روابط بین فردی و نیاز انسان به ارتباط از ابتدا مورد توجه روانشناسان و جامعه شناسان بوده است زیرا شالوده زندگی روانشناختی انسان بر اساس ارتباط شکل می گیرد و نیازهای اساسی انسان در گرو روابط بین فردی برآورده می شود. به همین خاطر نظریه پردازان از ابعاد گوناگون به بررسی این موضوع پرداخته اند که یکی از این ابعاد سبک های دلبستگی و تأثیر آن بر روابط بین فردی است. در واقع به اولین روابطی که انسان برقرار می کند اشاره دارند و با بررسی آنها به توجیه چگونگی روابط بین فردی فعلی افراد می پردازند.
از زمانی که زنی باردار می شود ارتباط بین او و جنینی که در رحم او قرار دارد آغاز می شود و با تولد نوزاد این ارتباط شکل مستقیم تری به خود می گیرد. در واقع اولین ارتباط فرد در کودکی با مادر یا مراقب اصلی خود است که باعث ایجاد یک پیوند عمیق عاطفی بین آنها می شود که با وجود اینکه یک طرف این ارتباط نوزاد است اما این رابطه کاملاً دوطرفه است و کودک نیز برای برقراری این ارتباط تلاش می کند. با گریه کردن نیاز خودش را به برقراری رابطه برای رفع نیاز های خود نشان می دهد و با لبخند زدن و چسبیدن به مادر به تلاش های مادر برای برقراری ارتباط پاسخ می دهد. به این ارتباط و پیوند عاطفی که بین کودک و مراقب او به وجود می آید دلبستگی می گویند که نوع این رابطه بستگی به میزان حساسیت، پاسخگو بودن و در دسترس بودن مراقب و یا مادر بستگی دارد که باعث به وجود آمدن سبک های دلبستگی می شود.
جان بالبی روان تحلیلگر بریتانیایی اولین کسی بود که به فرایند شکل گیری رابطه بین مادر و کودک و یا همان دلبستگی توجه کرد و آن را مورد بررسی قرار داد. بالبی معتقد بود که رشد اجتماعی، عاطفی، و شناختی فرد بر اساس ارتباطش با مراقب اولیه خودش یا همان مادرش است و نوع این رابطه بر روابط بین فردی افراد در بزرگسالی نیز تأثیر می گذارد و در واقع نوع روابط فرد با دیگران بر اساس سبک دلبستگی آنها در کودکی می باشد. به طور کلی سبک دلبستگی کیفیت و چگونگی پیوند عاطفی بین کودک و مراقب اولیه اوست. بالبی در پژوهش های خود سه سبک دلبستگی را مشخص کرد.
بالبی معتقد بود که سبک دلبستگی بر روابط بین فردی در بزرگسالی تأثیر می گذارد درنتیجه پژوهشگران زیادی به بررسی این تأثیر پرداختند و به این نتیجه رسیدند که فردی که سبک دلبستگی ایمن را تجربه کرده باشد در روابط خودش با صمیمیت و پیوند عاطفی با دیگران هیچ مشکلی ندارد، دیدگاه مثبتی به ارتباط با دیگران دارد و روابط خودش را بر اساس اعتماد و صمیمیت قرار می دهد. این افراد خودشان را بیشتر دوست دارند زیرا به مقدار کافی در روابط اولیه خود محبت و توجه دریافت کردند، ناراحتی و درخواست های خودشان را به راحتی بیان می کنند و می توانند با تعدیل احساسات و هیجانات منفی خودشان به حل مسئله بپردازند.
افرادی که سبک دلبستگی آنها ناایمن اجتنابی هست دوست ندارند با دیگران صمیمی شوند شاید به این خاطر که تجربه خوبی از صمیمیت دریافت نکردند، از ایجاد پیوند عاطفی با دیگران می گریزند، افراد خود ساخته ای هستند و نیاز به ارتباط صمیمانه با دیگران ندارند در واقع به خوشان تکیه می کنند. این افراد ممکن است در ازدواج که یک پیوند عاطفی عمیق و طولانی مدت است با مشکل مواجه شوند.
افرادی که سبک دلبستگی آنها ناایمن دوسوگراست نسبت به ارتباطشان با دیگران مدام نگران هستند، دغدغه ذهنی در مورد روابطشان دارند، از طرفی از طرد شدن می ترسند و از طرف دیگر نمی توانند به دیگران اعتماد کنند چون فکر می کنند ممکن است رها شوند و همین نگرانی ها باعث می شود از روابط بین فردی خودشان لذت نبرند. این افراد در مورد انتخاب های احساسی خود نیز اضطرب و وسواس بالایی درباره طرف مقابل خودشان تجربه می کنند و مدام درباره انتخابشان مشغولیت ذهنی و تردید دارند.
با توجه به پژوهش های گسترده ای که در زمینه رابطه بین سبک دلبستگی و انواع روابط بین فردی از جمله ازدواج، روابط بین همکاران و روابط بین کارمندان و ارباب رجوع انجام شده نشان می دهد که سبک دلبستگی از اهمیت زیادی برخوردار است و تمام پژوهش ها نیز از تأثیر آن در روابط بین فردی حمایت می کند. پس اولین ارتباط انسان که با مراقب اولیه است می تواند پیش بینی کننده روابط بعدی او باشد و برقراری روابط مؤثر و غنی نیازمند توجه ویژه والدین به نیازهای اولیه کودک در زمان نوزادی و کودکی است.