نشریۀ دانشجویی «فردا»
نشریۀ دانشجویی «فردا»
خواندن ۳ دقیقه·۲ ماه پیش

از حمید چه خبر؟

✍️ سید عطااللّه طباطبایی‌فرد / شمارۀ ۵

اغلب هنگامی که نامی از مناطق محروم به میان می‌آید، در ذهنمان تصویری از یک منطقهٔ خشک و بیابانی نقش می‌بندد که مردمان کمی حاضرند تا تن به زندگی در آن وضعیت بدهند امّا «روستای حمید» چیزی خلاف تصوّرات است. با یک جست‌و‌جوی ساده در اینترنت برای پیدا کردن مناطق توریستی بجنورد، بی‌شک اسم «آبشار حمید» را خواهید یافت. 
امّا چه چیزی این منطقه را تبدیل به یکی از محروم‌ترین مناطق استان خراسان شمالی می‌کند؟
آب! این مایهٔ حیات که زندگی تمام موجودات، از کوچک‌ترین تا بزرگ‌ترینشان، به آن گره خورده‌است، اصلی‌ترین مشکل استان خراسان شمالی بوده که گریبان‌گیر اهالی روستای حمید نیز هست.
از زمانی که پا به این روستا گذاشتم تا زمانی که از آن خارج شدم یک موضوع در نظرم خارق‌العاده آمد، آن هم این بود؛ سبز بودن باغ‌ گیلاس هرکدام از باغداران.
در بدو ورودم به روستا آن چیزی که به چشم می‌رسید روستایی عادی بود که نیازی به حضورمان در آن حس نمی‌شد. امّا با گذشتن تنها یک روز از اسکان در آن، متوجه شدم که بحران واقعی برای زندگی در حمید چیست!
روز اوّل با شروع کردن کار‌های عمرانی، دریافتم که نبودن آب آشامیدنی بزرگ‌ترین معضل روستا‌ست. در زیر آفتاب درخشانِ این مراتع زیبا، نبود آبی که بتوان آن را با خیال راحت نوشید، کار را برای تیم عمرانی روز‌به‌روز دشوارتر می‌کرد. 
با فرا‌رسیدن عصر روز اوّل وقتی به همّت تیم فرهنگی سفر سبز، پویش همدلی را آغاز کرده و به سراغ شنیدن مشکلات روزمرهٔ مردم روستا رفتیم، با حقایقی مواجه شدیم که برایمان بسیار شوکه‌کننده بود و از شنیدن اینکه روزهای متوالی به واسطهٔ کمبود آب، نیازهای بهداشتی، یکی پس از دیگری سرکوب می‌شدند تا اینکه باغدارها از آبیاری بخشی از مزارع خود عاجز مانده‌اند، سخت حیرت‌زده شدیم.
سپس به این اندیشیدیم که چه کاری از دستمان برمی‌آید جز اینکه به مسئولان ذی‌ربط چیزهایی را منتقل کنیم که گویا بهتر از ما از آن‌ها اطلاع دارند؟
نخستین شب با همراهی تیم رسانه، به تدوین کردن و آماده‌سازی ویدئوهای فضای مجازی خیریه گذشت. بی‌خوابی شب اول را اگر کنار بگذاریم، دیدن رنجی که از نبودن آب در روستا در جریان بود، بی‌نهایت غصه‌دارمان کرد. امّا کار ما این است که حالی از مردم خوب کنیم،‌ نه اینکه دلواپسی مضاعف روی دلشان بگذاریم. پس از هر لحظهٔ با نشاطی که در دست داشتیم برای ساختن ویدئوهایمان استفاده می‌کردیم تا کمی به جنبه‌های مثبت قضیه بیفزاییم.
روز اوّل که تمام شد، فهمیدیم واقعاً «خبری در راه است!» تیم مطالبه‌گری تشکیل دادیم و فرستادیم به سمت مطالبات روستاییان. مسئولین را به حسینیه کشاندیم و حرف دل مردم را به گوششان رساندیم.
بچّه‌های تیم عمرانی با قوّت و اراده، صبح زود عازم مدرسه و خانهٔ یکی از اهالی شده و کار را با قدرت ادامه دادند و ساعت‌های متوالی، بدون ذره‌ای تردید، هشت روز تمام را مشغول فعالیت بودند. از پی‌ریزی مدرسه و رنگ‌آمیزی‌اش گرفته تا دیوارچینی خانه؛ همه را بدون لحظه‌ای اتلاف وقت پیگیری کردند. 
تیم فرهنگی هم که علاوه بر مطالبه‌گری، مسئول هماهنگی مسابقه‌های مختلف بین بچه‌های روستا بود، لحظه‌ای از پا ننشست. برگزاری مسابقات فوتبال از لحظات انگشت‌شمار این سفر بود که خندهٔ واقعی بر روی چهرهٔ بچه‌های روستا نشاند.
تیم آموزشی هم دغدغه‌مندتر از آموزش‌و‌پرورش وارد صحنه شد و البته که بهتر از آن هم از صحنه خارج شد.
با شرکت دادن بچه‌ها در کلاس‌های مهارت‌محور، حال‌و‌هوایشان را تازه کرد و همچنین با برگزاری مشاوره‌های تحصیلی هم اطلاعی از وضعیت و روند آموزشی مدرسه پیدا کرد و تدابیری هم در راستای آن به گوش مسئولین مدرسه رساند.
همچنین تیم پزشکی به لطف پزشکان و دندان‌پزشکان خیّری که همراه ما شدند، از تجربه‌های خوب روستا بود. دستِ‌کم ۲۰۰ نفر از مردم روستا شامل خدمات دندان‌پزشکی شدند که بالاترین حجم‌ معاینات در طول سه روز، مختص به آن بود.
تمامی این فعالیت‌ها، با تلاش آدم‌هایی انجام شد که خود مشکلات کمی در زندگی‌شان نداشتند امّا برای یک هفتهٔ تمام کارهای خود را رها کرده و به همراه یکدیگر برای گشودن یک گره از کار مردم محروم سرزمین خود، بدون توقع تلاش کردند. همهٔ آن کسانی که خود را جزئی از خانوادهٔ بزرگتری می‌دیدند که باید از یکدیگر مراقبت کنند.
امید جملگی‌مان فرداهای روشنی‌ست که در سایهٔ سبز آن بتوانیم در آرامش باشیم!

روستای حمیدکار جهادیسفر سبز
نشریۀ خیریۀ فردای سبز دانشگاه صنعتی شریف / راه ارتباطی: https://zil.ink/fardayesabz
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید