من حدودا سه سال لستسکند کار میکردم. لستسکند واقعا برای من روزهای خوب بسیار داشت ولی روزهای بدی که برام ایجاد کرده انقدر بزرگ و مهم بودن که اصلا نمیتونم فراموششون کنم. شاید اگر بخوام صادق باشم در اغلب روزها که لستسکند بودم مخصوصا از روزی که با یکی از همکارام دوست شدم بهم خوش میگذشت و روزهای خوبی بود. لستسکند واقعا به من دوستهای خوب و البته آدمهای خوبی معرفی کرد. اما نمیتونم از فشارهای روانی که این شرکت ایجاد میکرد، بگذرم.
بهتره بگم روزهای خوب لستسکند خیلی بیشتر از روزهای بدش بود. اما روزهای بدش انقدر قوی و بزرگ بودن که ارزش نداشت به روزهای خوبش فک کنی.
لستسکند مثل همه جا یه سری نقاط قوت داشت و یه سری نقاط ضعف. شاید نقاط قوتش بیشتر از چیزیه که من دیدم ولی من همینا که مینویسم رو تجربه کردم. این محتوا براساس تجربه من نوشته شده و ممکنه برای فردی دیگه تجربه متفاوت دیگهای رخ داده باشه. با توجه به اینکه جابگای بسته شده و من نتونستم اونجا این تجربه رو ثبت کنم و توی لینکدین هم دوست نداشتم با اسم و رسم خودم این تجربه رو بنویسم، ترجیح دادم همینجا و بدون نام و نشان تجربهم رو ثبت کنم.
نقاط قوت کار در لستسکند
اینا مهمترین نقاط قوتی بود که من در لستسکند تجربه کردم:
شما توی لستسکند به راحتی میتونید با مدیرعامل ارتباط بگیرید و باهاش صحبت کنید. اصلا هم در مورد اینکه مسئله شخصیه، نگرانی نخواهید داشت چون واقعا مدیرعامل گوش شنوا داره و تا جایی که بتونه کمکتون میکنه.
نقطه قوت بعدیش، پرداخت به موقع حقوقش هست. من توی این سه سال اصلا یادم نمیاد یک بار هم حقوق کارکنان با یک روز تاخیر پرداخت شده باشه و اگر هم بوده من یادم نمیاد اصلا.
اضافه حقوقها هم همزمان با حقوق پرداخت میشد. حتی اگر نیم ساعت هم بیشتر میموندیم باهامون حساب میکردن.
محیط لستسکند واقعا صمیمانهست و آدمهای که اونجا کار میکنن خیلی ارتباط راحتی باهاتون میگیرن و این حس رو با کارکنان جدید هم دارن.
ساعت کاری کارکنان شناور هست و صبحها میتونستیم تا نه و نیم اینا هم بیاییم و عصر بیشتر بمونیم. البته اگر از یه حدی بیشتر بشه، بهتون اعلام میکنن که به نظرم خوب بود.
اسم لستسکند توی حوزه گردشگری بزرگه و همین میتونه برای رزومه مخصوصا حوزه گردشگری خیلی کمکتون کنه.
سفر برایشون قابل درک هست و اگر مشکل کاری نداشته باشید با اغلب سفرهاتون موافقت میشه و خودشون هم اگر بتونن بهتون کمک میکنن.
سعی دارن تا جای که میتونن اگر کارمندشون مشکل مالی داره کمک کنن.
خلاقیت براشون مهمه و ایدهها و کارهای خلاقانه زیاد دارن.
از روز اول بیمه میشید و بیمه تکمیلی هم دارن اگر دوست داشته باشید.
دوتا ایونت سازمانی دارن که هر سال براش جشن میگیرن و کیفیت این جشنها هم خوبه نسبتا. یکیش روز تولد لستسکند هست و یکیش اخرین روز کاری سال.
نقاط ضعف لستسکند
اما لست سکند یه سری ایرادات و نقاط ضعف اساسی داره که احتمالا اگر برای اعصاب و روانتون ارزش قائل باشید خیلی زود استعفا میدید.
لستسکند یک شرکت خانوادگیه که شما به عنوان فردی غیرآشنا و فامیل به هیچ عنوان امکان ترفیع و رشد به سمتهای مدیریتی نخواهید داشت. یعنی ممکنه بهتون کارهای جدید بدن ولی به هیچ عنوان امکان اینکه مدیر بخش یا سرپرست بشید، وجود نداره. حتی اگر سرپرست هم بشید انقدرها اختیار ندارید.
این روابط فامیلی هم باعث میشه شما اصلا ندونید سلسله مراتب سازمان به چه شکله. قدرت دست آدمهای هست که فامیل مدیرعاملن و بقیه در یک سطح هستن. بعد این مدیرها هم باهم هماهنگ نیستن.
شفافیت در هیچ قسمت از سازمان وجود نداره. نه در مورد حقوق، نه در مورد مزایا، نه در مورد نحوه عملکرد، نه در مورد رشد سازمان، نه در مورد شرح شغل، نه در مورد مسیر شغلی، نه در مورد محصولات سازمان، نه در مورد تصمیمات سازمان، نه در مورد علت ناراحتی مدیرا، نه در مورد بخشهای سایت و نه در مورد هیچی. رسما کارکنانی که آشنا یا فامیل نیستن هیچی از هیچ قسمت سازمان نمیدونن. مثلا یهو میبینید حقوقتون رو نصف کردن بعد میپرسید چرا. میگن چون شما فلان قدر کار کردی. چطوری هم حساب کردن رو خودشون فقط میدون و شما لیاقت اینکه بدونید چطور اون عدد حساب شده رو ندارید.
مدیران اصلا درکی از مشکلات انسانی ندارد، یعنی درسته حرفتون رو گوش میکنه و شاید کمکتون هم بکنه ولی اولویتش کار و پول خودشه. مثلا یکی از همکاران به یکی از مدیران پیام داده بود پریودم و نمیتونم کار کنم، بهش گفته بود فلان کار رو بکن پس و مرخصی نداده بود ?.
محیط کار به شدت خالهزنک (یا داییمردک) هستش و این فضای خالهزنک بازیها هم اغلب از طرف خود مدیران ایجاد میشه.
تمام جاهای شرکت شنود وجود داره. هر حرفی بزنید رو گوش میکنن و با دوربین چک میشید. تمام مانتیورها چک میشن و گویا انقدر مدیران بیکارن که میشن حرفها، تصاویر و چتها بقیه بچهها رو میخونن. بنابراین اگر وارد لستسکند شدید خیلی مراقب حرفهاتون تو فضای شرکت باشید. چون بعدا به روتون هم میارن حتی.
روابط خیلی مهمتر از شایستگیهست. یه کارمند داشتن که از پنج روز هفته سه روز میاومد سرکار. اخرش هم خودش استعفا داد نه که اخراج بشه :))))))
مدیریت بحران بین مدیران تقریبا صفره. مدیرا تا وقتی بحرانی نیست خیلی خوبن و هواتون رو دارن ولی لازمه یه بحران کوچک (مثلا در حد یک کامنت منفی) ایجاد بشه، همه چی قاطی میشه.
افزایش حقوق سالانه وجود نداره و افزایش حقوقها اغلب براساس نظر مدیریته. بعد افزایش حقوق هم هیچ سیستم و فرمولی نداره. من تو این مدت که اونجا کار کردم فقط یکبار بدون اضافه کردن وظایف، اضافه حقوق داشتم اونم خودشون قبلش بهم قولش رو داده بودن و من پیگیری کردم. عدد افزایش حقوقها اصلا با هیچ چیزی سنخیتی نداره. تو تمام مدتی که لستسکند بودم یکبار هم بیشتر از 500 تومن افزایش حقوق نداشتم. حتی وقتی یک سمت جدید بهم اضافه میشد باز افزایش حقوق در اوجش همین بود :| بعد شاکی بودن چرا خوب کار نمیکنید :)) تازه همین رو هم اضافه میکردن باید ازشون تشکر میکردیم وگرنه شاکی میشدن :)).
پاداش اصلا مفهومی نداره مگر دیگه خیلی باهات حال کنن و فکر نمیکنم بیشتر از پونصد تومن اینا باشه. توی بخش محتوا من اصلا یادم نمیاد که پاداش اصلا در موردش حرف زده شده باشه. پاداشها هم یواشکی داده میشد انگار خلاف دارن انجام میدن.
از نظرشون همه کارکنان از زیرکار در رو و غیر قابل اعتمادن. هیچ اعتمادی به هیچ کارمندی ندارن مگر کارمند فامیلشون باشه که دیگه هیچی.
مفهومی به اسم استراحت براشون تعریف نشده. یعنی ما میخواستیم بریم یه هوای بخوریم در حد پنج دقیقه میگفتن ساعت بزنید برید و بیایید :))
منابع انسانی ندارن و خیلی چیزها مربوط به کار براتون شفاف نیست. مثلا من تا سه ماه نمیدونستم چطوری باید مرخصی بگیرم یا شرح شغل ندارید اصلا.
نقاط ضعفش خیلی بیشتر بود ولی اینا مهمتریناش بودن. خلاصه که لستسکند صرفا برای اونایی خوبه که میخوان تو حوزه گردشگری کار کنن و تنها یک سال کار توش کفایت میکنه. اسم لستسکند به من خیلی کمک کرد و بعدش واقعا فرصتهای شغلی خوبی برام ایجاد شد. ولی من اشتباه کردم و هی فرصت میدادم بهشون، میتونستم خیلی زودتر از لستسکند بیام بیرون و این مسیر جدیدم رو سریعتر پیش ببرم.
روزهای آخر که دیگه دنبال کار جدید بودم و وقتی متوجه شدن به جای اینکه مشکل رو حل کنن گفتن بهتره برید دنبال کار جدید پس.