خیلی وقته ویرگول نیومده بودم، اما دیشب یه اتفاقی افتاد که حس کردم نوشتن دربارهش بیفایده نیست. اومدم اینجا و چشمم افتاد به آخرین نوشتهم: اعتماد اشتباه! همون لحظه فهمیدم هنوز دارم تاوان اعتمادای غلطمو میدم و بهش میگم بدشانسی!
اما نوشتن دوباره ازش بیدلیل نیست. حدود ۸ ماهه یه فروشگاه آنلاین راه انداختم و مستقیم از ترکیه و دبی برای مشتریا خرید میکنم. اینکه یه پیج اینستاگرامی بتونه اعتماد جلب کنه، سفارش بگیره، پول بگیره و بعد از یه ماه محصولو برسونه، کار راحتی نیست! حق میدم که مردم سخت اعتماد کنن.
پس مجبورم تبلیغ بدم، فالوور جذب کنم و از طریق اینفلوئنسرها به بقیه معرفی بشم. خب، دقیقاً همین کارو کردم و دارم انجام میدم، ولی...
چقدر این بلاگرها پوچ شدن!
با کلی وسواس گشتم که بلاگر درستحسابی پیدا کنم و پولمو نریزم تو جیب هر کسی. اما همینایی که ظاهرشون شیک و معتبره، از تو نابودن!
یکی از این بلاگرای معروف مشهدی ۵ میلیون ازم گرفت(توی تخفیف، قیمت اصلی 12میلیون ناقابله!) و تبلیغ کرد. نتیجه؟ حدود ۲۰۰ نفر اومدن پیجمو دیدن. خب اینو میشه هضم کرد، ولی اصل داستان بعدش بود...
این بلاگر خودش یه محصول ۲.۵ میلیونی ازم خرید. شماره کارت گرفت که پولشو واریز کنه، ولی نکرد!
منم که فکر میکردم آدم حسابیه، وقتی سفارشش رسید، براش فرستادم که شاید یادش بیاد هزینهشو بده.
ولی این جماعت مفتخوری براشون عادت شده! برای اون شاید این پول رقمی نباشه، ولی برای من نتیجه چند ماه جون کندنه که با هزار بدبختی و استوری و پست تونستم دربیارم.
الان چی؟ هر بار پیام میدم، فقط لایک میکنه و جواب نمیده! بدتر از همه اینه که میدونه نمیشه بهش چیزی گفت، چون اگه بخواد، یه استوری علیه من میذاره، پیج کوچیکمو ریپورت میکنه و هر چی زحمت کشیدم، دود میشه میره هوا!
اینو نوشتم که شاید یه نفر قبل از اعتماد کردن، یه کم بیشتر دقت کنه! 🙃