شخصیت چینی در مورد گوش دادن همه چیز را میگوید:
اینکه به ما واقعا گوش دهند و صادقانه صدای ما را بشنوند، نعمت است. کسانِ زیادی هستند که گوش دهنده خوبی نیستند. درمدرسه به آنها گفته اند که گوش بدهند، اما برای گوش دادن آموزش ندیده اند و کوچ نشده اند. معمولا وقتی مردم ظاهرا دارند گوش می دهند، در حقیقت منتظرند که نوبت صحبت کردنشان برسد و موقع صحبت کردن کاری را انجام می دهند که از قبل تعیین کرده بودند. ممکن است در مورد موضوعی کاملا بی ربط صحبت کنند یا تجربیات، افکار و نظرات خود را بگویند و یا نصیحت کنند. فقط یک دقیقه به یاد بیاورید آخرین باری که کسی اینگونه به شما گوش داد، چه حسی داشتید؟
رویکرد کوچینگی یعنی توجه و دقت کامل به پاسخهایی که کوچی به پرسشها میدهد، یعنی آنچه میگوید و آن احساساتی که منتقل میکند. اگر این اتفاق نیفتد اعتماد از بین میرود، و کوچ نمی داند که بهترین سوال بعدی چیست. پرسشگری باید فرایندی خود انگیخته باشد. پرسشهای از پیش تعیین شده جریان گفتگو را مختل می کنند و منطبق با علاقه یا برنامه کوچی نیستند. اگر زمانی که کوچی در حال صحبت است شما دارید پرسش بعدی را آماده می کنید، کوچی متوجه میشود که شما واقعا گوش نمیکنید. خیلی بهتر است صحبت های فرد را بطور کامل بشنوید و اگر لازم شد مکث کنید تا سوال مناسب بعدی به ذهنتان برسد، و اگر شما واقعا گوش کرده باشید بصیرت و شهود شما بهترین راهنمای شما خواهد بود.
گوش دادن مهارتی است که نیاز به تمرکز و تمرین دارد. اما اینکه تعداد کمی از افراد مشکلی در گوش دادن به اخبار یا برنامه های خوب رادیویی ندارند، تعجب برانگیز است. وجود علاقه باعث می شود توجه حفظ شود. برای کنجکاو شدن، شاید لازم باشد یاد بگیرید که به دیگران علاقمند بشوید. چقدر قابل تقدیر است زمانی که واقعا به کسی گوش میدهید یا کسی واقعا به شما گوش میدهد، زمانی که گوش میدهید آیا واقعا میشنوید؟ زمانی که نگاه میکنید آیا واقعا میبینید؟ منظورم این است با دیگران ارتباط چشمی برقرار کنید. دشوار است که دائم درباره افکار و نظرات خودتان فکر کنید و مجبور باشید صحبت کنید، به خصوص زمانی که در جایگاهی باشید که نقش شما نوعی از انواع مشورت باشد. گفته شده است از آن جایی که به شما دو گوش و یک دهان داده شده است، باید دو برابر آنچه سخن میگویید، گوش بدهید. شاید سختترین چیزی که کوچ باید یاد بگیرد این است که ساکت باشد.
شما به چه چیزی گوش می دهید و برای چه گوش می دهید؟ تن صدای کوچی، نوع احساس یا عاطفه را نشان میدهد و باید به آن گوش دهید. صدای یکنواخت (مونوتن) ممکن است نشان دهنده علاقه کم یا تکرار یک خط فکر قدیمی باشد. صدای پر حرارت اشاره به بیدار شدن ایده های جدید و انگیزه بزرگتر دارد. کلماتی که کوچی انتخاب میکند میتواند موضوعات بسیاری را آشکار کند: غالب بودن کلمات منفی و رفتن به سمت زبان رسمی یا زبان کودکانه معنای نهفته ای دارد که میتواند به کوچ کمک کند تا بطور موثری بفهمد و تسهیل کند.
کوچ باید به همان اندازه که گوش می دهد، به زبان بدن کوچی هم نگاه کند، نه به قصد مشاهده هایی سطحی، بلکه در اینجا هم به قصد کمک در انتخاب پرسش.
در اینجا وارد جنبه های مختلف زبان بدن نمیشوم، اما این راهنمایی را میکنم که اگر کلمات چیزی را بگویند و به نظر برسد که بدن چیز دیگری میگوید، به احتمال زیاد بدن احساسات واقعی را نشان میدهد.
بنابراین گوش دادن، شنیدن، نگاه کردن، و درک کردن وجود دارند، و کوچ ها باید آنقدر خود-آگاه باشند تا بدانند در هر لحظه در حال استفاده از کدامین آنها هستند. هرچقدر هم که کوچ احساس واضحی داشته باشد، ارزش این را دارد که گاه به گاه موارد را به کوچی منعکس کند و نکات مطرح شده را جمع بندی و خلاصه کند. این کار اطمینان می دهد درک صحیح ایجاد شود و کوچی را مطمئن میکند که شما بطور کامل صحبت های او را شنیده و درک کرده اید. این کار فرصت دوباره ای به کوچی ها می دهد تا صحیح بودنِ آنچه را گفته اند، وارسی و چک کنند. در بیشتر جلسات کوچینگ نیاز است یک نفر یادداشت کند، و این میتواند با توافق بین کوچ و کوچی انجام گیرد. وقتی من کوچینگ انجام میدهم دوست دارم خودم یادداشت کنم تا کوچی برای فکر کردن آزاد باشد.
در نهایت کوچهای خوب از خودآگاهی استفاده می کنند تا با دقت واکنش های احساسی یا قضاوتی خود را در مورد هر یک از پاسخهای کوچی پایش کنند، واکنش هایی که ممکن است در بی طرفی و ناوابستگی الزامی کوچ مداخله داشته باشند. سابقه روانشناختی و پیش داوریها و تعصبات شما (هیچ کس از هیچ یک از این دو عامل رها نیست) روی مراوده و برقراری ارتباط شما موثر است. پاییدنِ آنچه در بدن خودتان حس می کنید، مانند منقبض شدن شانه ها یا احساس آشوب در معده، می تواند فراست و بینشی از هیجان هایی به شما بدهد که به طور شهودی از کوچی گرفته اید.
فرافکنی و انتقال عواطف نام هایی هستند که به این مکانیسم های تحریف روانشناختی داده شده اند، همه کسانی که دیگران را آموزش میدهند یا راهنمایی می کنند، یا کوچ میکنند، یا رهبری می کنند، باید شناسایی کردن و به حداقل رساندن این تحریف ها را یاد بگیرند.
فرافکنی یعنی ویژگی ها و خصلت های مثبت و منفی خودتان را در فرد دیگر ببینید. انتقال عواطف عبارتست از "جابجا کردن الگوهای احساسی و رفتاری به روابط امروز افراد، الگوهایی که در اصل با تصاویر مهمی از دوران کودکی فرد تجربه شده است". انتقال تسلط در محل کار یکی از رایج ترین تجلی های انتقال عواطف است.
در همه رابطه های سلسله مراتبی که می بینیم، مثلا رهبر/ زیردست یا حتی کوچ/ کوچی، مسائل یا احساسات ناخودآگاهِ هر دو طرف رابطه، روی تسلط اثر می گذارند. مثلا بسیاری از مردم قدرت خود را به مقامات تعیین شده واگذار میکنند، یعنی می گویند "آنها آگاه هستند، تمام جوابها را دارند، جلوتر هستند،" و از این قبیل، و خود را در برابر آنها کوچک و مانند کودک می انگارند. شاید این حالت در جهت تحقق خواسته های رهبری مقتدر برای ایجاد تسلط و وابستگی باشد، اما خلاف هدف کوچینگ است که ایجاد مسئولیت پذیری در کوچی را دنبال می کند.
مثال متداول دیگری که در مورد واکنش انتقال عواطف ناخودآگاه به تسلط می توان ارائه کرد، تمرد و کارشکنی پنهان در اهداف کاری است. در هر جایی که سبک رهبری انتخاب ها را محدود کند، انتقال عواطف فردی باعث افزایش ناامیدی و احساس ناتوانی جمعی میشود. یکی از تولیدکنندگان بزرگ موتور قبلا میتوانست وضعیت روابط کار را از روی درصد قطعات سالمی ارزیابی کند که در سطل های زباله در کنار خط مونتاژ ریخته شده بودند.
انتقال متقابل عواطف که یکی دیگر از عوارض انتقال عواطف است و زمانی اتفاق می افتد که افراد صاحب تسلط، یعنی رهبران یا کوچها، خودشان، از طریق تدوام وابستگی یا تمرد، بطور ناخودآگاه به انتقال عواطف گذشته خود واکنش نشان دهند. کوچهای خوب پتانسیل خود در این مورد را تشخیص داده و اثرهای همه تظاهرات انتقال عواطف را از طریقِ آگاهانه انجام دادن کارهایی به منظور تقویت کوچی جبران میکنند. اگر این کار را نکنند، این مکانیسم های تحریف بصورتی خزنده وارد رابطه مدیریتی یا کوچینگ می شوند، و در بلند مدت آنچه سبک رهبری قصد داشت به دست بیاورد، بصورتی جدی تضعیف خواهند کرد.
مهارتهای گوش دادن فعال در جدول زیر جمعبندی و خلاصه شده است.
مهارتهای بازتاب/ آیینه وار بودن، نقل قول، و جمع بندی و خلاصه سازی، نشان می دهد کسی که دارید به او گوش می دهید، در حال چک کردن این است که آیا کلام او را فهمیده اید، و نیز در حال پاسخ گفتن و شاید چک کردنِ معنای اعتبارسنجی آن چیزی است که گفته میشود.
مهارت گوش دادن خود را با فعالیت متقابل امتحان کنید.
آخرین مکالمهای را به یاد آورید که شما آغازگر آن نبودید. سعی کنید کیفیت مهارت گوش دادن خود را با این سوال ها ارزیابی کنید.
کوچینگ مستلزم آن است، به آنچه کوچی میگوید و آن احساس هایی که منتقل میکند کاملا توجه داشته باشید. فرد میتواند یک چیز را در کلمات منتقل کند و در عین حال در تن صدا، زبان بدن یا حالات چهره چیزی بسیار متفاوت را نشان دهد. اگر شما فعالانه به کسی گوش دهید، میتوانید با او احساس "هم آهنگی" داشته باشید، گویی آنها را در یک لحظه (بطور همزمان) در چندین سطح درک می کنید و حتی آن چه را که احساس میکند به صورت فیزیکی حس میکنید. سپس میتوانید استفاده از شهودتان، گوش دادن به «ورای» کلمات و «بین» کلمات، و توجه به سکوت، تن صدا، سطح انرژی، زبان بدن و سایر سیگنالهای احساسی را آغاز کنید.
تست مهارت شنیداری
مجموعه فراکوچ برای شما عزیزانی که به دنبال تقویت مهارت های فردی خود هستید آزمون ها و محصولات رایگان و ویژه ای را تهیه کرده است. یکی از این آزمون های ارزشمند که همه شما عزیزان میتوانید در این آزمون شرکت کنید و به نقاط قوت و ضعف خود پی ببرید تست مهارت شنیداری است. اما کار در همینجا تمام نمیشود، شما پس از آزمون میتوانید به صفحه پاسخ ها مراجعه کنید و راهکار های تخصصی خود را به صورت رایگان دریافت کنید.
برای این کار کافیست کلیک کنید …