بیگُمان آنچه امروز در هیئت عمومی نَصر در تاریخ 25 خرداد1401 حادِث شُد، با مَطلوبِ خانواده بزرگ فاوا در همه ابعاد بسیار فاصله داشت (حکایتِ ماه من تا ماه گَردون) . برگزاری یک رویداد مهم و اثر گزار در سرنوشتِ و آینده صنف برای اهل فناوری که در هر کوی و بَرزَن از آرمان شهری در مِتاوِرس ، رَمز اَرز ، سَهم اقتصادِ دیجیتال در تولید ناخالصِ داخلی یا ... دَم میزنَد به شیوه کاملا مُبتدی و به سیاقِ انتخابات اواخِر دهه 50 خورشیدی قطعِ به یقین زنگ خطری است تا ما را هشداری باشد به ژَرف اندیشیدن و تلاش برای باور نقاط ضَعف و حرکت به سمت مَطلوب. خلاصه آنکه تَحولِ دیجیتال که خود ما داعیه آن را داریم در هیچ یک از ارکان این نشست مشاهده نشد که نشد!
کاستی ها و نواقص فراوان در جزییات رویدادی در این سطح از همان آغاز ورود به محل برگزاری هیئت عمومی قابل مشاهده بود، میز پذیرش، شیوه پاسخگویی و راهنمایی حاضرین، احراز هویت ، تحویل برگه های رای و ...
البته تلاوت کلام خدا و پخش سرود ملی تنها مواردی است که به هر شکل در زمان خود و با کیفیت در حد قابل قبول اجرا میشود. عدم حضور یک مجری مُسلَط سبب میشود تا برنامه ها با سرعت و بدون فرصت لازم برای مخاطب به روی صحنه بِرَود، سیستم صوتی و تصویری و کارگردان ارایه های تصویری هم دست کمی از سایر امور ندارد. نامناسب بودن صدای سخنرانها و کیفییت پایین تصاویر حاضرین را تشویق به گفتگوهای دو نفره یا سر کشیدن به گوشی های هوشمند خود میکند.
عدم تسلط سخنرانان به دستنوشته های خود از عدم آگاهی ایشان نیست چه آنکه همه مهندسان و کارشناسان خبره صنف هستند، بیشتر به نظر میرسد یا باوری به آنچه ارایه میشود ندارند یا ترس آن دارند که پرسشی از طرف حاضرین مسیر تصویب نوشته هایشان را خدشه دار کند.
همچنین تمامی روالهای برگزاری یک مجمع قانونی رعایت نمیشود، برای انتخاب هیات ریسه برگه رای دریافت میشود اما سرعت زیاد برنامه ( شما بخوانید ترس از داوطلب شدن افراد برای حضور در صحنه ) هیات رییسه ایی کاملا تشریفاتی را مستقر میکند. حاضرین هم که همه مراعات میکنند و به اصطلاح در عمل انجام شده قرار گرفته اند احترام نگه میدارند، به ما آموخته اند حرمت امام زاده به متولی آن است. ( از عدم رعایت تشریفات قانونی پیش از مجمع صرف نظر میکنیم که خود مثنوی هفتاد من است )
در ادامه همچنان دَر بَر همان پاشنه میچرخد و گزارشها بی آنکه شما را اِقناع کند روی دور تند خوانده میشود، خوب بر اساس آنچه میشنویم و بسیار تار میبینیم ! شهر در امن و امان است و اهالی صنف باید آسوده خیال به امور جاری خود بپردازند.
دقایقی از متن هیات عمومی خارج میشویم در حاشیه سالن لابی های چند نفره، مذاکرات و خوش و بش های معمول و چای و نسکافه ( پذیرایی ضعیف نه از لحاظ کمی که بیشتر از نگاه کیفی ) بر قرار است. همچنان آنچه در سالن اصلی میگذرد نشان از آن دارد که نه مُستَمع نه صاحب سخن تلاشی برای بر سَرِ ذوق آوردن یکدیگر ندارند.
برنامه حامی دارد که نام تجاری ایشان در چند جا به چَشم میخورد و از حامی دعوت میشود تا دقایقی سخنرانی کند، علی رغم نقد جدی به این شیوه، به سلیقه برگزار کنندگان احترام میگذاریم و با صبوری و پذیرش حاضرین این بخش نیز ختم به خیر میشود.
عدم مطالبه گری دغدغه های صنفی که بیشترین صدمات را در این سالها مُتِحمل شده و نداشتن فرصت کافی برای پرسش ( البته به جز یک یا دو مورد اندک ) را میتوان به نداشتن انگیزه کافی حاضرین ، خستگی راه دور و علاقه دست اندرکاران برای آسه رفتن و آسه آمدن تعبیر کرد.اثری از تَحول و تَحول خواهی مشاهده نمیشود، هر روزنه ایی بر تغییر بسته و هر پرسشی با چند پاسخ کوتاه و کلامی تکراری که حتما رسیدگی خواهد شد روبرو میشود.
و در انتها درخواست تحویل آرا به صندوق و شمارش آرا که به همان سیاق با ابتدایی ترین شیوه شمارش انجام شد، فارغ از نتایج و مصوبات حاصل شده که بی گُمان مورد رضایت برگزار کنندگان بود و نتوانست رضایت حداکثری را به همراه داشته باشد ( حداقل در کلام چون در برگه آرا آن کار دیگر کردیم ) برگزاری این رویداد نه تنها نشان از بلوغ صنفی نداشت چه بَسا هشداری بود برای بزرگترین تشکل صنفی کشور تا با بازنگری مجدد در سیاستهای کلان و برنامه های آتی سازمان خود را در زمره پیشگامان صنعت و صنف نگاه دارد.
شک نکنید همین برنامه که ایرادات بسیاری بر آن نوشتیم با همت،تلاش سخت کوشی و بِضاعت همکاران مان در دبیرخانه بر پا شده که هفته سختی را نیز داشته اند، در واقع از کوزه همان تَراود که در اوست.
شاید ظرفیت ما در دبیرخانه همین است و به قولی رستم و یک دست اسلحه، که ای کاش اینچنین نبود و با برنامه ریزی دقیق تر و اندکی هزینه بیشتر ما شاهد برگزاری رویدادی متفاوت میبودیم، به عنوان صنفی که مدعی است پیشران سایر صنایع است و نقش پر رنگی در تحول دیجیتال در کشور دارد اما خود از این تحول بی بهره مانده است.
قدر دانِ شما خواننده و همکار محترم که صبورانه تلخ نوشته های من را پذیرا شدید هستم، چه آنکه میشد در چند سطر از آینده روشن گفت، تقدیر کرد و احسنت گفت اما این حکایت ناصر خسرو را همواره در یاد دارم که:
چون نیک نگهکرد و پَر خويش بر او ديد
گفتا ز که ناليم که از ماست که بر ماست
شاید بهترین و بارزترین دستاورد این رویداد، دیدار حضوری همکاران پس از دوران پاندمی و آشنایی بیشتر و گپ و گفت گوها و مراودات صنفی بود، که در نوع خود جای قدردانی داشته و میتواند بهره ایی باشد اندک و آبی بر آتش برای آن دسته از همکاران خوبمان که سختی راه بر خود هموار کردند و خود را به پایتخت رساندند.
آنچه نوشته شد و نقدی که شد ابتدا بر خود من به عنوان یک فعال صنفی و عضوی از همین مجموعه پر ایراد وارد است و سپس بر سایر همکارانم، هر گز خود را مُبرا از اشتباهاتی که رخ داده نمیدانیم، ضمن آنکه این نقد خودمانی به خودمان را محلی برای سو استفاده و برداشت به نفع خود آنها که دل در گرو اعتلای صنف ندارند نمیدانم، اما بسیار امید دارم که با پذیرش واقعیت و تلاش صد چندان شش ماه دیگر هیات عمومی داشته باشیم که به آن افتخار کنیم و حضور در آن را از افتخارات و خاطرات خوب خود در دوران حضور در هیات مدیره استانهای خود بدانیم.
سرنوشت را باید از سر نوشت
شاید این بار کمی بهتر نوشت
فرهاد کرم زاده / عضو هیات مدیره نصر تهران