با توجه به عملکرد ممتاز دکتر رضا نیازمند در ایجاد سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران و موفقیت او در اجرای چهار طرح بزرگ و نوسازی کارخانه هایی در حال ورشکستگی چون کارخانه پارچه بافی اطلس بافت، کارخانه صنایع فلزی ایران، کارخانه چرم خسروی، کار خانه های قند فریمان و قند آبکوه، این پرسش ایجاد می شود که چرا او ماموریت اداره ی سازمان گسترش را واگذاشت؟ برای پرداختن به این پرسش باید به تحولات سیاسی کمی پیش از این برش زمانی نگاهی بیاندازیم.
در پی بازگشت محمد رضا شاه به کشور و ادامه سلطنت در 1332، که با همکاری سازمان های اطلاعاتی آمریکا و انگلستان انجام شد، برخورد او با مخالفان رنگی تند گرفت. تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور در 1335 به ریاست تیمسار محمد مقدم با همکاری سازمان سیا و نهاد اطلاعاتی اسرائیل، سرآغاز چرخه ای از واکنش های قهر آمیز و تند بین نهادهای اطلاعاتی و امنیتی به سرپرستی این سازمان با بخش بزرگی از مخالفان شاه بود که مخالفت ها را تا سطح حذف دگر اندیشان کشانید. جهان غرب و بویژه آمریکاییان نسبت به رفتارهای شاه گر چه نمایشی از همبستگی داشتند، اما در عمل حمایتگری مورد نظر شاه را از خود نشان نمی داند. در تداوم تلاش های رضا شاه برای صنعتی کردن کشور، نشانه های بسیاری از تمایل شاه به صنعتی کردن ایران نیز وجود دارد. هر چند ممکن است به هدف گذاری های شاه نقد وارد باشد. اما نشانه هایی از مخالفت آمریکا با صنعتی شدن ایران وجود دارد تا آن را به صورت یک بازار کالا صنعتی باقی نگاه دارد. مصاحبه های متعدد شاه با ارباب جراید غربی در اواخر دهه ی 30 و ابتدای دهه ی 40، تایید کننده این نظریه است. آن کشور در انتقال صنایع و زیرساخت های مورد نیاز توسعه صنعتی و حتی در دادن کمک های تسهیلاتی به ایران، در حد افغانستان و عربستان نیز پرهیز داشت. نگاه آنان به ایران تحت حکومت محمد رضا شاه را شاید بتوان در چند عبارت کوتاه خلاصه کرد: منبعی از انرژی ارزان، سدی در برابر نفوذ شوروی در منطقه، بازاری درخور برای کالای تولیدی جهان غرب و بالاخره داشتن نقش فرمانداری نظامی در منطقه ای حساس و استراتژِیک که با اهداف اسرائیل هماهنگ است.
موقعیت جغرافیایی ایران، کم تجربگی شاه، نفوذ حزب توده در بین کارکنان صنعت نفت و طبقه روشنفکر آن روز و بحران مالی گسترده، فشاری واقعی و شدید را به شاه وارد می کرد. این فشار می توانست با همکاری جهان غرب در واگذاری امکانات صنعتی و مشارکت آنان در کاهش هزینه های تسلیحاتی لازم در آن دوران تخفیف یابد. بررسی سرمایه گذاری های صنعتی انجام شده در آن دوران نشان میدهد که در حتی اوج جنگ سرد که طبق قاعده باید تقویت ایران به لحاظ صنعتی برای افزایش تاب آوری در برابر حمله ی احتمالی انجام شود، شاه از حمایت جهان غرب برای بهبود وضعیت اقتصادی از طریق توسعه صنعتی برخوردار نبوده است. این وضعیت سرانجام زمینه ساز برداشتن گام هایی توسط شاه برای عادی سازی پیوندهای سیاسی و اقتصادی با اتحاد جماهیر شوروی و جذب نیروهای چپگرا در ساختار حکومتی و دولت در نیمه پایانی دهه ی چهل شد. گام هایی که در این جهت برداشته شد در داخل کشور و در فضای بین الملل به نمایشی از باز کردن فضای سیاسی و گام هایی دموکراتیک تعبیر می شد.
طی یک دهه عملکرد اقتصادی هیچ یک از دولت هایی که پس از سقوط دکتر محمد مصدق مسئولیت را پذیرا شدند نتوانست بهبود جدی در شرایط اقتصادی کشور ایجاد کند. در آغاز موضع سرسختانه غربی ها بخصوص انگلستان برای دریافت غرامت ملی شدن نفت در پی کودتای 28 مرداد، پایین بودن درآمد قرارداد نفتی که بعد ها با کنسرسیوم نفت بسته شد و بالاخره فساد برخی از رجال و اعضای خانواده سلطنتی امکان ایجاد تحول سریع در وضع معیشتی مردم را نمی داد. بعدها و بویژه در پی رویداد انقلاب اسلامی این گونه مطرح شد که شرایط مندرج در قرارداد با کنسرسیوم نفت می توانست به گونه ای دیگر رقم بخورد تا کسب درآمد بیشتر، گره گشای وضعیت اقتصادی آن روز کشور باشد. واقعیت آن است که در پی ملی شدن صنعت نفت در ایران امکان عقد قرارداد بهتر نفتی با کنسرسیوم نفت میسر نبوده است چرا که قطع 600.000 بشکه نفت تولیدی ایران در جریان کشمکش های ملی کردن نفت، با افزایش تولید نفت آمریکاییان در خود آمریکا و در عربستان به سادگی جبران شده بود. ضمن آن که شرکت های آمریکایی به دلیل تعهد در مقابل صدور نفت عربستان و دیگر کشورها تمایل به حضور در کنسرسیوم نفتی را نداشته و تنها فشار ترومن رئیس جمهور آمریکا آن ها را به ایران کشانیده بود. لذا مذاکرات نفتی که منتهی به عقد قرارداد در زمان دولت زاهدی و به سرپرستی دکتر علی امینی در سمت وزیر اقتصاد شد، شکوفایی جدی در اقتصاد ایجاد نکرد. این ضعف اقتصادی در دوره صدارت حسین علاء، منوچهر اقبال و جعفر شریف امامی همچنان ادامه یافت.
روی کار آمدن جان فیتزجرالد کندی، یک دمکرات جوان در 18 آبان 1339، و تبلیغات سنتی حزب دمکرات در دفاع از حقوق بشر، به گواه بسیاری از تاریخ نویسان عصر حاضر به افزایش فشارهای سیاسی بر شاه افزود. اوج این فشار در استعفای شریف امامی و روی کار آمدن علی امینی در 15 اردیبهشت 1340 رخ داد. علی امینی خود تاثیر آمریکاییان بر شاه و تحمیل نخست وزیری او را رد می کند. وی حتی باور دارد که اعتراف شاه به این نکته در ماه های پسین انقلاب در آبان 1357، شاه را سبک کرده است [1].
اما روشن است که برنامه های علی امینی در آغاز پذیرش مسئولیت نخست وزیری، با آن چه شاه بعدها به عنوان اصول انقلاب سفید مطرح کرد هم خوانی آشکاری دارد. حتی اگر انتخاب امینی به شاه رسما دیکته نشده باشد، می توان پذیرفت که شرایط سیاسی به گونه ای فراهم شده است که شاه در آن برهه چاره ای جز پذیرش علی امینی به عنوان نخست وزیر نداشته است. اختلاف نگرش علی امینی با شاه نهایتا به استعفای امینی در 25 تیرماه 1341 ختم می شود. اما برنامه های او به خصوص در مورد وگذاری اراضی زراعی توسط شاه و به عنوان بخشی از آن چه انقلاب سفید شاه و ملت نامیده شد، پی گیری می شود. اولین اصل از اصول ششگانه انقلاب سفید در 19 دیماه 1341 اعلام شد دربرگیرنده لغو رژیم ارباب و رعیتی است. این اصول در 6 بهمن همان سال به رفراندم رفت و تصویب شد [2].
اجرای برنامه ی چپ گرایانه ی تقسیم زمین های مالکان بزرگ که از زمان نخست وزیری علی امینی آغاز شد، توسط شاه ادامه یافت. این برنامه که توسط دولت کندی حمایت، بلکه طراحی شده بود، توجهی به تمامیت ابعاد نقش مالکان در ایجاد و مراقبت از زیرساخت های کشاورزی نداشت. در شرایطی که نهادهای جایگزین چون تعاونی های کشاورزی و حتی ساختارهای حقوقی برای جلوگیری از خرد شدن زمین ها فراهم نشده بود، برهم زدن ساختار پیشین به فلج کردن نظام تولید کشاورزی سنتی انجامید. وابستگی اقتصاد کشور [3] به کشاورزی وخامت پیشین اقتصادی کشور را تشدید کرد و رکودی بی سابقه را رقم زد. اصلاحات اراضی عملا به اقدامی برای مصادره اموال مالکان تفسیر شد و به نوبه خود پیام نامطلوبی را به دارندگان سرمایه و بازاریان داد که بطور سنتی و در کنار مالکان زمین، صاحبان سرمایه در کشور بودند. بازاریان پولهای خود را از بانکها، خارج کرده بودند و حاضر نبودند دیناری سرمایهگذاری کنند. آنها میترسیدند که پس از زمین داران، نوبت مصادره اموال آنها باشد. تصمیم بازاریان که پولهای خود را از بانکها خارج کرده بودند موجب شد بانکها نتوانند چک مشتریان را نقد کنند. اینگونه رکود و نبود اطمینان سرتاسر کشور را گرفته بود و بیداد میکرد.
دکتر نیازمند در مصاحبه ای [4] به اشتباه تاریخی شاه در کم توجهی به کشاورزی اشاره می کند، اشتباهی که تکرار آن در شکلی دیگر در هر عصر مانند امروز نیز خطرناک است. او می گوید: یک مملکت وقتی میخواهد ترقی کند باید اول کشاورزی اش ترقی کند تا مردم نان درست داشته باشند بخورند. اگر از یکی دیگر نان بخری معلوم است هر وقت او بخواهد تو را بیچاره کند به شما نان نمی فروشد!! او در اشاره به رویداد تخریب روابط مالکیت زمین در کشور می گوید با تقسیم املاک کشاورزیمان را خراب کردیم. الان شما نسل جوان! خیال می کنید که آمریکا به دلیل تکنولوژی اش است که اینقدر پیشرفت کرده است؟ اشتباه می کنید! به خاطر کشاورزی عظیمش است که جلو رفته است. نیازمند به درستی می گوید که اگر به جمعیت های عظیمی که در انقلاب به خیابان ها ریخته می شدند دقت شود، بیشترین افراد کشاورزان بودند، بعد کارگران صنایع و بعد بیکاران و این نشان می دهد که اصلاحات ارضی و توسعه صنایع چگونه در خدمت انقلاب قرار گرفتند [5].
با آشفته تر شدن شرایط اقتصادی کشور که به کنار رفتن علی امینی از صدارت انجامید، امیر اسدالله علم مامور تشکیل کابینه شد. در دومین ترمیم کابینه او در مهر ماه 1342، اداره کل گمرکات هم در وزارتخانههای از پیش ادغام شده صنایع و معادن و بازرگانی در وزارت اقتصاد وارد می شود. مدیریت این اقدام و اداره وزارت بزرگ ایجاد شده با علی نقی عالیخانی بود. رضا نیازمند این اقدام را بزرگترین کار وی می داند [6].
در آن برهه کشور برای خروج از تنگنای اقتصادی راهی جز شتاب بخشیدن به توسعه صنعتی کشور نداشت هرچند در این جهت شاه از حمایت غرب برخوردار نبود. محمد یگانه که بدون شک اندیشه های اقتصادی او زمینه ساز طرح های صنعتی اجرا شده در دهه ی چهل است، می گوید: "آمریکایی ها صد درصد مخالف ذوب آهن بودند و حتی بانک بین الملل را هم برای اینکه این کار در ایران بشود، بی انگیزه کردند .... آلمان ها آمادگی داشتند کروپ بیاید در یک جای دیگر کارخانه جدیدی در ایران بسازد. دکتر عالیخانی ایشان را دعوت کرده بود به ایران، رئیس کروپ بیست و چهار ساعت قبل از پرواز عزیمتش را لغو می کند. علیقلی اردلان سفیر ایران در وین می گوید دولت آلمان بنا به توصیه دولت آمریکا به رئیس کروپ توصیه می کند که صلاح نیست و نروید [7].
وی به موارد دیگری از عدم تمایل آمریکا به صنعتی شدن ایران از جمله ممانعت از انتقال ساخت تراکتورهای مسی فرگوسن را مطرح می کند و دلیل این مخالفت ها را از دست دادن بازار اجناس غربی در ایران می داند. غلام حسین فولادیون مجری طرح و مدیرعامل شرکت تراکتور سازی ایران نیز تایید کننده این رفتار است [8].
پیگیری سیاست ایجاد توازن سیاسی توسط شاه به توافقاتی با همسایه شمالی برای دریافت صنعت ذوب آهن در برابر اجرای یک خط لوله انتقال گاز و فروش گاز به شوروی می انجامد. انجام مذاکرات و توافقات اجرایی آن توسط دولت امیر اسدالله علم و با نظر شاه انجام شد و این گام های بلند در جهت صنعتی شدن کشور نتیجه ارتباط اقتصادی با کشورهای بلوک شرق آن روزگار است.
بسته شدن موافقت نامه با کشور اتحاد جماهیر شوروی فرصتی طلایی برای رضا نیازمند در مسئولیت اداره سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران می آفریند. او که به راستی شکارچی فرصت های نادر بود، با استفاده از قانون بسیار مترقی سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران که تلفیقی از سرمایه گذاری های دولتی و آزادی عمل بنگاه های خصوصی را داشته است، و در پناه فضای همکاری با بلوک شرق، بویژه اتحاد جماهیر شوروی، به ایجاد چهار واحد صنعتی بزرگ و یک شرکت مشاوره صنعتی می پردازد. هم چنین نوسازی چندین کارخانه قدیمی در راستای ماموریت آن سازمان با موفقیت انجام می دهد.
دکتر عالیخانی و گروه کارشناسان و مدیران تحت مدیریت او در دوره مدیریت هماهنگ و کوتاه خود در وزارت اقتصاد، مانند بیشتر تکنوکرات ها و فارغ از کشمکش های متداول برای کسب نفوذ سیاسی، در پی رسیدن به یک جامعه ای صنعتی با مدیریتی فنی و اقتصادی بودند. آن ها به جز آن چه در تخصص شان بود و برعهده شان گذاشته می شد انجام نمی دادند و تماس های آنان شغلی و سلسله مراتبی بود. در همان دوره کوتاه ایجاد شده در فضای سیاسی و اجتماعی کشور، به علت کم رنگ شدن نقش سیاسیون و بورکرات ها در تصمیم گیری، همفکری و هماهنگی فوق العاده ای در پیشرفت های اقتصادی مشهود شده بود [9].
مسئولیت دکتر علی نقی عالیخانی به عنوان وزیر اقتصاد ایجاب می کرد که مترصد خارج کردن کشور از رکود و غلبه بر آن به عنوان مهمترین مشکل دامنگیر کشور بوده باشد. اقدامات انجام شده توسط گروه تحت مدیریت او نشان می دهد که آنان با در پی گرفتن سیاست های حساب شده، تلاش داشتند تا زیرساخت های قانونی، مدیریتی، و اقتصادی لازم برای توسعه را پیش از سرازیر شدن انواع تکنولوژی های سخت مورد نیاز، فراهم کنند تا تکنولوژی های انتقال یافته قابلیت جذب در صنایع نوپای کشور را پیدا کند.
رضا نیازمند در جایگاه یک مدیر تکنوکرات برجسته، و مدیران فرادست او می دانستند که توسط جهان غرب، تکنولوژی های مدرن از کشور دریغ می شود و بنابراین صنایع پیشرفته از دسترس صنعتگران دور مانده اند. در این شرایط بهترین بهترین حرکت آن است که فارغ از کیفیت تولیدات، ابتدا صنایع مادر به کشور معرفی شود و سپس در فرآیندهای تکمیلی و با تکیه بر روش های بهبود تدریجی به رشد کیفیت پرداخت. این کار می توانست با تکیه به پژوهش های داخلی و یا خرید خرده تکنولوژی ها در آینده انجام شود. توجه به سرمایه گذاری ها در توسعه دانشگاه ها در آن زمان تایید کننده این نظریه است. این شیوه از دستیابی به تکنولوژی در دهه های اخیر و در توسعه صنایع استراتژیک کشور بارها الگوبرداری شده است لیکن ماهیت دولتی بودن صنایع عمده کشور و فقدان فضای رقابت مانع از بهبود بسیاری از تکنولوژی ها شده است.
نیازمند با این دیدگاه و در هماهنگی کامل با دیگر مدیران ارشد وزارت اقتصاد و شخص شاه، در پی ایجاد سازمان مدیریت صنعتی و سپس پایه گذاری صنایع مادر در سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران از فرصت نزدیکی به کشورهای بلوک شرق بهره ی لازم را برد. او با علم به فقدان ظرافت های تکنولوژیکی در تولیدات جهان کمونیست در آن دوران فرصت موجود را برای ورود صنایع سنگین مدرن غنیمت شمرد. اما هر کجا که امکان بهره گیری از تکنولوژی های مدرن تر وجود داشت، مانند صنایع آلومینیم، و بعدها در صنایع مس، به صنایع غربی اولویت داد. به گفته ی یکی از کارشناسان وقت سازمان مدیریت صنعتی، دید آقای نیازمند به ماشین سازی اراک به عنوان یک "آموزشگاه" بود. این واحد برای کار اقتصادی ساخته نشد. قرار بود در اراک کارخانه های قند و کارخانه های سیمان ساخته شود [10].
به هر صورت نیازمند در گام نخست و در معرفی صنایع سنگین و مدرن به کشور بسیار خوب عمل کرد. اما تحولات اجتماعی و فراز و فرودهای سیاسی رویدادهای دیگری را در آستین می پرورید.
قدرت گرفتن تکنوکراسی نوپای دهه ی چهل و دستاوردهای آن که باعث اشتهار علی نقی عالیخانی، معمار آن می شود، ناراحتی هایی را در هیات دولت هویدا ایجاد می کند. سرفرازی و نامدار شدن این مدیران توانمند، واکنش هایی را در پی داشت. ضمن آن که رفتارهای مستقل گروه تکنوکرات برای به سامان کشاندن اوضاع نابسامان اقتصادی لاجرم برخوردهایی با منافع افراد خاص و مورد حمایت دربار را گریزناپذیر می کرد. کم کم جمع مدیران تکنوکرات هدف انتقاد قرار گرفتند. رقابت های سیاسی آن دوران نیز در شکل گیری انتقادهای شاهانه بی تاثیر نبوده است.
[1] خاطرات علی امینی، به کوشش حبیب لاجوردی، مرکز مطالعات خاور میانه دانشگاه هاروارد، تیر ماه 83، ص 112
[2] محمود طلوعی، صد سال، صد چهره، نشر علم 1380
[3] نشریه اینترنتی دارایان، داشته های اقتصاد ایران، 15 شهریور 1395
[4] تاریخ ایران – هفته نامه تجارت فردا - مصاحبه با رضا نیازمند 2 بهمن 1392
[5] علی اصغر سعیدی، تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران به روایت رضا نیازمند، ص 151
[6] همانجا، ص 130
[7] خاطرات محمد یگانه به کوشش حبیب لاجوردی، نشر ثالث، 1384، ص 40
[8] مصاحبه با غلام حسین فولادیون مجری طرح تراکتورسازی ایران
[9] علی اصغر سعیدی، تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران به روایت رضا نیازمند، ص 19
[10] مصاحبه نگارنده با فرهاد مالک، آذر ماه 1380