شاید شما هم تا به حال در همایش ها، کانال های تلگرام و صفحات اینستاگرام که استارتاپ ها و نوآوری را ترویج می کنند جملاتی از این قبیل را شنیده اید که "ایده بزن"، "خلاقیتت را به کار ببند" و ... ؛ اما من میگویم این حرف ها چیزی بیشتر از یک حرف سرکاری نیست.
اگر میخواهید بدانید که چرا ادامه مطلب را بخوانید.
در دهه ی 60 که شاهد رشد فزاینده ی جمعیت ایران بودیم و هرچه جلو تر میرفتیم و این قله جمعیتی به جلو حرکت میکرد، یک سوال مهم، بیشتر و جدی تر مطرح می شد و آن اینکه با این جمعیت که بیکار خواهد ماند چه باید کرد؟ چه برنامه ای برای این همه جوان باید ریخت؟ سیاستمداران آن روز یک سیاست به ذهنشان رسید و آن این بود که دانشگاه بزنیم! ابتدا از دانشگاه های با مقطع کارشناسی شروع شد و به سرعت تا مقطع دکترا را در دانشگاه های مختلفی مثل دانشگاه آزاد، پیام نور و غیره فراگرفت. خب این کار یک لطف بزرگی به آن ها کرد و آن اینکه مشکل را به آینده پرتاب کرد (البته با شدت بیشتری) یعنی دیگر بیخیال این جوان ها، حالا حالا ها سرکارگذاشتیمشان که درس بخوانند و رفتند تا دکترا که بعد بیایند ببینیم چی میشود! که باعث میشد چون سرکارگذاشته شدند! دیگر مطالبات اجتماعی ناظر به اقتصاد، صنعت، اشتغال و غیره نداشته باشند و البته مزیت دیگر آن بود که در این مدت با اشتغال به تحصیلشان شاغل محسوب میشدند و با کم کردن از نرخ بیکاری، لکه ای از روی کارنامه دولت ها پاک میشد.
اما دهه ی 90 شروع بازی جدیدی بود که برنامه ای نو برای سرگرم کردن دانشجویان و تازه فارغ التحصیلان ریخته شد و خب فکر میکنم خوب بدانید که آن سرگرمی چه بود، بروند سراغ استارتاپ ها، نوآوری و کارآفرینی و .... . اما شاید برای شما سوال پیش بیاید خب مگر این کار بد است؟ جوابش این هست که بستگی دارد، اگر منظور کارآفرینی و نوآوری در صنعت و شکل گیری مجموعه هایی است که به معنای واقعی کلمه دارای نوآوری علمی و دانش بنیان هستند؛ اتفاقا خیلی هم خوب هست اما آنچه در حقیقت رقم میخورد تنها یک فضای خدماتی از تاکسی اینترنتی تا غذا و سوپر مارکت و نان بربری اینترنتی و غیره است. باز هم سوال پیش میآید که مگر این ها بد است؟ باید نخست بگوییم که 95 درصد که میشود تقریبا همه ی این استارتاپ ها شکست میخورند و عملا بعد از مدتی افرادی که کلی هزینه ی فعالیتشان کرده بودند دوباره بیکار میشوند. در ثانی این کار ها به گفته همه اقتصاددان ها تقریبا هیچ نقش مثبتی در اقتصاد و افزایش تولید ناخالص ملی (GDP) ندارند و کمترین فایده را برای کشور دارند.
چندین سال قبل یکی از دوستان از یک همایش دانشگاه خواجه نصیر به اسم Innocup خاطره ای تعریف می کرد: "دور یک میز نشسته بودیم و با فرد سرشناسی صحبت می کردیم. او از نوآوری و خلاقیت حرف میزد و خب من هرچه به مغزم فشار میاوردم ایده ای به ذهنم نمی رسید! وقتی یکی از بچه ها از او در این زمینه مثال خواست او گفت که یک نفر با ایده تغییر ظاهر بطری آب معدنی توانست یک انقلابی در فروش آن رقم بزند و کلی سود کند و ... ."
اما اصلا چه نیازی هست که این همه برای ما راجع به کارآفرینی و نوآوری حرف بزنند؟
مسئله این است که بستری وجود ندارد تا ما با نیاز ها و چالش های واقعی جامعه و صنعت روبرو شویم که در اینصورت خلاقیت و نوآوری ما بدون نیاز به توصیه کسی خود به خود برای حل مسائل و برطرف کردن نیاز ها به کار خواهد افتاد. اما به خاطر هزینه زا بودن ایجاد چنین بستری، فضا طوری طراحی شده که با ابزار های مختلف مثل رسانه حواس ما را از آن پرت میکنند تا اصلا با این سوال ها و نیاز ها مواجه نشویم و آن را مطالبه نکنیم.
کارآموزی دقیقا همان نقطه ی شروعی است که ما وارد فضای صنعت میشویم و نیاز ها و چالش ها را می بینیم تا برای کارآفرینی راستین ایده بگیریم. اگر کارآموزی ما واقعی باشد و در دل صنعت باشد آن وقت است که اگر بخواهیم کارآفرینی هم بکنیم دیگر دنبال نانوایی اینترنتی نخواهیم بود و سراغ حل یک مسئله ی واقعی میرویم و چون آن مسئله یک نیاز حقیقی است که حتما به ثمر خواهد نشست و مثل کارآفرینی های رایج قلابی که 95 درصد آن ها شکست می خورند نخواهد بود.
علی بوذری