اولین باری که موهام رو با اختیار و انتخاب خودم کوتاه کردم برمیگردد به اولین دوره افسردگیم. ابدا یادم نمیاد حسم بعد از کوتاهی چی بود و یادم نمیاد ایا بعدش خوشحال بودم یا ناراحت. اما دقیقا یادمه هر چی بود مربوط به همون کلیشهای بود که میگفت دخترا وقتی ناراحت میشن و میخوان قید یه چیزی را بزنن موهاشون را قیچی میکنند.
من موهام فره و از وقتی به یاد دارم اغلب اوقات از طرف اقوام و آشنایان مورد تمسخر قرار میگرفتم. هنوز یادمه که یکی از نزدیکانم با خنده و شوخی بهم میگفت: موهات مثل موهای گوسفنده. از نظر خودش شوخی خیلی با مزهای بود اما من واقعا در دوران بچگی حس خوبی به این جمله نداشتم، به ویژه اینکه این موضوع اغلب در جمع بیان میشد.
در دوران نوجوانی همیشه موها بافته شده یا بسته بود. زمانی که به یه حدی از توان مالی رسیدم، اولین چیزی که خریدم اتو مو بود. حالا من راحت میتونستم مثل تمام دخترها موهام را آزاد بزارم و دیگه موهام شبیه موی گوسفند نیستند.
البته بعد از یه مدت یاد گرفتم از شامپو نرمکننده استفاده کنم و کمی زندگی با موی فر برام راحتتر شد. حالا دیگه لازم نبود موهام به سیمظرفشویی تشبیه بشه.
بعد از دوره افسردگی اما اتفاقات عجیبی افتاد. تا تونستم از این دوره خارج بشم پوست انداختم و یاد گرفتم خودم را بیشتر دوست داشته باشم. درسته در شروع دوره موهام را تحت تاثیر همون کلیشه مشهور کوتاه کردم اما در آخرهای دوره موهام رو دوست داشتم. اما هنوز خجالت میکشیدم با موهای باز جای برم.
طبیعتا منظورم از موی باز به همراه روسری هست. چرا که ما در ایران اجازه نداریم با موی باز بدون روسری جای بریم. حالا تصور کنید موهای فر من زیر روسری اگر بسته نبودند قیافهم چه شکلی میشد. درست مثل اینکه یه لونه کبوتر روی سرم قرار داشت!
نمیدونم باید به افسردگی ربطش بدم یا دوره زندگیم، اما از شروع دوره جوانیم نوع کتابها و وبلاگهای که میخوندم تغییر کردند. همین باعث شد دیدم به زندگی آرام آرام عوض بشه. کتابها و نوشتهها داشتن برام زندگی جدیدی را ایجاد میکردند.
اولین نشانهش هم آشتی با پوست بدنم بود. پوست بدنم سبزه بود و خوب این رنگ پوست هم آنقدرها در اون دوره به نظر جذاب و سکسی نبود. برای همین کرمهای سفیدکننده و آرایشی مختلفی تولید میشد تا این پوست به رنگی که رسانهها نشون میدن، تبدیل بشه.
از اینجا بود که من با تمام خودم آشتی کردم و تقریبا خودم را همونجور که بود دوست داشتم. موی فر هم جزو خودم بود. حالا دیگه موی فر را یک نقض بشریت نمیدونستم و آن را یکی از بخشهای زیبای خودم فرض میکردم. در این دوره بود که جرات میکردم برم جلو آینه موهای فرم را بدون اتو مو نگاه کنم.
به مدت طولانی موهام را بلند نگه داشتم و برای تمیز و مرتب بودنش هم کلی وقت گذاشتم. اینها از نظر من فقط یه نشانه بود از آشتی با تنم.
اما در سالهای اخیر زمان و البته پول بهم اجازه نمیداد خیلی برای موهام وقت بزارم. به ویژه که اگر به موهام رسیدگی نمیکردم به شدت آسیب میدیدند. شاید اگر موهام لخت و صاف بود نیاز به این همه رسیدگی هم نداشت. با توجه به اینکه بیش از ده ساعت از روز بیرون بودم ترجیح میدادم صبح یا شب حتما دوش بگیرم و خوب این روند حداقل یک ساعت زمان نیاز داشت. برای همین مجبور میشدم یا یکبار در روز یا نهایتا یک روز در میان حمام کنم.
روند حمام کردن من حداقل یک ساعت زمان نیاز داشت. چون اول باید موهام رو میشستم که خوب چون بلند بودن زمان زیادی ازم میگرفت، باید خشک میکردم، روغن یا سرم مو میزدم و بعد اگر میخواستم بخوابم، مرتب و جمعشون میکردم.
در نظر هم بگیرید هفتهای یک شامپو نرمکننده و روزانه در بسته خریدم بود. و در بسته خریدهای ماهانهم سرم و روغن مو باید قرار میگرفت و خوب هیچکدوم از این اجناس جزو کالاهای ارزان محسوب نمیشدند.
از یک سال پیش به این فکر افتادم که موهام را باید کوتاه کنم اما این بار کلیشهها داشتن برعکس کار میکردند. تمام تصورم این بود که اگر موهام را اون هم در شرایطی که هیچ مشکلی نداره و حالا تقریبا در زیباترین شکل خودش قرار داره، کوتاه کنم، احتمالا با سیل پیامهای این چنینی مواجه میشم که افسرده شدی؟ چیزی شده؟ اتفاقی بدی افتاده؟
و من از این کلیشههای که به جنسیت ربط پیدا میکرد، متنفر بودم. از یک طرف پاسخ به این سوالات در توان من نبود و از طرف دیگر دوست نداشتم کسی همچین برداشت از رفتار من بکنه.
برای همین بیش از یک سال با این موضوع کلنجار رفتم. نهایتا یک روز به این فکر کردم که مگر من با این موضوع موافق نیستم که این یک کلیشهست و من هر جوری که دلم بخواد میتونم رفتار کنم. رفتار من تا زمانی که آسیبی به کسی وارد نکنه مجازه، الان مگر کوتاهی موی من به کسی قراره آسیب بزنه؟
مگر من سالها از اینکه جنسیت مانع رفتاری بشه فراری نبود؟ مگر من سالها از اینکه حرف مردم و بقیه برام مهم باشه فراری نبودم؟ پس چرا الان یک ساله به خاطر این موضوعات خودم را در این سختی قرار دادم؟ انقدر بهم برخورده بود که همون لحظه تصمیم گرفتم بعد از کار مستقیم برم آرایشگاه و موهام را کوتاه کنم.
هدفم از کوتاهی هم صرفا آرامش و مرتب بودن بیشتر بود. تصمیمم را اجرا کردم ولی خوب من برای این داشتم موهام را کوتاه میکردم که هزینههام کم بشه ولی هزینه آرایشگاه صد هزار تومن بود و ترجیح دادم برگردم خونم.
البته از تصمیم منصرف نشدم. به یکی از دوستانم که میدونستم ماشین اصلاح داره زنگ زدم و گفتم ممکنه با ماشین اصلاحت بیای خونم و موهام را کوتاه کنی؟ راضی کردن اون هم دردسر داشت چون دقیقا همون سوالات را که فکر میکردم آدمها از من بعد از کوتاهی مو میپرسند را میپرسید. اینکه چیزی شد؟ حال روحیت بد شده باز؟
اما من کاملا خوب بودم وهیچ مشکلی وجود نداشت.
موهام را با ماشین اصلاح زدم و درست همونی شد که میخواستم البته تمایل داشتم کوتاهتر هم باشه. که بعدا یک بار دیگر یکی دیگه از دوستام موهام را کاملا کوتاه کرد.
حسم بعد از کوتاهی موها
حسم بعد از کوتاه کردن موهام واقعا تعریف کردنی بود. انگار از یک مانع بزرگ آزاد شده بودم. حمام رفتن دیگه برام عذاب الهی نبود. حالا نیاز نبود ماهانه بیش از ۴۰۰ هزارتومن برای سرم و روغن مو خرج کنم و اینها به بستههای خرید فصل و گاهی خرید ششماهه رفته بودند.
حالا لازم نبود چند وقت یکبار خونه رو از وجود موهای بلندم پاک کنم. نیاز نبود از ترس اینکه داخل غذام مو باشه با روسری یا موی بسته آشپزی کنم. حالا دیگه میتونستم با خیال راحت شبها موهام را باز بزارم و نگران شکستن و یا آسیبدیدن انتهای موهام نباشم.
حالا میتونستم ریسک کنم و هر رنگی که دلم میخواست به موهام بزنم. حال میتونستم حتی موهای سفید کنار پیشونیم را ببینم و گاهی ذوق کنم که چقدر کنار رنگ سیاه زیبان.
حالا دیگه میتونستم یکبار صبح و یکبار شب دوش بگیرم و هربار که دوش میگیرم نگران پول آب و شامپو و زمان نباشم. حالا دیگه راحت میتونستم دست توی موهام بکنم و دیگه نگران اینکه دستم از بین موهام خارج نشه، نباشم و اینکه مطمئن بودم پشت گردن تمیزه.
ازهمه مهمتر اینکه حالا دیگه میتونم گوشوارههای بندازم که دیده بشن.
از نظر من مدل موی سرم مدل کوتاهست نه مدل پسرونه. چرا باید با این اسمها جلو این آرامش را بگیرم. خیلی وقتیها اسم مدل مو (مثل مدل دخترونه) باعث میشه پسرها هم مدل موهای که دوست دارن را نتونن تجربه کنن. موهای پسرا هم میتونه درست مثل موی دخترا بلند، کوتاه یا خیلی کوتاه یا حتی کچل باشه. اینکه یک پسر یا یک دختر مدل موشون چی هست برمیگردد به حس آنها از موهاشون. از اینکه به مدل موهام میگن پسرونه خوشحال نیستم ولی عمیقا از داشتن این مدل مو خوشحالم.
نهایتا
نوشته بالا هم صرفا بیان حسم بود و هدف دیگهای نداشتم. حسی که به اندازه برداشتن تمام کلیشههای جنسیتی زندگی برام زیبا بود با اینکه اینبار فقط و فقط برای راحتتر زندگی کردن این قدم را برداشتم نه با هدف برداشتن کلیشهها.