بازار سرمايه از انسانها تشكيل شده و خود موجود قائم به ذاتي نيست. بنابراين ، رفتار بازار سرمايه نه رفتاري مستقل كه برآيند رفتار بازيگران آن بازار است. بازار، بسته به حالات بازيگران خود سه نوع رفتار مختلف از خود بروز مي دهد :
1. هنگامي كه برآيند انتظارات بازيگران بازار نسبت به سهم مثبت باشد، بازار حركت صعودي در پيش مي گيرد. در چنين حالتي گوييم بازار در «روند صعودي» (Uptrend) است.
2. هنگامي كه برآيند انتظارات بازيگران بازار نسبت به سهم منفي باشد، بازار حركت نزولي در پيش مي گيرد. در چنين حالتي گوييم بازار در «روند نزولي» (Downtrend) است.
3. هنگامي كه برآيند انتظارات بازيگران بازار نسبت به سهم در حالت «بي تصميمي» (Undecision) است. در چنين حالتي گوييم بازار در «روند كناره» (Sideway) است.
با اين تفاصيل، آيا مي توان ابراز داشت كه «بازار موجودي منطقي است»؟
پاسخ بدون شك خير است. بازار سرمايه موجودي منطقي (Logic) نيست.
در بازار سرمايه، با دو قيمت متفاوت از سهم روبرو هستيم :
1. قيمت ذاتي (Intrinsic Value) : قيمتي است كه سهم با آن قيمت مي ارزد. به طور مثال اگر سهم مورد نظر ما سهم شركتي باشد، پس از محاسبه تمام دارايي هاي خالص شركت و كسر خالص بدهي ها و تقسيم اين مقدار بر تعداد سهم موجود به عددي مي رسيم كه نشاندهنده قيمت ذاتي آن سهم است. به اين معني كه ما پس از فروش تمام مايملك شركت، در هر سهم اين مقدار پول دستمان را مي گيرد.
2. قيمت بازار (Market Value) : قيمتي است كه سهم در بازار خريد و فروش مي شود. اين قيمت در حالت ايدهآل با قيمت ذاتي يكي است ، اما در واقعيت به ندرت اتفاق مي افتد كه قيمت ذاتي سهم با قيمت بازار آن يكي شود.
برابر نبودن قيمت ذاتي و قيمت بازار سهم دليل غير قابل انكاري است مبني بر اينكه «بازار سرمايه موجودي غير منطقي مي باشد».
يك تحليلگر بنيادي (Analyst) پس از محاسبات و صرف وقت فراوان قيمت ذاتي سهمي را 500 تومان به دست مي آورد. قيمت بازار اين سهم 400 تومان است و بنابراين تحليل گر ما نتيجه مي گيرد كه با اين قيمت سهم مورد نظر «ارزنده» است. چون انتظار دارد سهم از قيمت 400 تومان به قيمت واقعي خود يعني 500 تومان برسد. وي اقدام به خريد (Going Long) اين سهم مي كند و سپس در كمال تعجب در مي يابد كه در روزهاي آتي قيمت سهم پايين و پايين تر مي رود تا به 300 تومان مي رسد. اشتباه تحليل گر ما كجا بوده است؟ اشتباه او در اين بوده كه بازار را موجودي منطقي فرض كرده است. در حاليكه اين طور نيست.
همين تحليل گر مجدداً دست بكار محاسبه مي شود و قيمت ذاتي سهم ديگري را نيز 500 تومان به دست مي آورد. قيمت بازار اين سهم جديد 600 تومان است و بنابراين تحليل گر ما نتيجه مي گيرد كه سهم مورد نظر وي با اين قيمت نمي ارزد و به اصطلاح «Overvalue» شده است. وي اقدام به فروش (Going Short) اين سهم مي كند و سپس در كمال تعجب درمي يابد كه در روزهاي آتي قيمت سهم بالا و بالاتر مي رود تا به 700 تومان مي رسد. اشتباه تحليل گر ما كجا بوده است؟ باز هم پاسخ مشخص است. اشتباه او در اين بوده كه بازار را موجودي منطقي فرض كرده است. در حاليكه اينطور نيست.
اما چرا اينگونه است؟ چرا بازار اينگونه بي منطق عمل كند؟
علت آن را قبلاً توضيح داديم. بازار موجودي قائم به ذات نيست. بازار از معامله گران تشكيل شده و معامله گران مانند تمام انسان هاي ديگر روي اين كره خاكي انسانهايي منطقي نيستند. اصولا انسان موجودي منطقي نيست.
آن آيه شريفه از قرآن كاملا درست گفته كه «خلق الانسان ضعيفاً». اگر ما انسانها مي توانستيم در همه اعمال و رفتار خود منطق رياضي داشته باشيم و با حساب دو دو تا چهار تا پيش برويم ، كاملا قوي و شكست ناپذير مي شديم. اما خداوند ما را ضعيف آفريده است. به اين علت كه تمام ما تصميم گيري هايمان را نه بر اساس منطق كه بر اساس احساس خود انجام مي دهيم. افلاطون جمله بسيار جالبي در اين مورد دارد : « منطق تنها وسيله توجيه كارهايي است كه ما انسانها بر اساس احساس خود انجام داده ايم».
با تشکر
فرهاد مقدم سلیمی