خودم که عاشق کتاب های ذهنی ام?
قدرت ذهن و روانشناسی ذهن و ....
اینم یکیشونه، طبیعتا یکی از بهترین هاشون، که بهترین قسمت هاشون براتون میذارم?
عادت بدی که خیلی از ما بهش دچاریم
اینه که شادیمون رو وابسته به رسیدن به اهدافمون میکنیم. این یه عادت خیلی بده چون هر چی منتظر شادی بیشتری موقع رسیدن به هدفمون باشیم، بیشتر از این میترسیم که به هدفمون نرسیم. در طول زمان این ترس از شکست باعث میشه که اهداف کوچیک و امنی انتخاب کنیم که مطمئنیم حتما بهشون میرسیم. با این کار جلوی رشد و پیشرفت رو میگیریم.
توی کتاب رمز ذهن خارقالعاده، آقای ویشن لانکیانی به یه روش تعیین هدف اشاره میکنه تا ترس از شکست رو کاهش بدیم و رشد فردی رو به حداکثر برسونیم. روش ابداعی اون از دو فاز تشکیل شده. اولین فاز شامل کاهش ترس از شکست به وسیله ایجاد اهداف خود محرکه که شادی ایجاد میکنه. این اهداف کاملا تحت کنترل خودمون هستن و میتونیم هر زمانی در طول روز به دستشون بیاریم و به شادی برسیم.
با یه منبع شادی در دسترس، آزاد هستیم که شانسمون رو امتحان و تو زندگی بیشتر ریسک کنیم. چون مهم نیست که چه اتفاقی میفته؛ ما همیشه میتونیم راهی رو پیدا کنیم که شاد باشیم. توی فاز دوم از خودمون سه سوال مهم رو میپرسیم تا اهدافی تنظیم کنیم که رشد فردیمون رو به حداکثر برسونه و ما رو به سمت نتایج خارقالعاده سوق بده. حالا بیاین این دو فاز رو بیشتر با هم بررسی کنیم.
فاز اول : مجموعه ای از اهداف نهایی خودتون رو ایجاد کنین
توی فستیوال برنینگ من ( Burning Man ) صحرای نوادا ( Nevada ) آقای لاکیانی داشته به اهدافش فکر میکرده. بنده خدا جای دیگه ای پیدا نکرده بود. نتیجه تفکراتش این میشه که واسه شاد بودن، اون به سه هدف نیاز داره که از کنترلش خارجن. اون سه هدف به این شرح بودن : این که همسرش اونو دوست داشته باشه، هفته ای یه کتاب بخونه و بیشتر سفر بره و ماجراجویی کنه.
اون فهمید که اگه همسرش کریستینا ( Christina ) یه روز بدی رو سپری کرده باشه، ممکنه نتونه اونطور که باید به ویشن عشق بورزه. همچنین ویشن ممکنه نتونه هفته ای یه کتاب رو تموم کنه و در نهایت شاید امکان سفر و ماجراجویی هم به اون شکل نباشه. یه شرایط بحرانی هم تو کار ممکنه هر سه این اهداف رو به کل نابود کنه.
بنابراین اون هر کدوم از این هدف ها رو تبدیل به تجربههایی کرد که دنبالشون بود و میتونست اونها رو تحت کنترل خودش دربیاره. اون متوجه شد که هدف اولش، یعنی دوست داشته شدن توسط همسرش، درواقع اشتیاق به این بود که با عشق محصور بشه. همچنین این هدف که هفته ای یه کتاب بخونه در واقع میل به رشد و یادگیری مداوم بود. و در نهایت، هدف از سفر و ماجراجویی هم، داشتن تجربه های هیجان انگیز انسانی بود. جناب لاکیانی میگه : این اهداف مستقیما تحت قدرت خودم هستن. هیچ کس نمیتونه اون ها رو از من بگیره.
در واقع تو راه رسیدن به این اهداف، هیچ شکستی نمیتونه من رو متوقف کنه. من میتونم بی خانمان و تنها باشم و تو خیابونهای نیویورک ( New York ) بخوابم؛ ولی همچنان میتونم غرق در عشق باشم چون عشق از درونم بروز میکنه. درواقع منظورش اینه که میتونه تصور کنه که مردمی که اون دوستشون داره، میتونن به این حس رو چندبرابر به اون برگردونن. آقای لاکیانی ادامه میده: من میتونم تا وقتی که یه روزنامه کهنه یا کتابی پیدا کنم، یادبگیرم و پیشرفت کنم.
علاوه بر این ها حتی میتونم تجربه های انسانی قشنگی داشته باشم چون لذت رو تو زندگی روزمره میبینم
حتی اگه فقط تو سنترال پارک ( Central Park ) قدم بزنم و فقط به اطرافم نگاه کنم. در واقع همه ما اهداف شخصی مشابهی با ویشن داریم که میتونیم اونها رو تصور کنیم. چون نیاز عشق، رشد و تجربههای هیجان انگیز جزء نیازهای اساسی همه ما هستن. اون ها طبقات بالای هرم سلسله مراتب نیازهای مازلو ( Maslow ) رو تشکیل میدن.
اگه باهاش آشنایی ندارین تو اینترنت سرچ کنین. هدف احساس عشق میتونه فقط تو پنج ثانیه با بستن چشامون و فکر کردن به سه تا از دوستان یا خانوادهمون به دست بیاد. حتی بعدش میتونیم تصور کنیم که اونها رو در آغوش گرفتیم و از عشق لبریز بشیم. مهم نیست که با دوستی اخیرا بحث داشتیم، یا با یه عضو فامیل میونه خوبی نداریم. فقط رسیدن به هدف و احساس شادیه که اهمیت داره. هدف رشد و یادگیری هم میتونه تو ۶۰ ثانیه یا کمتر به دست بیاد.
فقط کافیه گوشیتون رو از جیبتون بیرون بیارین و هر زمان از روز یه کتاب آنلاین رو مطالعه کنین و نکات مهمش رو واسه خودتون هایلایت ( highlight ) کنین. این یه روش قابل اطمینان واسه رسیدن به لذته. همچنین هدف رسیدن به تجربه های شگفت انگیز میتونه با توجه کردن به تنفستون واسه ده ثانیه به دست بیاد. این کمک میکنه که متوجه بشین همه روز رو به صورت خودکار و ناخودآگاه تنفس میکنین.
با رسیدن به این واقعیت، مملو از احساس قدردانی و لذت میشین. هدف های شخصی شما چی هستن؟ چه هدف هایی کاملا تحت کنترل شما هستن و میتونین هروقت خواستین به اونها برسین تا در شما شادی ایجاد کنن؟ تو کامنت ها برامون بنویسین. وقتی یه سری اهداف خود محرک داشته باشین، مثل اینه که دستگاه اسلاتی باشه که هر وقت توش سکه میندازین همون چیزی که انتظار دارین رو بهتون تحویل بده. دستگاه اسلات یه دستگاهه که توش سکه میندازین و اگه خوش شانس باشین برنده میشین.
وقتی این اهداف رو تو چنته داشته باشین، میتونین به هدفهای بزرگتر هم دست دراز کنین و خودتون رو رشد بدین بدون اینکه از شکست بترسین یا ناامید بشین. خب بریم سراغ فاز دوم. تو فاز دوم اهداف هیجان انگیز تحقق یافتنیای رو تنظیم میکنیم که رشد فردیمون رو به حداکثر میرسونن و به سمت نتایج خارقالعادهای هدایتمون میکنن. این کار رو با پرسیدن سه سوال مهم شروع میکنیم.
سوال اول؛ اگه مسئله زمان و پول مهم نباشن و نیاز به اجازه هیچ کس هم نباشه
چه کارهایی رو دوست دارم تجربه کنم؟ سوال دوم؛ واسه تجربه اون کارها باید چه طور رشد کنم؟ و سوال سوم؛ به عنوان یه نتیجه از رشد فردی، چه چیزی رو میتونم به جهان پیرامونم اضافه کنم؟ وقتی از خودتون میپرسین اگه پول و زمان مهم نباشن و نیاز به اجازه کسی هم نباشه، شروع به تصور آینده ای میکنین که شما رو به هیجان میاره و وادار به حرکت رو به جلو میکنه.
واقعا برای خودم پتانسیلشو داره که 10 بار بخونم ?
بریم برای ادامه اش:)