بعد از مدت ها ویرگول رو که باز کردم با این جمله روبرو شدم! واقعیت اینه خیلی چیز ها تو ذهنم داره میگذره ، از دغدغه های ساده ساعت های کاری و رنگ لاک و لباس بگیر تا دغدغه های بزرگی مثل کرونا و سلامتی خودمون و مهم تر از همه بازار کاری که این روزها عجیب درگیر کرونا شده و شب عیده و دخل خیلی ها رو برده زیر سوال!
بهتره بگم بیشتر از خود ویروس کرونا از اثر مخربش روی زندگی ها میترسم روی خونواده هایی که همه امیدشون این شب های شلوغ اخر ماه سال بود! افسوس و افسوس که کوچکتر ازاون هستم که بتونم کاری بکنم ، ولی به شخصه سعی میکنم بهداشت شخصی رو رعایت کنم و در کنارش فقط و فقط مثبت باشم و سعی کنم هر چه زودتر این بحران هم بگذره!
"این بحران هم" که گفتم منطقا باید به روزگار بر بخوره! من خودم شخصا وقتی بهم میگن "باز هم ..." بهم برمیخوره که مگر چکار کردم که از این کلمه خسته برای من استفاده کردین! حالا باید به روزگار هم بر میخوره که هر ماه داریم یک بحرانی رو پشت سر میگذاریم! هر ماه میگیم این که بگذره دیگه روز های خوش میاد و میاد و میاد ولی خب...
اسفند 1398 - فهیمه فیاض