدا و سیما کرده اند.
در هفته های آینده قصد دارم تا با طرح 5 مساله، به بررسی عمیق تر سازمان صدا و سیما بپردازم. بررسی این موضوعات کمک میکند تا با دید جامع و عمیق، دست به تحلیل صدا و سیما و مدیریت آن بزنیم.
وجود نظرات امام خمینی ره و رهبر انقلاب در حوزه صدا و سیما، نشان دهنده اهمیت آن در نقشه راه کلی کشور در چهارچوب فکری مدیریت و رهبری انقلاب بوده است. شاید برای درک وضع مطلوب صدا و سیما، هیچ کاری بهتر از خوانش این نظرات نباشد.
صدا و سیما مانند هر سازمان رسانه ای و فرهنگی دیگری، اوج و فرودهایی داشته. بعد از دوران دفاع مقدس، محمد هاشمی، علی لاریجانی، عزت الله ضرغامی، محمد سرافراز، عبدلعلی علی عسگری و پیمان جبلی بر این سازمان مدیریت کرده اند. نگاهی کلی به تئوری مدیریتی و فرهنگی و بررسی آثار و آمار برای هر دوره، کمک میکند تا با مدل های مدیریت فرهنگی اجرا شده بر این سازمان، آشنا شده و از آن ها درس بگیریم. کدام یک در روایت دفاع مقدس موفق تر بوده اند؟ کدام دوره صدا و سیما مخاطبان بیشتری داشته؟ کدام مدیریت مسبب ناکارآمدی نیروی انسانی و کدام مدیریت در صدد رفع این عیب بوده است؟ و ده ها سوال دیگر که کمک میکند آگاهانه درباره وضعیت فعلی این سازمان و روندهای مدیریتی 30 سال اخیر قضاوت کنیم.
محمد سرافراز چهارمین رئیس صدا و سیما با حکم رهبری بود. سابقه حضور او در سازمان؛ به بیش از بیست سال قبل از مدیریتش بر می گشت. او از معاونت بین الملل سازمان صدا و سیما به ساختمان شیشه ای و دفتر مدیریت رفت. سرافراز ایده های بزرگ بسیاری برای تحول در سازمان داشت؛ اما در کمتر از دو سال، از این پست استعفا داد. او بعدها درباره این استعغا با میلاد دخانچی مصاحبه کرد. متن آن مصاحبه به کتابی به نام "روایت یک استعفا" تبدیل شد.
در دوره ای که مدیریت صدا و سیما بر عهده آقای علی عسگری بود، سندی با هدف تحول در سازمان تالیف شد. این سند، شامل نکات اجرایی در سازوکار ساخت برنامه ها در صدا و سیما بود. به این نکته هم توجه کنید که این سند قبل از مدیریت آقای جبلی به رهبر انقلاب اهدا شد. مطالعه کامل دوازده محور این سند کمک میکند تا با سیر تحول صدا و سیما در مدیریت پیمان جبلی و با قائم مقامی وحید جلیلی همراه شویم.
حالا نوبت بررسی عملکرد صدا و سیما در دوران تحول است. دوران تحول، شاید یکی از پرچالش ترین دوران های مدیریتی صدا و سیما باشد. دورانی که با خروج سلبریتی ها از سازمان و اغتشاشات 1401 همراه شد. از همان سال 1400 و آغاز مدیریت جبلی بر سازمان صدا و سیما اما تحول، مورد ارزیابی عده زیادی قرار گرفت. افراد زیادی این سند را مغایر با اصل ملی بودن این رسانه میدانستند. مخصوصا که اجرای این سند، با قائم مقامی وحید جلیلی همراه شد. فردی که از مدتها قبل از طرف بسیاری از شاخه های فرهنگی کشور، مخالفان جدی داشت. جریان های سیاسی کشور به مقابله با این جریان پرداخته و تبعا عده ای هم در دفاع از مدل جدید مدیریتی صدا و سیما، به میدان آمدند. مرور نظرات افراد حول دوران تحول، با جناح های سیاسی متفاوت و افکار و مبانی مختلف، خالی از لطف نیست. شاید بتوان این دوران را با بررسی آمارها و پیمایش های ملی و مقایسه خروجی با سند، ارزش گذاری کرد. آیا مدیریت پیمان جبلی در صدا و سیما، این سازمان را به اهداف عالیه خود نزدیکتر کرده است؟