ویرگول
ورودثبت نام
AmirFallah
AmirFallah
خواندن ۱۱ دقیقه·۳ سال پیش

آپدیت : دنیای پس از کنکور را چطور بگذارنیم ؟

این متن آپدیت میشه و بر اساس تجارب سال های بعدیم میام و اینجا رو آپدیت میکنم

سلام به همه دوستای ویرگولی .

من امسال برای دومین بار کنکور دادم و نتیجه اش هم به دهلیز چپم هم نیست :)

اما به هر حال ، با توجه به درصدام فکر میکنم کم کم پرستاری چیزی بگیره برام .

پارسال چند ماه مونده به کنکور خیلی چیزا تو دلم بود . سریال ، موزیک ، رمان ، کتاب ، ورزش و ... به طوری که بعد از کنکور با حرص و ولع 2 3 تا سریال تموم کردم ، یک رمان بزرگ خوندم ، یکی دوتا کامیک تموم کردم ، 4 فصل داستان نوشتم ، دوباره روزی 5 کیلومتر میدویدم و آخر سر هم رفتم سراغ آهنگ سازی !! :)

اما امسال نمیدونم چرا هیچی تو فکرم نبود . فقط خسته خسته بودم ! میخواستم زودتر تموم شه . خیلی بیخیال و عادی و بی استرس رفتم و تمومش کردم . حدود دو هفته ای هم هست که از کنکورم میگذره

تو این دو هفته یه چیزایی امتحان کردم ولی دلم به هیچ چیز خاصی نرفت :)

نه آهنگی نه فیلمی نه ورزشی ( تو این شرایط کوووورووونایی :| ) حتی میلی به سفر هم ندارم ! بی حال و خستم فقط

البته بگم که رفتم سراغ چندتا کار تفریحی دیدم همه چیز خیلی گرون شده و پول دراوردن مهم تره ! یعنی شاید ساده ترین کاری که میکردم قبلا مطالعه کتاب بود ، الان کتاب رمانا 120 130 تومن قیمتشونه !!! {خیلی هم با مطالعه کتاب آنلاین جور نیستم راستیتش ! }

در این حد بگم که یه میدی کنترلر ساده ( یه نوع ابزار موسیقی که قبلا حدود 200 300 تومن بود ) رو خواستم بخرم برای آهنگ سازی دیدم شده بود 4.5 میلیون !!!! ( و کرک و پر هایی که روی زمین جاری اند !!! ) دیگه اینطوریه که حتی انگیزه ویولن زدن ندارم :(

فهمیدم که کلاهم پس معرکست اگه پول در نیارم . ناگفته نماند یکی از دوستان موزیسینم هم دیدم و در مورد موزیک سوال داشتم ازش ولی دیدم اصلا جواب سوالمو نداد و خیلی رک گفت که :

امیر ، اینارو ول کن ! پول در بیار پول ! بدون پول تُف تو صورتت هم نمیندازن پسر !

و بدین شکل آب پاکی ریخت رو دستم و کلا انگیزه و انرژیم رو برای همه چیز تموم کرد ( تیر خلاصی رو زد البته چون خودم هم همچین انرژی خاصی نداشتم :O )

خلاصه شدیدا نیاز مالی رو حس کردم و واسه همین رفتم دنبال کار ولی واقعا نا امید شدم چون واسه هر کار دیگه ای هم باید حداقل 1 سال مطالعه و تمرین میکردم :) انگار باید وقت یه کنکور دیگه میزاشتم روش ( از اونجایی که تو شهر کوچیکی هستیم شغل فیزیکی همچین خاصی به ذهنم نرسید داشتم تو شهر دور میزدم و فقط تو محیط آنلاین گشتم دنبال دورکاری و این حرفا ! )

میخواستم از حضرات بپرسم که به نظر شما ،

1) چه کنیم ؟ ما کل دوران مدرسه و دبیرستان همش سرمون تو کتاب بود و یه سری کار های واجب نکردیم !نمیخوام دوباره اون طور شه . پس به طور کلی چه کنیم بعد کنکور ؟ این دنیا آدم بزرگ ها که وارد شدیم چه چیز هایی رو باید توش از الان انجام داد ؟

2) اختصاصا تفریح چه کنیم ؟ :)

3) برای درامد چه کنیم ؟ ( من خودم زبانم خوبه و علاوه بر اون یه مدت هم سایت داشتم و طراحی میکردم ولی خوب اونقدر حرفه ای نیستم تو هیچکدوم که کسی بابتش استخدامم کنه ! )


پیشاپیش از پاسخ گویی حضرات بسیار متشکریم :))

آپدیت 29 آبان 1400: الان نزدیک به 4 ماه و نیم از کنکور میگذره و میخوام این تجربه 4 ماهه رو باهاتون به اشتراک بگذارم شاید کمک کرد! اول اینکه از 4 ماه پیش تا الان سمت کارای مختلف رفتم ولی همه رو ول کردم چون از هیچکدوم رضایتی نداشتم! اخیرا یه سایت زدم و خواستم جدی‌تر طراحی رو دنبال کنم ولی یه هفته بعد بود که نظرم عوض شد و اونم موقتا گذاشتم کنار :0

تو این مدت افسردگی گرفته بودم بخاطر اینکه تقریبا آدم خاصی بجز خانواده‌ام در زندگیم نبود. دوستام همه قبول شدن و از شهر رفتن و خب دیگه منم تنها شدم. راستی پرستاری روزانه کرمانشاه قبول شدم :)
یکی از دلایلی که ناراحت بودم این بود که حس میکردم به پرستاری علاقه ای ندارم (کلا به علوم پزشکی علاقه‌ای ندارم) و حس میکردم دارم زندگیم رو تلف میکنم. نمی‌دونم، شاید ارشد رو برم سراغ رشته های مدیریت :)

بگذریم، در حال حاضر رفتم سمت کدنویسی پایتون و یادگیری بلاکچین و دوست دارم یه اطلاعاتی راجع بهش کسب کنم. برای اون قضیه درامد هم که بهتون گفتم فعلا دارم سعی می‌کنم در حوزه رمزارزها اطلاعات بیشتری کسب کنم. نمیدونم، شاید ترید کردن کار پاره‌وقت خوبی برای زمان دانشجویی باشه!

با عقل الان بخوام چند تا توصیه کنم برای بعد کنکور اینه:
1) زندگی‌نامه افراد مختلف رو حتما بخونید! خیلی اوقات ما درمورد خیلی چیزها ایده‌ای نداریم ولی وقتی زندگی‌نامه یه نفر رو می‌خونیم داریم از تجارب زندگی اون استفاده می‌کنیم و ایده‌های مختلف رو به دست میاریم و این خیلی خوبه! حواستون باشه گفتم زندگی‌نامه افراد مختلف رو بخونید! ممکنه زندگی‌نامه یه دیوونه‌ای مثل ماسک رو بخونید و بعد در جوگیری یه حرکات عجیب بزنید :)
2)خیلی هم به خودتون سخت نگیرید. تجربه خودم رو میگم. زمان کنکور بین 10-13 ساعت در روز درس می‌خوندم و عادت کرده بودم به این مدل زندگی. کنکور که تموم شد احساس پوچی کردم چون واقعا چیز دیگری رو پیدا نکردم که بشه 13 ساعت در روز براش وقت گذاشت و ازطرفی برای بلند مدت مفید باشه. یکم شل کنید. به خودتون خیلی سخت نگیرید. فیلم ببینید ، رمان بخونید و مثل من زندگی رو حروم نکنید :[
یه جوون 19 20 ساله واقعا ازش انتظار نمیره که بخواد به سرعت مستقل بشه!

3) در گروه‌های مختلف شرکت کنید که با آدم‌های مختلف و طرز تفکرهای مختلفی آشنا بشید. مثلا من در مجله مرکب عضو شدم و برای نویسندگی تمرین می‌کنم. از طرفی به واسطه همون با افراد مختلفی هم آشنا شدم.
4) همین الان تا وقتی که دانشگاه شروع نشده برید گواهینامه بگیرید :/
5) بخاطر کنکور هیکل خیلی‌ها به هم میریزه! پاشید برید یکم ورزش کنید :/
6) زمان انتخاب رشته خیلی طولانی نیست! همین الان با توجه به رتبه حدودی که فکر میکنید کسب میکنید برید و تحقیق کنید! لطفا یک جانبه به رشته‌ها نگاه نکنید!
فعلا همین. اگه چیز دیگری بعد ها به ذهنم رسید میام و به اشتراک میگذارم
آپدیت 23 تیر 1401:سلام سلام به همه دوستانی که هنوز دنبال میکنن
الان که دارم اینو مینویسم بیشتر از 1 سال میگذره از کنکور :). هفته پیش امتحانات ترم اول تموم شد.
خب ، خیییلی چیزا عوض شده از پارسال.شاید نزدیک به 180 درجه در بعضی چیزا عوض شدم.
اول اینکه ، اون همه احساس نیاز مالی شدیدی که حس میکردم یه مقدار کمرنگ شد
آیا پولی در آوردم که اینطور شد ؟ خیر! درواقع با همون پولی که از پدرم می‌گیرم سر میکنم
خب چه تغییری رخ داد؟ تغییر در سبک بینش من بود.
درواقع خیییلی از لذت ها تهیه کردنشون مانعی نداره ولی اون حس کمالگرایی من نمیذاشت. در واقع یه حسی بهم میگفت که نه اینکارارو نکن بذار وقتی پولت زیاد اینکارارو میکنی ( یاد این پیرمردهای 80 ساله افتادم که کل عمرشون رو پول جمع کردن و سر پیری دچار پوچی میشن )
من بخاطر همون کمالگرایی خیلی افسرده شده بودم.راستش از اونموقع خیلی کمالگراییم رو کمتر کردم.چطور؟

بی نظمی دانشگاه: وقتی وارد دانشگاه میشی میفهمی که اون نظم و ترتیب دبیرستان وجود نداره:] خود این بی نظمی با اینکه بده ولی یه مقداری اون حس کمالگرایی رو کم میکنه
تو دبیرستان همیشه منابع مشخص بود ، تست ها مشخص بود و منظم و شسته رفته میرفتی کتاب میخریدی میخوندی
ولی مثلا تو دانشگاه جزوه های فیزیولوژی تا 2 روز مونده به امتحانات پایان ترم نرسید به دستمون :).
یا یه مثال دیگه، تو دبیرستان همیشه برنامه ریزی میکردم و در طول ترم میخوندم و خلاصه که همیشه با 19 20 امتحانا رو تموم میکردم
تو دانشگاه که واقعا خر تو خره ( شاید دانشگاه ما اینطوریه ) برنامه ها دقیقه 90 عوض میشن ، اساتید عوض میشن، واحد ها کم و زیاد میشن ، امتحانا تعویق میخورن ، بودجه بندی ها عوض میشه و ...
خلاصه منی که نمره هام همه در حد 19 20 بود دبیرستان ، دانشگاه رو با 10 12 دارم میگذرونم :))
من برای کنکور هم از خواب شب نگذشتم ولی برای بعضی امتحانا قهوه غلیییظ میخوردم تا 5:30 درس میخوندم . بعدش یک ساعت و نیم میخوابیدم و بعد بیدار میشدم میرفتم امتحان میدادم و اتفاقا اون امتحانا رو خیلی بهتر دادم نسبت به بقیه :))
این بی نظمی خیلی بده ها! ترم بعدی نمیذارم این بلا سرم بیاد (امیدوارم :] ) ولی واسه یه ذهن مریییض برنامه ریز مثل من که سعی میکرد همه چیز رو مریض‌وار قاعده‌مند کنه و نظم بده ضروری بود و خیلی بهترم کرد.

آدم های‌جدید: من تو این چندماهی که خوابگاه ، دانشگاه و بیمارستان (کارآموزی) بودم خیــــــــــــــــــلی چیزای عجیب و غریب زیادی دیدم. خیـــــلی. آدم های مختلف ، از نقاط مختلف ایران ، با بک گراند های ذهنی فرهنگی مذهبی متفاوت. داستان های خیـــلی زیادی با هم داشتیم. تو این مدت کلی آدم دیدم که خودکشی کردن، عاشق شدن، شکست عشقی خوردن، مشروط شدن، رفتن سر کار، به دود کشیده شدن، بیماری های سخت داشتن، عزیزانشون رو از دست دادن، بی قید و بند بودن، شدیدا مذهبی بودن و ...

این همه آدم جدید ،خیـلی دیدم رو بازتر کرد به زندگی. اینا باعث شد که من نقاط ضعف و قدرت خودم رو بهتر ببینم و واقع‌گراتر بشم
درواقع فهمیدم که نه ، دنیا و مشکلاتش خیلی بزرگتر از منه! خیلی چیزا دست من نیست! باید اینو پذیرفت
تو خوابگاه چندتا دوست دارم که قبلا پرستاری خوندن و الان دوباره یه رشته دیگه میخونن
یکیشون برگشت بهم گفت :
ببین امیر انقدر که فکر میکنی بعد از تموم شدن تحصیلات فلان کنم بهمان کنم کل این سال ها رو از دست میدی!
از مسیر لذت ببر!

شاید خیلی کلیشه ای به نظر برسه ولی وقتی بهش فکر میکنی خیلی معنی پشتشه.
یه نفر دیگه که خیلی عزیزه برام هم چیز جالبی گفت و من یه هفته به جمله‌ش فکر میکردم:
برای من لذت بردن از موفق شدن خیلی مهمتره

کاری ندارم این جمله درسته یا غلط، این برام مهم بود که بعضی از افکار که فکر میکردم همیشه ثابت میمونه هم گاهی باید به چالش کشیده بشه! کسی مثل من که موفقیت رو مهمتر از همه چیز میدونست برام جالب بود شنیدن این جمله. هنوز به درست و غلط جمله‌ش نرسیدم ولی اون جمله خیلی دیدم رو عوض کرد.

آره خلاصه. اینا باعث شد که کمالگراییم کم بشه
البته در مورد اون قضیه پول درآوردنه که گفتم هنوز هم ذهنم درگیره ولی خب خیلی کمتر شده نسبت به پارسال همین موقع.
درواقع تصمیم گرفتم که با چیزایی که الان دارم لذت ببرم.
"کسی که نتونه از چیزایی که الان داره لذت ببره هیچ وقت از هیچی لذت نخواهد برد!"

لطفا مشکلات رو بپذیرید. اگه میتونید اصلاح کنید اگه نمیتونید دیگه درد هارو رنج ماندگار نکنید و ازشون بگذرید

اما پیشنهاد هام به کسایی که کنکور دادن:
1) تداوم: تداوم کلید هرچیـــــــزیه! به وضوح قدرت تداوم رو دیدم. هرکاری میکنید پیوسته بکنید! هرگز آتیشتون رو دو روزه خالی نکنید! خود من زمان کنکور یه مقدار کمی اضافه وزن پیدا کردم. بدون اینکه رژیم عجیب غریب بگیرم یا حرکات عجیب بزنم نزدیک به 12 کیلو کم کردم از زمان کنکور! فقط هم یه مقدار ورزش میکنم و حواسم هست یه کوچولو کمتر بخورم! تازه تا الان هیچ چیز برنامه ریزی شده عجیبی انجام ندادم و انقدر کم کردم! فقط تداوم داشتم!

2) تجربه جدید : حتما تجربه جدید کسب کنید تا قبل دانشگاه. زمان دانشگاه یه سری مشکلات پیش میاد یکم سخت میشه اینکار. حتما چیزای مختلف رو امتحان کنید!
تجربه های جدید بهتون دید جدید میده! روش های مختلف حل مسئله رو یاد می‌گیرید
علاوه بر اون تو دانشگاه بخاطر تجربه های مشترکی که خواهید داشت دوست های بیشتری پیدا میکنید
بچه‌ها اینو جـــــــــــــــــدی بگیرید! نمیدونید اینکار چه اعتماد به نفسی بهتون میده! وقتی که تو جمع تو هم چیزی برای گفتن داری و وارد بحث میشی حس اعتماد به نفسی بهتون میده که نگو و نپرس!
این تجربه ها قرار نیست چیزای عجیب باشه. یادگیری ساز جدید ، زبان جدید ، ورزش جدید و یا حتی دیدن فیلم!
لطفا اینو جدی بگیرید! آدمی بشید که تو اکثر زمینه ها حرفی برای گفتن داره! کاری کنید تو محیط حساب ببرن ازتون!

3) کلیشه شکنی ذهنی : تا قبل از این شما بچه حساب میشدید و هرچی بهتون گفته میشد باور میکردید
سعی کنید ذهنتون رو باز کنید! درست فکر کردن رو یاد بگیرید ! به چالش بکشید خودتون رو و افکارتون رو!
زمان کنکور این دید وجود داشت که حتما باید تو رشته های علوم پزشکی تحصیل کنی به جایی برسی!
الان که خودم تو این محیطم می‌بینم که نه واقعا اینطوری نیست! کلی از همین افراد رو داریم که بعد از اتمام تحصیل زدن تو کارای دیگه!
پس یاد بگیرید که هرچی بهتون گفته میشه رو باور نکنید! ذهنتون رو باز کنید! تو بحث های مختلف استدلال های موافق و مخالف رو بخونید تا دیدتون گسترش پیدا کنه! مطالعه روانشناسی ، فلسفه ، جامعه شناسی ، اقتصاد، تاریخ و سیاست رو تو برنامه‌تون بذارید. بچه ها قرار نیست شما 2 هفته ای از اینرو به اونرو شید! پس سختش نکنید
روزی کلا نیم ساعت مطالعه داشته باشید بسه به نظرم! همینکه ثابت نباشی و درحال پیشرفت باشی مهمه. دیگه کم و زیادش مهم نیست!
و اینکه مطالب رو جذاب انتخاب کنید. الکی نرید کتاب های 700 صفحه ای بخرید که خفن به نظر برسید. گاهی پیج توییتر یه فرد با سواد ( هشدار : با پیچ های زرد قاطی نشه!) خیلی از 200 صفحه کتاب خوندن مفیدتره!

4) بنویسید: خاطراتتون رو بنویسید و بعدا بخونید که بفهمید چقدر تباه بودید و چقدر رشد کردید :)

فعلا تا اینجا بسه. بعدا هم دوباره پست میکنم. فعلا ماچ به کلتون:)
یه جایزه واسه کسایی که تا اینجا متن رو خوندن: به آیدی اینستاگرام من پیام بدید که 5 6 تا پیج که مثل گوهر تو دریایی از خس و خاشاکه براتون بفرستم و بعد از 2 ماه مطالعه روزانه 4 5 دقیقه خودتون میایید ازم تشکر میکنید:)
@Fallahamir1



کنکوربعد کنکوردرامدشغل دانشجوییکار دانشجویی
امیرم | در زمینه موسیقی ، تکنولوژی و علم می‌نویسم | مدرس انگلیسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید