داستان اینکه چی شد که تردیمکس و اتوکدی که هر روز با روشن شدن لپتاپم بالا میومدن، جاشون رو دادن به ورد و وردپرس بماند؛ قصهاش طولانیه و صحبت دربارهاش زمانش الان نیست. اما من همیشه جزو همون دسته آدمهایی بودم که از وقتی که خوندن و نوشتن رو یاد گرفتم، همیشه یه چیزی داشتم که دربارهاش توی دفترچههای رنگووارنگم بنویسم. وقتی هم که وارد دنیای نوجوونی شدم، بخش بزرگی از روزهام بین صفحات بلاگفا، نوشتن و خوندن نوشتههای بقیه میگذشت.
وقتی هم که یک سال پیش مسیر زندگی شغلیم به طور کلی تغییر کرد و از معماری وارد دنیای محتوا شدم، هیچ کلاس یا دوره خاصی رو نگذروندم و با آزمون و خطا، مطالعه شخصی و کسب تجربه، مسیر شغلیم رو توی این راه ادامه دادم.
چند وقت پیش با کتاب اصول محتوای متنی نیما شفیع زاده آشنا شدم و خوندمش و حالا میخوام بگم که چرا خوندن این کتاب رو به هر کسی که در زمینه بلاگ نویسی فعالیت میکنه، خصوصا کسی که تازه کارش رو شروع کرده، پیشنهاد میکنم.
اولین جمله کتاب که خیلی من رو تحت تاثیر قرار داد و باعث شد بهش فکر کنم، مضمونش این بود که:«قسمت بزرگی از تصور آدمها درباره ما زمانی شکل میگیره که نوشتهای رو از ما میخونن.» به نظرم کاملا درسته؛ از سبک و نوع نوشتن آدمها، جوری که کلمات رو کنار هم میچینن و از واژههایی که استفاده میکنن، تقریبا میشه حدس زد که چه شخصیتی دارن. البته این موقعیت هم ممکنه پیش بیاد که وقتی اون آدم رو میبینی، متوجه بشی که کاملا اشتباه فکر میکردی! واسه همین به نظرم خیلی مهمه که وقتی مینویسیم، خصوصا داخل بلاگ شخصیمون، چیزی رو که واقعا هستیم، به آدمها نشون بدیم و نه چیزی که دوست داریم آدمها از ما تصور کنن!
نوشتهها ماندگارترین چیزهایی هستن که وقتی آدمها از دنیا میرن ازشون باقی میمونه. هنوز صفحات توییتر و بلاگ آدمهایی که از دنیا رفتن وجود دارن و هنوز هم میشه ردپای یاد و خاطرههاشون رو لابهلای نوشتههایی که ثبت شدن پیدا کرد. به نظرم این اتفاق خیلی شیرین و جذابه.
بخوام به طور کلی نظرم رو راجع به کتاب بگم، باید بگم که برای من یه منبع جامع بود برای همه چیزهایی که به صورت پراکنده در طول این سه سال یاد گرفته بودم و در واقع یه سری از موضوعاتی که برام گنگ بودن یا اطلاعی راجع بهشون نداشتم، توی ذهنم کامل شدن و شکل گرفتن. به نظرم این کتاب میتونه منبعی باشه که هر زمان که نیاز داشتم، بهش مراجعه کنم.
زبان کتاب ساده و روون بود، از زبان من و تو بود و همین به نظرم کار رو برای کسی که تازه میخواد بلاگ نویسی رو شروع کنه خیلی راحت میکنه و باعث میشه که گیج نشه.
برای منی که گاهی دغدغه نوشتن عنوان جذاب رو برای بلاگ پستهام دارم، یه راهنمایی خیلی جالب توی کتاب وجود داشت و اون هم خوندن تیتر رسانههای کاغذی مثل روزنامه، گوش دادن به پادکست، فیلم دیدن و... بود و برای منی که عاشق فیلم دیدن و گوش دادن به پادکستم، جرقهای بود که از این به بعد با دید دیگهای بهشون نگاه کنم و ازشون برای تقویت خلاقیتم استفاده کنم.
کتاب رو بخونین!
خوندن این کتاب برای من مفید بود و برام آوردههایی داشت که ارزشمند بودن. فکر میکنم میتونه برای بقیه هم مفید باشه. اگه مثل من عاشق ورق زدن کتاب هستین، میتونین نسخه چاپیش رو تهیه کنین و اگه دنبال نسخه الکترونیکیش هستین، میتونین از طاقچه تهیهاش کنین.