نصراله محمد حسین فلاح
نصراله محمد حسین فلاح
خواندن ۹ دقیقه·۶ سال پیش

نقش دکتر رضا نیازمند در گسترش صنایع مدرن کشور (بخش 2)

در کنار ساختار یگانه سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران که با وجود دولتی بودن به شیوه ای بیرون از مقررات دولتی اداره می شد، ارزش های مدیریتی دکتر نیازمند و همکاران او شامل پاک دستی، داشتن برنامه های قابل اجرا، قاطعیت، بهره وری بالا، پذیرش کار گروهی، صداقت و میهن دوستی، موفقیت سریع این نهاد جدید صنعتی را باعث شد. آثار فرهنگی ملموسی چون نگرش صنعتی و سلامت سازمانی که توسط رضا نیازمند و همکاران معدود و اولیه ی وی در آن سازمان نهادینه شد تا هم اکنون نیز قابل لمس است. گر چه در طی چهار دهه، و آمد و رفت رؤسای متعدد و گاه بسیار غیر متخصص در این سازمان که به تضعیف برخی از ویژگی های فرهنگی سازمان مزبور انجامید، نتوانست برخی خصلت های فرهنگی پایه گذاری شده، توسط رضا نیازمند را یکسره در نوردد.

در دهه ی چهل رویه کار چنین بود که طرح های صنعتی در ایران زیر نظر دکتر محمد یگانه در مرکز بررسی های توسعه صنعتی و بازرگانی در وزارت اقتصاد تهیه می شد. یگانه کارمند سازمان ملل بود که از آنجا مرخصی گرفته و به ایران برگشته بود. او در مرکز مزبور از کمک کارشناسان سازمان ملل و یونیدو که به ایران آمده بودند استفاده می کرد. وقتی اجرای طرح خاصی توسط شاه تصویب می شد برای تصویب و تامین منابع به سازمان برنامه می رفت. پس از تصویب طرح در سازمان برنامه، دکتر نیازمند اجرای آن در سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران را بر عهده می گرفت.

شروع کار سازمان مصادف با تغییر روابط دولت ایران با کشورهای بلوک شرق بود. پس از سال ها، بلکه قرن ها، روابط ایران و شوروی دوستانه شده بود و ایران تمایل داشت با شوروی و سایر کشورهای بلوک شرق همکاری صنعتی داشته باشد و صنایعی که سال ها کشورهای بزرگ، به ویژه امریکا، از تأسیس آنها در ایران ممانعت می کردند، با همکاری بلوک شرق در ایران تأسیس شود. [1]

اولین طرح صنعتی بزرگ که توسط سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران اجرای آن آغاز می شود ماشین سازی تبریز است که ماموریت تولید ماشین های ابزار و رفع نیاز صنایع کشور در این حوزه را دارد. ماشین های این کارخانه از چکسلواکی خرید می شود. دومین شرکت تراکتور سازی ایران است که تکنولوژی تولید و ماشین های آن از رومانی خرید می شود. [2]

در پی توافق با دولت روسیه به دستور محمد یگانه، گروهی شامل غلام حسین فولادیون، تقی توکلی و فردی از وزارت کشاورزی مامور می شوند تا به شوروی رفته و اهداف اجرایی طرح بزرگ دیگری را در اراک، نهایی کنند. ماموریت این طرح تولید ماشین های سنگین و لوازم کشاورزی بوده است. روس ها پیشنهاد داشتند که یک ریخته گری و ماشین سازی برای تولید 30.000 گاو آهن (دنباله بند برای شخم زدن) تراکتوری در سال ساخته شود. این در حالی بود که آن زمان حدود 1000 تراکتور در کشور وجود داشت. این پیشنهاد پذیرفته نمیشود و بالاخره برای یک ریخته گری 6000 تنی و ساخت 1000 گاوآهن در سال، و ایجاد واحدهای ساخت دیگ بخار، سازه های فلزی و دکل های برق توافق میشود. شبی که دکتر علی نقی عالیخانی برای امضاء قرار داد به مسکو آمده بود، معاون وزیر اقتصاد روسیه به او خوش آمد گفته و سپس اضافه می کند که این قرار داد برای تولید آش شله قلمکار است! [3]

چهارمین طرح بزرگ کارخانه ذوب آلومینیم اراک است که ماشین های آن از اروپا و شرکت رینولدز آمریکا خریداری می شود. اجرای این طرح ها طبق برنامه انجام می شود. همزمان، تاسیس دو مرکز آموزش حرفه ای در تبریز و اراک برای تعلیم کارکنان فنی و اعزام مهندسان به خارج برای یادگیری مهارت های لازم باعث می شود تا این شرکت ها به همراه ذوب آهن بعدها نقشی بزرگ در تربیت مدیران صنعتی و گسترش صنایع سنگین در کشور بازی می کنند.

شرکت تکنولوگ، یا مشاورین مهندسی و صنعت، در سال 1347 و پس از تاسیس سازمان گسترش ایجاد شد. منظور از تأسیس این واحد این بود که در دوران ساخت کارخانه ها، نظارت بر طرحهای پیشنهادی روسها و چکها و رومانیایی ها را به عهده داشته باشد و بتدریج خود را آماده کند که در آینده ، طرح های مشابه را خود تهیه کند. [4]

خرید تکنولوژی و ماشین های بیشتر این شرکت ها از بلوک شرق آن روزها گویای محدودیت های ناگفته آمریکایی ها برای توسعه ایران و نیز اندیشه های مدیران سیاسی وقت کشور و بویژه شخص شاه در ایجاد رابطه ای متوازن در جهان آن روز است. از نکات قابل پژوهش در آن مقطع از تاریخ این کشور آن است که چرا با وجود پیوند های غیرقابل انکار نظام سیاسی وقت کشور با جهان غرب، سیاستمداران آمریکایی از انتقال صنعت و تکنولوژی به ایران سرباز می زدند.

گر چه این احتمال ضعیف نیز وجود دارد که خرید تکنولوژی و ماشین آلات از کشورهای بلوک شرق که نقطه ضعف آشکار در اجرای طرح ها به شمار می رود، به دلیل قیمت ارزانتر آن ها با داشتن کیفیت حداقلی بوده باشد.

غلام حسین فولادیون که از همکاران آقای دکتر یگانه بود و بعد ها مدیرعامل و مجری طرح تراکتور سازی، و قائم مقام مدیرعامل شرکت ماشین سازی تبریز شد خاطره جالبی از شرایط آن روز دارد. وی می گوید: "وقتی مذاکرات عقد قرار داد ذوب آهن با روس ها به پایان رسید و می خواستند به شوروی بروند و آن را امضاء کنند. سفیر آمریکا به شاه می گوید که برای امضاء اقدام نکنید ما این صنایع را به شما می دهیم! شاه هم به عالیخانی این پیام را می دهد. در جلسه ای دکتر نیازمند خطاب به عالیخانی می گوید علی نقی! آمریکایی ها باز می خواهند ما را گول بزنند! قرارداد و مدارک خودرا زیر قبای خود بزن و برو با شاه صحبت کن و او را قانع کن تا قرار داد امضاء شود. او با شاه صحبت کرد و شاه هم قانع شد تا قرارداد با شوروی امضاء شود. ولی شاه گفته بود، برای امضای قرارداد مستقیماً به مسکو نروید! آن ها هم اول به فرانسه و از آن جا به شوروی رفتند.[5]

در پی اشغال کشورهای افغانستان و عراق توسط آمریکا این پرسش به حق در ذهن بسیاری از مدیران کشور ایجاد شد که آیا با چیره دستی یی که آمریکا در دو کشور مسلمان پیدا کرده است و ادعاهای بسیار آن کشور در علاقمندی به توسعه صنعتی کشورها در راستای خدمت به دمکراسی در جهان، می توان انتظار داشت که زیر ساخت های توسعه صنعتی در این دو کشور مسلمان آماده شود و در پی آن همه کشتار و خرابی، شاهد توسعه صنعتی این کشورها باشیم؟ گذشت سال ها پاسخ منفی این پرسش را آشکار کرد. روایت بالا، و تعهد آشکار سیاستمداران آمریکای به دور نگاه داشتن اسرائیل از رقابت های اقتصادی در منطقه، به این باور دامن می زند که توسعه صنعتی کشورهای مسلمان مطلوب آمریکاییان نیست و رهبران کشورهایی که در این منطقه به هر شکل گام هایی به سوی توسعه بر می دارند باید واکنش هایی غیرمنتظره آمریکاییان را از نظر دور ندارند!

رضا نیازمند استفاده از مدیران لایق، پاک دست و کاردانی چون مهندس خسرو شیرزاد و فرخ رضا معاصر در ماشین سازی اراک، تقی توکلی در ماشین سازی تبریز و غلام حسین فولادیون، برای اجرای طرح ها و تفویض شجاعانه اختیارات به ایشان را دیگر عامل موفقیت خود می داند. وی همین شیوه یعنی برگزیدن مدیران حرفه ای و پاک، و دادن اختیارات اجرایی کامل و درعین حال توجه به تشویق های مادی و آموزش ایشان را در حوزه نوسازی صنایع ورشکسته، چند کارخانه محدود هم با موفقیت بکار گرفت.

"نیازمند مدیران زیر دست خود را بر پایه معرفی افراد امین و یا مصاحبه شناسایی می کردند. آنقدر انسان شناس بودند که با ده دقیقه صحبت مخاطب خود را می شناختند. او همیشه می خواست بهترین و ارزانترین ها را برای سازمان برگزیند. [6]"

نیازمند در مصاحبه ای با گلایه می گوید: که پس از او مدیران سازمان به اداره صنایع موجود بسنده کردند و فقط دولت کارخانه های دیگری را به سازمان منتقل کرده تا از اختیارات و آزادی عمل آن سازمان سود ببرند و از تبعیت مقررات دولت فرار کنند. او می افزاید که ... تا امروز صدها واحد صنعتی در ایران در کار خود واماندند ولی سازمان گسترش حتی یک واحد را نگرفت که نوسازی و سود آوری کند و به صاحبش پس بدهد.

او یاد می کند زمانی را که کارکنان اداره سر رشته داری ارتش وقت از یکی از مدیران برگزیده زیر نظر او حق و حساب خواسته اند. او ترتیبی می دهد که "فردای آن روز تمامی کارمندان سر رشته داری از بالاترین نفر که سر لشگر بوده تا انبار دار عوض می شوند! [7]" اکنون کم نیستند مدیران اجرائی کشور که در تمنای چنین فضای کاری هستند.

گلایه های آقای رضا نیازمند به دلیل دور بودن او از فضای مدیریت پس از رویداد انقلاب قابل توجیه است چرا که این شیوه از مدیریت در پی رویداد انقلاب اسلامی، در سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران و بلکه در عموم صنایع دولتی با وجود حضور برخی مدیران شایسته در آن ها رنگ باخت. نداشتن استراتژی توسعه ای و مدیریت متمرکز اقتصادی در کشوری در حال گذار، همراه با منفعت طلبی جناحی که رسیدگی سریع به فساد را مصلحت گرایانه به تاخیر می اندازد، تا کنون امکان اعمال چنین مدیریتی شفاف را نداده است. شاید بتوان دلایل عدم تکرار آن شیوه شفاف و اثر بخش از مدیریت را در نبود نهاد هماهنگ و مراقبت کننده متمرکز در فعالیت های اقتصادی و صنعتی، نفوذ دادن عمدی برخی مدیران غیر متخصص به سازمان های اقتصادی توسط نهادهای سیاسی و بی اعتمادی نظام سیاسی کشور به مدیران تکنوکرات جستجو کرد. اما روشن است که هر میزان، در پوشش نظارت و کنترل های پیچیده، تعرض به استقلال و اختیارات سازمان های توسعه ای چون سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران ادامه یابد، و سعی شود تا آن ها را بیشتر تابع مقررات دولتی کرد، آن سازمان بیشتر از تحرک مورد انتظار دور میشود. آن چنان که دیگر طلب کفایت از سازمان گسترش به گونه که بتواند شرکتی در حال ورشکستگی را زیر بال و پر حمایت خود بگیرد خواسته ای غیر منطقی است. آشکار است که تنها دانش مدیریتی مدیران منتخب، چه در راس سازمان و چه در شرکت های تحت پوشش آن تنها ملاک های گزینش نیست. اقدامات مردم پسندانه ای چون به چالش کشیدن حقوق و مزایای مدیران ارشد که عمدتاً برای خارج کردن گروههای مدیران غیر خودی و دستاویز تعرض به سازمان های فعال می باشد، همه و همه ترکیبی را می آفریند که نمی تواند به جذب امثال دکتر نیازمندها بیانجامد که به گفته خود پس از دکتر اقبال بیشترین حقوق را دریافت می کرد.

دکتر نیازمند پاکی و آرامش را راز طول عمر خود می داند ولی به وجه دیگری از دلایل کارکرد خوب آن ساختار اشاره می کند و می گوید: "بعد از دکتر اقبال، رئیس هیات مدیره و مدیر عامل شرکت نفت، بالاترین حقوق را می گرفتم، نیاز مالی ام برطرف شده بود. هیچ وقت احتیاج نداشتم و با آرامش کارمی کردم"[8].


[1] ایدرو به روایت موسس آن – سایت سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران

[2] مجله گزیده مدیریت، سال هفتم شماره 62، مهر 1385، مصاحبه بیژن خرم با رضا نیازمند

[3] مصاحبه با غلام حسین فولادیون مجری طرح تراکتورسازی ایران

[4] ایدرو به روایت موسس آن – سایت سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران

[5] مصاحبه با غلام حسین فولادیون مجری طرح تراکتورسازی ایران

[6] مصاحبه با خانم الهه ذوالفقاری رئیس دفتر رضا نیازمند

[7] سایت انجمن نساجی، گفتگو با رضا نیازمند –تاریخ انتشار 03/08/1395

[8] نشریه ایترنتی تاریخ ایران دوشنبه 29 ارديبهشت 1393

دکتر نیازمندرضا نیازمندسازمان گسترش و نوسازی صنایع ایرانگسترش صنایع مدرن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید