پاييز 1401 براي ايران و ايراني آكنده از آلام و تأثر بوده است. البته چنين تألماتی با خاستگاهي مختلف و در ابعادي ديگر طي سالهای متأخر مسبوق به سابقه است اما به گمان راقم اين سطور وجه بارز افتراق التهابات 1401 با وقايع تلخ سالهای 96 و 98 را بتوان در حضور پررنگ «نسل زد» دانست كه در مورد اخير چه در فضاي واقعي و چه سايبري فراتر از باور عمومي به مطالبهگري پرداخت. نسلي كه براي مشروعيت بخشيدن به خود و عصيان عليه سبك زندگي قبیلهای به سبب جرقهای كه بر خشم فروخفتهاش زده شد، فرياد برآورد؛ فريادي عليه سبک زندگیای که اِعمال قدرت و دخالت حاکمیت را در همه ابعاد مشروع دانسته و تمامي دستگاههای تبليغاتيِ رسمي سعی در ترویج آن دارند اما حاصل اين الزام و تقيد به تأسی از نوعي خاص از سبکزندگی، به عمقیابی و گسترش لحظهبهلحظه شكاف يا به عبارت دقیقتر گسست نسلی منجر شد چراكه زومرها از ارزشهایي غيرآمرانه پیروی میکنند كه ثمره فناوریهای ارتباطی نوين، توليد محتوا بر بستر رِسانهها و سایتهای شبکه اجتماعي و ... است.
اين كنشگريِ شبكهاي به يكباره حادث نشد بلكه در گذر زمان و با رشد ابعاد مخفی و زیرزمینی زندگی اجتماعی و بازنمايي آن در فضاي سايبري توأم با تنگتر شدن حلقه الزامها در فضای واقعي و سايبري، سبب شد آنچه ديري زیرپوست شهر جريان داشت و دارد، پوسته را بشكافَت و زومرها در مقام مدعيان و طلایهداران اين جريان، مشروعیت زدایی از سبک زندگي قبيلهاي را صلا دهند.
تا پيش از پيدايش جامعه شبکهای ارزشها، هنجارها و علائق فردی از طریق ساختارهای قبیلهای بهطور مداوم بازتولید میشد و عوامل، متغیرها و عناصر غيرخودي اجازه ورود بدين ساختار را پيدا نمیكردند مگر اینکه با ساختار دستوري، مطابقتي تام و تمام میيافتند؛ اما با افزايش ميزان دسترسي به رسانهها و فردي شدن آنها همچنين توسعه جامعه شبکهای كه گهواره نسل زد است، شرايط تغییر کرد. زومرها كه با ویژگیهایی چون سازنده و همكار، آیندهنگر، واقعبین، متکیبهخود، تلاشگر براي موفقيت و محق شناخته میشوند، نسلي محسوب میشوند كه به سبب دروني سازي فناوري و بهرهمندی حداكثري از تعاملات تصويرمحور، ديده و شنيده شدن و بهبیاندیگر به رسميت شناخته شدن را در قالب حقي طبيعي به جد مطالبه میکنند؛ اولين نسلي كه اينترنت را بهراحتی در دسترس داشتند و به مدد انقلاب وب كه در دهه 90 ميلادي رخ داد، در معرض حجمي انبوه و بیسابقه از اطلاعات و اخبار قرار گرفتند.
زومرها از زمانی که چشم به جهان گشودند در اقيانوسي از فناوریهای پیشرفته ارتباطي و رسانهای نظیر نُسخ اوليه وب جهانگستر، سایتهای شبکه اجتماعی، پیامرسانهای فوری مبتني بر تلفنهای همراه هوشمند، جوامع محتوايي همچنين بازیها و جوامع اجتماعي سايبري غوطهور بودند؛ به همین دلیل انديشمندان براي ناميدن آنها از اصطلاحاتي چون بوميان دیجیتال يا نسل انگشتان شست نيز بهره ميبرند. این نسل با ردهبندي سني 14 تا 25 سال رويكردهایي جدید از مواجهه با رسانه و فضاي سايبري را در پیشگرفته، از مصرفکننده منفعل به تولیدکننده فعال و نشردهنده محتوا بدل شدهاند. نسل زد هرگونه اطلاعات و اخباري را از فضای سايبری دریافت و آن را در ميان همسالان شبكهوندش بازنشر ميكند؛ مضاف اینکه از رسانههای اجتماعي براي شناساندن هويتش بهرهمند میشود. نسلي كه از فرستنده و گيرنده پيام به كاربر و مخاطب شبکهای بدلشده فلذا سبکهای مصرف رسانهایاش با نسلهای بيبي بومر، ايكس و هزاره متفاوت است.
شايد اگر مطالبات غيرسياسيِ سبك زندگي محورِ نسل زد را در ايران مانند تجمع 18 خرداد 95 در مجتمع كوروش محترم شمارده به رسميت میشناختيم؛[1]بر اساس آمار و مستندات، حضور رو به تزايد و بروز و ظهور هيجانيِ خشم فروخفته آنان را در ناآراميهاي 96، 98 و 1401 با دلي پر خون بهنظاره نمینشستیم.[2]-[3]-[4]-[5]
در اين هنگامه كه همهچیز به آني در حال تغيير است و ما همچنان بلاتكليف در مواجهه با نسل زد، خوب است به خود يادآور شويم كه صداي پاي «نسل آلفا» در آستانه در به گوش میرسد: متولديني كه سال ولادتشان يادآور ورود و عرضه آیپد برای اولین بار به بازار است؛ همسالان اینستاگرام كه به يمن آغاز فعاليت این سايت شبكه اجتماعي، نام شبكه مذكور تبدیل به کلمه سال شد. نسل آلفا تنها نسلی است که به تعبيري تمام زندگی خود را وقف توجه به مادیگرایی و سواد فناورانه برای به اوج رساندن شکوه این سیاره میکند، نسلي كه تجربه زندگی با هوشمصنوعی را شکل میدهد و ازاینروي بعضی اسباببازیها و دستگاههای هوش مصنوعی مانند عروسک هلوباربی و هاچیمالز مخصوص اين نسل هدفگذاری شدهاند؛ تحصیلکردهترین نسل تاریخ، اهلفن و دوستدار فناوري همچنين علاقهمند به شيوههاي یادگیری فردي و شخصي. سایتهای شبکه اجتماعی شیوه رایج تعامل آنهاست و مهمتر آنکه نسل آلفا در چارچوب قوانین، بازی نمیکند و ساختارشکناست. تنوعطلبي و بیتوجهي به حريم خصوصي يكي ديگر از صفات اين نسل است كه تمايل به برقراري ارتباطات انساني كمتر و تجربة حس تنهايي بيشتر، آن را بارزتر میکند.
پس اي آناني كه از خزر تا خلیجفارس دل در گرو ايران و ايراني داريد: اين تذهبون! فهم اين مهم دشوار نيست كه ادامه حكمراني بر اين سياق و بدون توجه به حقوق انساني، نيازهاي طبيعي و اقتضائات مشروع همچون حق دسترسي آزاد به رسانههای مستقل و بهرهمندی از اينترنت و فضاي سايبري ممكن است براي نسلهاي ايكس و ايگرگ قابلتحمل فرض شود اما براي نسلهاي زد و آلفا همچون گرفتن آب از ماهي است.
زمان گزافهگويي و طاماتبافي سپري شده است. مسير مشخص اما پرمخافت است. بيدرنگ فرصت را دريابيم و به فكر چاره شويم. حرف و صوت و گفت را برهم زنيم و نه از سر تبختر و منت بلكه خاضعانه و دلسوزانه در قبال اين نسلها كه ولي نعمت مايند و البته براي ايران اقدام و عمل كنيم كه وقت تنگ است و خيلي زودتر از آنچه ميپنداريم دير شده است./