ویرگول
ورودثبت نام
فلسفي
فلسفي
خواندن ۸ دقیقه·۱ سال پیش

رسانه، جهان محلي كننده هويت فرهنگي

واژه هویت[1] يا كيستي و چيستيِ من و ما كه برگرفته از واژه لاتين Identitas است، يكي مهم‌ترین مباحث و محورهاي تفكر در حوزه‌های مختلف دانش بشري محسوب مي‌شود. هويت خصوصی‌ترین جلوه‌های فردی تا عمومی‌ترین نمودهاي جمعی را شامل شده، در زمره نیازهای روانی انسان و مقدمه هرگونه زندگی اجتماعی است.
واژه هویت[1] يا كيستي و چيستيِ من و ما كه برگرفته از واژه لاتين Identitas است، يكي مهم‌ترین مباحث و محورهاي تفكر در حوزه‌های مختلف دانش بشري محسوب مي‌شود. هويت خصوصی‌ترین جلوه‌های فردی تا عمومی‌ترین نمودهاي جمعی را شامل شده، در زمره نیازهای روانی انسان و مقدمه هرگونه زندگی اجتماعی است.

صاحبان نظر به فراخور تعاريفي گوناگون از هویت ارائه کرده‌اند كه از آن جمله می‌توان به مختصات ویژه فرد و متمایزکننده او از دیگران؛ پدیده‌ای جمعی که تا تفکر و رفتار به شيوه جمعی اجرا نشود، آن نیز حاصل نمی‌شود؛ احساس تمایز، تداوم و استقلال شخصی؛ و تفاوت فردی شخص در ارتباط با دیگران اشاره كرد. هرکدام از اين تعاريف و بسياري ديگر، بر بعدي از ابعاد این پدیده پیچیده چندوجهی، نور تابانده‌اند كه بر اين اساس می‌توان جهت‌گیری‌های هویت را با پسوندهایي از قبیل فردی، جمعی، جنسی، نژادی، اجتماعی، دینی، فرهنگی، سیاسی، بوم‌شناختی، ملی، جهانی و غیره مشخص نمود (آشنا و روحاني، 1389).

در ميان جهت‌گیری‌های مطروحه، فرهنگ[2]مهم‌ترین و غنی‌ترین قرین و منبع هویت است. با توجه به خيل كثير تعاريف ارائه‌شده پيرامون فرهنگ، در اینجا به دسته‌بندی باکاک[3] از تعاریف موجود اشاره مي‌شود:

- فرهنگ به معنای کشت و پرورش زمین، محصولات و حیوانات؛

- فرهنگ به معنای پرورش اذهان، هنرها، تمدن؛

- فرهنگ به معنای فرایند عام توسعه‌ جامعه در حکم فرآیندی جهانی (برداشت روشنگری از فرهنگ)؛

- فرهنگ به معنای ارزش‌ها، معانی، شیوه‌های مشترک زندگي در میان ملل، گروه‌ها، طبقات و دوره‌های خاص (به پیروی از هردر[4]

- فرهنگ به معنای کنش‌های دلالت‌گر که مولد معنا هستند (باکاک، 1386: 42)

افراد و گروه‌ها همواره با توسل به اجزا و عناصر فرهنگی همچون هنجارها، ارزش‌ها، عقايد و باورها، نمادها و كالاهاي فرهنگي ‌و هنري هويت می‌یابند؛ زیرا این اجزا و عناصر، توانایی‌اي چشمگیر در تأمین نیاز انسان به متمایز بودن و ادغام شدن در جمع را دارند. فرهنگ مقوله‌ای تفاوت‌مدار است كه شیوه‌ای خاص از زندگی را می‌سازد. این تفاوت و خاصیت نه‌تنها امکان هویت‌یابی را فراهم می‌کند، بلکه به زندگی انسان‌ها معني می‌بخشد.

رابطه هویت و فرهنگ ناشی از ارتباط هر دو مفهوم با کنش اجتماعی است. هویت را می‌توان حاصل نسبتی دیالکتیکی که فرد بین شبکه معنایی ذهن خود و شبکه روابط اجتماعی برقرار می‌کند؛ تلقي كرد كه در اين ميان محیط فرهنگی نقشي برجسته در تکوین، حفظ و تغییر آن دارد. گرچه ساختارهای عینی، مستقل و بیرون از اراده فرد به كردار کنشگران جهت می‌دهد اما همین ساخت‌ها نیز از خلال تکوین اجتماعیِ برآمده از رابطه میان فرد و اجتماع ایجاد می‌شوند (آشنا و روحاني، 1389).

هیچ فرد و گروه اجتماعی نمی‌تواند وجود داشته باشد مگر آنکه خود یا دیگران یک یا چند هویت فرهنگی[5] برايشان تعریف کرده باشد تا بتواند خود را خواسته یا ناخواسته بازشناسايی كند. بر اين مبنا مراد از هویت فرهنگی، مجموعه‌ای از مؤلفه‌های فرهنگی است که به یک فرد یا گروه، شخصیت می‌دهد و او را از سایر افراد یا گروه‌ها متمایز می‌کند تا از این راه بتواند وارد روابط میان کنشی با خود و دیگران شده، مسئولیت و توانایی موجودیت فیزیکی و ذهنی خود را در نظامی که در آن حضور دارد؛ بر عهده بگیرد.[6] مؤلفه‌های هويت فرهنگي را با رويكردهايي مختلف تبيين کرده‌اند كه برخي از آن‌ها چون زبان، دین، سرزمين، بستگی‌های مشترك اقتصادي، تاریخ فرهنگی و حتي زندگي روزمره نقشي مهم و اساسی در شکل‌گیری، حفظ و تحول هویت فرهنگی بر عهده‌دارند.

طي اعصار پيشين فرهنگ به‌خوبی در جوامع سنتی هویت‌سازی می‌كرد. در آن قرون فرهنگ نه‌تنها مرزهای شفاف و پایدار در جوامع ایجاد مي‌کرد بلکه در عرضه کردن نظام‌های معناییِ منسجم هم توانا بود. فرهنگ در جوامع سنتی با محدوديت مكاني پیوندي ناگسستني داشت تا جایی که اين مهم بر مفهوم‌پردازی فرهنگ هم اثر‌گذار بود. در اين جوامع كه فضای ارتباطی مبتني بر قلمرو زندگی و بسیار محدود، بسته و نفوذناپذیر بود، فرهنگ محلي فارغ از دخالت ديگر فرهنگ‌ها و عناصر هویت‌بخششان، منسجم و تقریباً ثابت ارائه می‌شد. در اين دوران، پیوند تنگاتنگ مکان و فرهنگ مقوم هويت فرهنگيِ فرد بود اما از آن هنگام که جوامع به مدرنيته رو نمودند؛ يكي از مؤلفه‌های تأثیرگذار كه هویت‌سازیِ فرهنگ محور را به سياق سابق آن دچار اختلال نمود، انفكاك مفاهيم زمان و مكان بود. جدايي زمان از مكان موجبات از جا کندگی[7]روابط اجتماعي از بافت‌های محليِ تعامل و تجديد ساختار آن‌ها را در گستره‌های نامعين زماني- مكاني فراهم نمود. رسانه[8] به تعبير گيدنز يكي از سازوکارهای اين از جا كندگي است كه به جدايي روابط اجتماعی از بافت محليِ تعامل كمك كرده، هویت‌سازیِ مجدد را در فاصله‌های غير معين فضا-زمان ممكن نمود. استفاده از رسانه با توانا ساختن انسان‌ به ايجاد ارتباط در امتداد محدوده‌های طولاني زمان و مكان به افراد اين امكان را داد تا از مرزهاي زماني و مكانيِ خاصِ تعاملِ چهره به چهره فراتر روند. رسانه بخش جدایی‌ناپذیر فرهنگي است كه در آن زيست مي‌كند لذا همراه با فرايند تغييرات ساختاري در جوامع، كاركرد رسانه در دوران مدرن از ضميمه يا مكمل روابط اجتماعيِ از پيش موجود يا مجرايِ خنثيِ منتقل‌کننده كالاهاي نمادين فراتر رفته؛ بر شیوه‌های عمل و تعامل مردم با يكديگر تأثیر گذاشت و فارغ از محتوايي كه انتقال می‌داد موجد ‌صورت‌بندی‌های خاص اجتماعي، سياسي و فرهنگي شد، بر محتواي فرهنگ اثر‌گذار گرديد (مهدي زاده، 1389: 21-20) و چنين بود كه مهم‌ترین منبع هویت‌بخش دوران مدرن لقب گرفت.

در تبيين نسبت اين پديده با هويت فرهنگي، رابرتسون[9] اصطلاح جهان محلي شدن[10]را به خدمت می‌گيرد. جهان محلی شدن بیانگر انطباق موقعیت‌های محلی با موفقیت جهانی‌شدن در حوزه‌های فرهنگ و اقتصاد و ترکیبی از دو مفهوم جهانی و محلی شدن است؛ مبنی بر اين‌که اگر در بازار جهانی محصول یا خدمات با معیارهای بومي و فرهنگی هماهنگ شود؛ موفقیتي فزون‌تر در پي دارد؛ فضا-زماني كه رسانه‌ به بهترين نحو ممكن در آن نقش‌آفريني مي‌كند. رسانه درعین‌حال كه وسیله‌ای قدرتمند برای ایجاد ارتباط در سطحي فراملی است، قادر به داشتن تأثیر در سطح محلي‌ نيز هست. استفاده از اینترنت برای ارتباط در سطح محلي مثالي بارز از پدیده جهان محلی شدن را ارائه می‌دهد، چراكه ارتباطات در بستر اینترنت با از جا كندگي، موانع ارتباطی فضا-زمان را کاهش داده؛ از توانایی و قابلیت تفاوت آفرینی و معني بخشی‌اي بسيار برخوردار است. بدین‌سان فرهنگ‌ محلي و ملي در معرض دخالت فرهنگ بیگانه و عناصر هویت‌بخشِ غيرمنسجم و متغير آن واقع‌شده، پیوند مکان و فرهنگ در دوران سنتی كه تقویت‌کننده پیوند میان فرد و جامعه بود گسسته و هويت فرهنگي در معرض الگوهاي فرهنگي فراملي قرار گرفت و دستخوش تحولاتي بنيادي شد. البته پيرامون اثر رسانه بر هويت فرهنگي مخاطب دو ديدگاه كلان مطرح است؛ ديدگاهي كه فرد را مقابل گفتمانِ هويت‌ساز رسانه منفعل ‌دانسته و هويت فرهنگي او را در معرض و دستخوش پيام‌هاي رسانه‌اي مي‌داند و ديدگاهي ديگر كه براي فرد‌ نقشي فعال قائل و به مقاومت هويتي معتقد است (حيدري، اكواني و كشفي، 1392). از زمان چاپ انجيل گوتنبرگ در ميانه قرن پانزدهم ميلادي تاکنون كه فرد در اقيانوس پرتلاطم رسانه‌هاي اجتماعي غوطه‌ور است، اقليتي زرمدار و زورمدار كه يا حاكم بودند و يا از حمايت حكام برخوردار؛ مزورانه درصدد بوده و هستند كه به بهانه زورمندي فرهنگ فراملي كه توسط رسانه اشاعه می‌یابد، با ايجاد انواع ممنوعيت و محدوديت مانع از گردش آزاد اطلاعات صحيح و دسترسي مخاطب به پيام‌هاي رسانه‌اي شده، ساعت ساحت هويت و فرهنگ را به‌وقت دوران پيشامدرن تنظيم نمايند؛ اما تاريخ گواه آن است كه اين قبيل اعمال دون‌كيشوت‌وار شايد در اندك زماني توانسته باشد جريان اطلاع‌رسانی، هویت‌یابی و فرهنگ‌پذيري را كند كند اما هیچ‌گاه نتوانسته به‌طور كامل آن را دچار انقطاع نمايد. نتايج حاصل از پژوهش‌هاي گوناگون نيز گوياي آن است كه گسترش الگوهاي فرهنگيِ فراملي توسط رسانه به شكلي واحد و به‌گونه‌ای منفعلانه موردپذیرش مخاطب قرار نگرفته، هويت فرهنگي او را متأثر نمی‌کنند (كچوئيان، 1382: 15)؛ چراکه رسانه‌هاي محلي و ملي نيز با نشر، بازنمايي و تقويت عناصر و دقايق فرهنگ محلي و ملي در جهت کم‌رنگ نمودن گرایش‌های تعلقيِ فراملي و كاستن هژموني عناصر هويتيِ ارائه‌شده توسط رسانه‌های فراملي عمل مي‌كنند. به‌موازات و جهت نهادينه شدن اين مهم مخاطب در چارچوب مصون‌سازي هويت فرهنگي خود نيازمند آن است كه سوگيري‌هاي رسانه‌ها را تشخيص داده، به مهارت خوانش مخالف پيام‌هاي رسانه‌اي دست يابد. براي تحقق اين امر مخاطب به آموختن سوادهايي نوين چون سواد رسانه‌اي[11] و خبري[12] در مقام يك مسئوليت اجتماعيِ فردي حاجتمند است كه كاستلز[13] از آن با عنوان ارتباط‌جمعی خود انگیز[14] یادکرده است. لذا فارغ از قیل‌وقال زر و زورمداران، جهت صيانت از هويت فرهنگی به‌ویژه در جوامع چند فرهنگي چون ايران كه هويت مردمانش از سه فرهنگ ملي، ديني و غربي متأثر است؛ توجه مضاعف به نوع و كاركرد رسانه و نقشِ آموختن سوادهاي نوين توسط مخاطب بسيار مهم و حائز اهميت است.

منابع

- آشنا، حسام‌الدین؛ و روحاني، محمدرضا. (1389). هويت فرهنگي ايرانيان از رويكردهاي نظري تا مؤلفه‌های بنيادي. فصل‌نامه تحقيقات فرهنگي، دوره سوم، شماره 4، صص 185-157.

- باکاک، رابرت. (1386). صورت‌بندی‌های فرهنگی جامعه‌ مدرن. ترجمه مهران مهاجر. تهران: نشر نی.

- حيدري، آرمان.؛ اكواني، سید حمدالله.؛ و كشفي، محمدباقر. (1392). رسانه‌ها و هويت فرهنگي: مطالعه دانش‌آموزان متوسطه ياسوج. فصل‌نامه مطالعات ملي، 55، سال چهاردهم، شماره 3، صص 148-123.

- كچوئيان، حسين. (1382). جهانی‌شدن و فرهنگ؛ معضلي حل ناشدني. نامه انسان‌شناسی، دوره اول، ش 4، صص 163-141.

- مهدي زاده، سيد محمد. (1389). نظریه‌های رسانه، اندیشه‌های رايج و دیدگاه‌های انتقادي. تهران: انتشارات همشهري.

[1] Identity

[2] Culture

[3] Robert Bakak

[4] Johann Gottfried von Herder

[5] Cultural Identity

[6] http://anthropology.ir/article/10614.html

[7] Disembedding

[8] Media

[9] Roland Robertson

[10] Glocalization

[11] Media Literacy

[12] News Literacy

[13] Manuel Castells

[14] Mass-self Communication

هویت فرهنگیرسانههويتفرهنگجهان محلی شدن
پژوهشگر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید