مدت زیادی نیست که پیشرفتهای خیرهکنندۀ هوش مصنوعی با نرخ رشد روزانه و حتی ساعتی، صنایع گوناگون را تحت تأثیر قرار داده است و طبعاً صنعت فیلمسازی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
به گمان من در آیندهای بسیار نزدیکتر از آنکه فکرش را بکنیم، فناوری هوش مصنوعی صنعت فیلمسازی را به عرصهای کاملاً متفاوت وارد خواهد کرد بهطوریکه نهتنها فیلمسازان بلکه مردم عادی خواهند توانست تقریباً بیهیچ تلاشی و تنها با کمک هوش مصنوعی فیلم بسازند!
همین امروز، شما با گوشی همراهتان قادرید کلیپهایی بسازید که تا همین سی چهل سال پیش، تنها از عهدۀ شرکتهای بزرگ فیلمسازی با تواناییهای شگفتانگیزی در جلوههای ویژه برمیآمد و این سیر صعودی با تابع نمایی ادامه دارد.
یادم میآید زمانی اواسط دهۀ 90 میلادی که تازه فیلمهایی چون «پارک ژوراسیک» و «ترمیناتور 2» ساخته شده بودند، یکی از دستاندرکاران صنعت CGI گفت:
آرزو و هدف ما این است که فیلمسازان به همان راحتی که نویسندگان قلمشان را میچرخانند و داستانی مینویسند، بتوانند فیلم بسازند!
خب، این آرزو بهسرعت در حال محقق شدن است و پیشبینی من برای این رویداد، در بدبینانهترین حالت، چیزی بین ده تا پانزده سال آینده است.
هیچ غریب نیست تصورِ زمانی که وارد سایتی شوید، رمانی را که تازه نوشتهاید بهصورت Pdf در آن آپلود کنید و پس از چند دقیقه فیلمی ساختهشده بر اساس آن تحویل بگیرید؛ به همین سادگی که امروز جملهای را مثلاً به هوش مصنوعی DALL-E میدهید و تصویری کاملاً مرتبط تحویل میگیرید؛ و این تازه نسخۀ رایگان سایت است! در نسخۀ پریمیوم، شما خواهید توانست لوکیشنها، دکوپاژ و حتی هنرپیشگان نقشها را نیز اصطلاحاً Customize کنید! تعدادی از هنرپیشگان قدیمیتر که به نوعی سرمایۀ ملی محسوب میشوند، در نسخۀ رایگان در دسترساند؛ مثلاً شما میتوانید به رایگان از «چارلی چاپلین» یا «کلارک گیبل» در فیلمتان استفاده کنید اما برای استفاده از آواتار هنرپیشگان جدیدتر (مثلاً «تام هنکس» یا «جنیفر لارنس») باید مبلغی پرداخت کنید که درصدی از این مبالغ بسته به میزان بازیشان در فیلمِ شما به حساب همان هنرپیشه یا وراث وی واریز خواهد شد.
شما حتی میتوانید ژانر و سبک کارگردانی فیلمتان را نیز انتخاب کنید. مثلاً آیا دوست دارید «استیون اسپیلبرگ» فیلمتان را بسازد یا «وس اندرسن»؟ «تیم برتون» یا « مارتین اسکورسیزی»؟ یا حتی شاید «استنلی کوبریک» کبیر با آن وسواس بیمارگونه!؟ خب، هیچ محدودیتی وجود ندارد! هوش مصنوعی قبلاً آثار تمام این فیلمسازان بزرگ را پلان به پلان آنالیز کرده و چیزی که ارائه میکند، نزدیکترین شبیهسازیِ برداشت سینماییِ آن کارگردان بزرگ از رمانِ دوزاری شماست!
میخواهم این جهش فناورانه را به روزهای نخست ورود خودرو به زندگی انسانها تشبیه کنم. زمانی که رفتوآمد و حملونقل انسان و بار در سیطرۀ بیچونوچرای اسبها بود و خودروها داشتند آرامآرام جای خود را در میان قشر مرفه و طبقات بالای جامعه باز میکردند.
طبعاً در ابتدا مخالفتهایی نیز نخست در قالب تمسخر و بیاعتنایی و سپس در قالب اعتراضات مردمی بالا گرفت. مقالات و کاریکاتورهایی که خودروها را وسایلی بهدردنخور، خطرناک و غیرقابلاعتماد نشان میدادند، (تصاویر پایین) هرچند تقریباً هیچکس در آن زمان باور نمیکرد که روزی این ابوقراضهها بهطور کامل جایگزین اسبها شوند، اما سرانجام زمانی بین سالهای 1920 تا 1930 ورق به نفع خودروها برگشت و هرچه خودروها بیشتر تولید شدند، از اقبال حرفههای مربوط به اسبها کاسته شد.
البته بیشتر این افراد خیلی زود با شرایط جدید سازگار شدند:
اسطبلها تبدیل به گاراژ شدند. آهنگرهایی که تا امروز کالسکه و نعل اسب میساختند به ساخت اتاق خودرو و تعمیر قطعات شکستۀ آنها که اتفاقاً خیلی هم زیاد پیش میآمد روی آوردند. افرادی که قبلاً کالسکهها را روکش میکردند، حالا روکش خودرو میساختند. پرورشدهندگان اسب نیز حالا بهجای کمیت به کیفیت اسبهایشان مثلاً پرورش اسبهای مسابقه روی آوردند و البته کالسکهها هنوز نزد اشراف و خانوادههای سلطنتیِ محافظهکار جایگاه ویژهای داشتند. ازاینرو بیکاریِ فنی به سبب این رویداد چندان زیاد نبود و خیلی زود سروصداها خوابید و همگان خود را با وضعیت جدید مطابقت دادند و طبیعتاً مانند هر اختراع جدیدی، خودروها (دستکم تا پیش از ایجاد خط تولید به روش «هنری فورد») کالاهای تجملی و لوکسی بودند که تنها اغنیا از پسِ خرید آنها برمیآمدند. در آن زمان ثروتمندان خودرو داشتند و فقرا همچنان از اسب استفاده میکردند و نکتۀ جالبی که ما را برمیگردانَد به موضوع هوش مصنوعی و سینما، چرخش بامزهای است که در این الاکلنگ اجتماعی اتفاق افتاد: حالا ثروتمندان اسب دارند و طبقۀ متوسط به پایین، فقط خودرو دارند!
در اینجا نیز هرچند میتوان ورود هوش مصنوعی به ساحت سینما را زایش شگرف دموکراتیکترین شکل هنر هفتم قلمداد کرد اما سرانجام وقتی بر اثر تکرار و تکرار و فرونشستن هیجان این فناوری شگفتانگیز که به تولید میلیونها و شاید میلیاردها فیلم سینماییِ کم مخاطب میانجامد (که هر از چند گاه یکی دو تا از آنها اصطلاحاً Viral میشوند) ملال زدگی، باز بر این فضا حاکم میشود. ساخت فیلمهای سینماییِ شخصی آنقدر روزمره و بدیهی و دمدستی میشود که دیگر برای کسی جذابیتی نخواهد داشت. حال که همه به این فناوری دسترسی دارند، وقت آن رسیده که همان چرخش بامزه بار دیگر اتفاق بیافتد: حالا که دیگر فقرا هم با گوشی همراه یا پشت کامپیوتر در اتاقخواب شش متریشان فیلم سینمایی میسازند، طبقات بالای جامعه باید به سراغ فیلمسازی «واقعی» بروند!
بله، آنها میتوانند با صرف هزینهای که حالا دیگر خیلی سنگین شده، کارگردانان «واقعی»، هنرپیشگان «واقعی» و خلاصه عوامل انسانی را به خدمت بگیرند تا برایشان فیلم «واقعی» بسازند و سپس آنها را در سالنهای نمایش خصوصی با بلیتهای گرانقیمت به تماشا بنشینند.
هزینههای فیلمسازیِ «واقعی» سنگین شده چون بسیاری از استودیوهای فیلمسازی طی چند سال نخست و رفتهرفته با روی آوردن فیلمسازان به استفاده از هوش مصنوعی جهت کاهش هزینهها، به سرنوشت روزنامهها و مجلات کاغذی در دنیای رسانههای دیجیتال دچار شدهاند. بنابراین حالا اگر شما بخواهید فیلمی را با شرایط سابق با دوربین و دکور و نورپردازی و... بسازید، تعداد استودیوهایی که هنوز دارند نعل اسب میسازند و کالسکه تولید میکنند(!) آنقدر کم شده که طبق قانون بازار، قیمتها به طرز چشمگیری افزایش یافته است. حالا دیگر تجربۀ اصیل سینمایی یک فرایند لوکس و انحصاری برای خواصِ جامعه است. خواصی ملال زده که مایلاند از انبوه فیلمهای ارزانقیمتِ تولیدشده توسط هوش مصنوعی فاصله بگیرند.
در همین راستا و درست به همین دلیل صنعت تئاتر نیز دستخوش تحول خواهد شد و خواستههای کسانی را که از فیلمهای تولید انبوه خسته شدهاند برآورده خواهد کرد.
طبقۀ ثروتمند جامعه که خواهان اجراهای اوریجینال و واقعیاند به تئاتر بهعنوان مأمنی برای دوری از آثار مبتذل مصنوعی و تماشای تعاملات انسانی روی خواهند آورد. این موضوع شاید در ابتدا تئاتر را نیز به رسانهای لوکس و انحصاری مورد علاقۀ افراد ممتاز تبدیل کند، اما حدس میزنم که با پیشرفت هوش مصنوعی در صنعت سینما، سالنهای تئاتر بسیار زودتر و بیشتر از سالنهای سینما، رونق خواهند گرفت و پس از مدت کوتاهتری، با افزایش تقاضا در سطح جامعه، قیمتها به وضعیت نرمال بازخواهد گشت و این هنر زیبای انسانی، با بازگشت فوج فوج عوامل صنعت سینما به سالنهای نمایش، رستاخیز جذابی را تجربه خواهد کرد.
فرهاد ارکانی – خزان 1402
گوهردشت کرج