هادی فرامرزی
هادی فرامرزی
خواندن ۶ دقیقه·۶ ماه پیش

یا وعده‌ی مشخص دهید، یا انصراف

در 1403 طرفداران تحریم انتخابات نسبت به 1400 خیلی مستدل‌تر و منطقی‌تر بحث می‌کنند. به یاد داریم که نوع عدم مشارکت اکثریت در انتخابات 1400 بیشتر حول و حوش مسائل اخلاقی، وجدانی و احساسی بود. درواقع هرچند دلایل منطقی زیادی برای عدم مشارکت در آن انتخابات وجود داشت ولی تمرکز تبلیغات برای عدم مشارکت بر مسائلی دیگر بود. از دلایل این تغییر رویکرد می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- تفرقه بین اعضای شورای همبستگی مهسا.

2- عدم موفقیت شورا در ایجاد نهاد یا ساختاری برای سازماندهی اپوزیسیون برای انجام اقدامات ایجابی برای تغییر رژیم

3- نزدیکی جمهوری اسلامی به عربستان و قطع شدن بودجه‌ی بعضی از شبکه‌های تلویزیونی مخالف رژیم.

4- بی‌ثمر بودن کمپین‌های اجرا شده توسط مخالفین جمهوری اسلامی بعد از اعتراضات زن، زندگی، آزادی.

این شرایط بار دیگر نگاه‌ها را به ظرفیت داخل جامعه‌ی ایران برگردانده است.

با این حال هیچ کدام از این اتفاقات هم دلیلی ایجابی برای مشارکت در انتخابات پیش رو نیست. اکثریت جامعه هنوز هم به حق دلیلی برای مشارکت در انتخابات نمی‌بیند.

هرچند اگر مثل مطلب قبلی بخواهم از روش حذف گزینه استفاده کنم باز هم به گزینه‌ی رای دادن به پزشکیان می‌رسم. همان‌طور که در مطلب قبلی گفتم، رای به پزشکیان شاید دو سناریوی ایجاد دولت جلیلی و دولت قالیباف را کنار بگذارد، ولی به خودی خود، هنوز هم نمی‌تواند دستاورد قابل اعلامی داشته باشد.

منظور از دستاورد قابل اعلام مواردی است که پزشکیان و جبهه إصلاحات بتوانند همین الان با در نظر گرفتن تمام محدودیت‌ها و مسائل احتمالی به صورت قطعی توانایی حل آنها را داشته باشند و به جامعه نیز وعده‌ی تحقق آنها را بدهند. جبهه إصلاحات و شخص پزشکیان تا این لحظه هنوز حتی یک وعده‌ی قابل سنجش ارائه نکرده‌اند یا دست روی هیچ مسئله‌ی مشخصی نگذاشته‌اند که قرار باشد با آمدن آنها حل شود.

این موضوع به همان نقدی برمی‌گردد که طرفداران تحریم مطرحش می‌کنند. در واقع جبهه إصلاحات به دلایل زیر أراده‌ی دادن وعده مشخص ندارد و تحریمی‌ها به دلایل زیر قصدی برای مشارکت در انتخابات ندارند:

1- جایگاه رئیس‌جمهور در ساختار نظام

2- قابل اصلاح نبودن نظام

3- عدم توانایی شخص پزشکیان برای مدیریت مسائلی که پیش خواهد آمد و عدم مقاومت در برابر تصمیمات نظام که برخلاف مصالح ملی است.

4- نداشتن برنامه‌ای از سمت جبهه إصلاحات برای اولویت‌بندی مسائل کشور و راه‌حل‌های احتمالی

5- سنگ‌اندازی‌های زیاد برای عدم موفقیت پروژه‌های رئیس‌جمهور ناهمسو با سپاه و بیت رهبری.

در کنار این موارد برای رای ندادن باید دغدغه‌های دیگری را نیز در نظر گرفت:

1- به هر حال شرکت در انتخابات باعث افزایش مشارکت در انتخابات می‌شود و نظام دوباره شاید پالس را اشتباه بگیرد و در انجام سیاست‌های غلطش مصرتر شود.

2- در صورت شکست دولت پزشکیان احتمالا باز هم شاهد سرکوفت‌های روزانه به پایگاه رایش خواهیم بود. اتفاقی که توسط حکومت و مخالفین حکومت در دور دوم روحانی اتفاق افتاد.

3- شرکت کردن در انتخابات و شکستن صف اکثریت تحریمی‌ها منجر به ایجاد شکاف در جبهه مقابل جمهوری اسلامی خواهد شد.

با این همه باید چکار کرد؟

ابتدا باید تکلیف خودم را مشخص کنم. وظیفهِ‌ی اصلی بر عهده جبهه إصلاحات و شخص پزشکیان است که برای راضی کردن بقیه به رای دادن دلیل بیاورند. در این شرایط رای دادن دلیل می‌خواهد و نه رای ندادن.

همان‌طور که قبلا هم گفتم به خاطر علاقه به کار تشکیلاتی خارج از اینکه چه هدفی را محقق می‌کند، پیشنهاد می‌کنم جبهه إصلاحات موارد زیر را انجام دهد:

1- مجموعه‌ای از اهداف مشخص اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را که فکر می‌کنند می‌توانند آنها را محقق کنند به شکل مشخص و با جزئیات اعلام کنند. این وعده‌ها باید باید صریح باشند، صادقانه باشند، با فرض سنگ‌اندازی‌ها و مشکلات احتمالی‌ای باشد که سد راهشان خواهد شد. حتی به نظر من وعده‌های اعلامی خود را با در نظر گرفتن بدبینانه‌ترین حالت اعلام کنند. مثلا اگر فکر می‌کنند می‌توانند مسئله‌ی حجاب اجباری را حل کنند، مشخص کنند که چگونه و در چه سطحی. این توانستن در سطحِ تغییر قانون است، یا تغییر تاکتیک در برخورد با بی‌حجابی مثلا جمع کردن گشت ارشاد و راه اندازی گشت دیگری. هرچه هست باید ببینید به صورت واقع‌گرایانه و بدون دادن شعارهای کلی می‌توانند مسئله را حل کنند و اگر می‌توانند سطحش را نیز اعلام کنند.

2- مواردی را که نمی‌توانند یا قرار نیست آنها را عملیاتی کنند، نیز اعلام کنند؛ این نتوانستن معمولا شامل دلایل زیر است:

· رئیس جمهور در قانون اساسی اختیار انجامش را ندارد

· شخص پزشکیان توانایی و انگیزه انجامش را ندارد

· مجموعه جبهه إصلاحات اعتقادی به آن مسائل و موارد ندارد

· در این شرایط اولویت‌های دیگری مدنظر است و قرار نیست دولت انرژی‌اش را روی آن مسائل بگذارد.

· این مسائل اولویت دارند ولی اگر دولت بخواهد آنها را حل کند، تنش زیادی ایجاد می‌کند و دولت نمی‌خواهد با نظام رودررو شود.

به نظرم جبهه إصلاحات و پزشکیان می‌توانند یک بیانیه بدهند و موارد بالا را در آن مشخص کنند. حال از عامه‌‌ی مردم و مخصوصا افرادی از جامعه که قصدی برای مشارکت ندارند، درخواست کنند در یک نظرسنجی شرکت کنند که آیا انجام این وعده‌ها منجر به تغییر نظر آنها برای مشارکت خواهد شد؟ آیا تحقق این وعده‌ها انتظارات آنها را برآورده می‌کند؟

بعد از صدور بیانیه فرصت هست که بازخوردها را از جامعه از طریق نظرسنجی بگیرند، و سایر نظرسنجی‌های موجود را نیز رصد کنند، اگر علامتی دیدند که اهداف وعده داده شده باعث جلب مشارکت بیشتر شده است، خب مسیر را ادامه دهند. اگر بازخوردی که گرفتند نشان از بی‌تفاوتی جامعه به وعده‌َهای داده شده باشد یا وعده‌ها برای جامعه برانگیزاننده نباشد، پزشکیان و جبهه إصلاحات از حضور در انتخابات انصراف دهند.

مزایای این روش برای جبهه إصلاحات و رای‌دهندگان:

مهم‌ترین نکته این است که بتوانند همدلانه با بخش معترض جامعه سخن بگویند، محدودیت‌ها را اعلام کنند و به واقع‌گرایانه‌ترین شکل ممکن، وعده‌ها و مسائل قابل حل را اعلام کنند. در این وضعیت اگر اقبالی صورت بگیرد و پزشکیان انتخاب شود، مشخص است که چه انتظاراتی می‌شود از دولت داشت و چه انتظاراتی نداشت. در این شرایط احتمالا سرخوردگی پایین‌تر خواهد بود. و در صورت تحقق وعده‌ها شاید جبهه إصلاحات بتواند افقی بگشاید تا در دوره‌های بعدی حمایت بخش‌های بیشتری از جامعه را پشت خود ببیند.

در صورتی که ببینند وعده‌های اعلامی برای جامعه جذابیت ندارد یا برانگیزاننده نیست، یا درصد افرادی که با این وعده‌ها راضی به مشارکت می‌شوند به اندازه‌ای نیست که منجر به پیروزی آنها شود، با انصراف از حضور در انتخابات همراهی خود را با اکثریت جامعه نشان داده‌اند و راه را برای همراهی جامعه با خود در آینده هموار می‌کنند. هم درصد مشارکت را بالا نمی‌برند که باعث اعتماد به نفس واهی دولت‌های رقیب شود.

در صورتی که پزشکیان و إصلاحات بخواهند صرفا بر قطبی‌سازی و دادن شعارهای کلی و زدن حرف‌های تند و تیز و رسما بی‌خطر برای جذب رای اقدام کنند، أولا به نظرم در این دوره موفق به جذب رای اکثریت نخواهند شد و اگر هم بشوند، در صورت عدم تحقق شعارهای کلی دچار ریزش در هواداران و ناامیدی در جامعه خواهند شد که مثل دوره‌ی دوم روحانی نتیجه‌ی حضورشان بدتر از این بود که کلا در حکومت حضور نداشته باشند. اصلاح‌طلبان نباید پیروزی را صرفا در پیروزی در انتخابات ببیند بلکه در این دوره حداقل سعی کنند أولا همدلی جامعه را کسب کنند، دوما نقش فرضی خود را در تحولات جامعه تعریف و قوام ببخشند. منظورم این است که جامعه بتواند حدس بزند که با همین وضعیت اگر دولت اصلاح‌طلب روی کار بیاید، قرار است چه گرهی را نسبت به رقبا باز کند، قرار است چه تفاوت گفتمانی با رقبا داشته باشد و عملا حضورش چه فرقی با دولت رقیب دارد.

در نهایت اصلاح‌طلبان باید گفتمان اولیه خود را در مرتبه اول احیا کنند و سپس آن را بروز کنند تا بتوانند در جهت‌گیری کلی جامعه که ایجاد دولت ملی و سکولار است، نقشی موثر داشته باشند.

جامعهاعتماد نفسحجاب اجباریقانون اساسی
به هرحال اینجا زندگی جریان دارد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید