یک بنده خدایی در محله ی ما ابتکار بخرج داده، حوضچه ای در حیاط رستوران خود ایجاد کرده بود و در این حوضچه ماهی پرورش می داد. مشتری که داخل رستوران می شد، ماهی های زنده را از داخل حوضچه انتخاب می کرد و همانجا ماهی بخت برگشته را جلوی چشم های مشتری می کشتند و کباب می کردند.
این کار حسابی گرفته بود و همیشه رستوران پر از مشتری بود.
به یک سال نکشید که در محله ی ما به تقلید از این رستوران، حداقل شش – هفت تا رستوران دیگر ماهی کباب زنده راه انداختند تا جایی که کلا این ایده “مفرغ” شد (کلا در مملکت ما خیلی رسم است که هر ایده ی طلایی را آنقدر تکرار می کنند که مفرغ شود. البته در ممالک دیگر هم قبل از قانون کپی رایت، همین عادت را داشته اند).
دو سال بعد ، کل رستوران هایی که تقلید کرده بودند، همگی ورشکست شدند و جمع کردند، اما رستوران اصلی هنوز پابرجا بود و مثل همیشه پرمشتری.
نکته ی اساسی که من قبلا به آن توجه نکرده بودم و قاعدتا تمام تقلید کنندگان از کار رستوران نیز به آن توجه نکرده بودند، این بود که در محله ی ما قبلا در سالهای گذشته نیز چندین رستوران ماهی زنده ی کبابی باز شده و همگی ورشکست شده بودند. در واقع رستوران موفق مورد نظر ما یک “جان به در برده” از میان تعداد زیادی رستوران بود که همگی کمابیش ایده ی ماهی زنده ی کبابی را دنبال می کردند.
تمام رستوران هایی که ورشکست شدند دچار خطایی شدند که با عنوان علمی “سوگیری جان به در برده” یا Survivalship Bias نامیده می شود. اینها رستورانی را دیدند که بسیار موفق بود و نتیجه گیری کردند که اگر فروش ماهی زنده ی کبابی توسط یک رستوران اینقدر موفق هست، پس قاعدتا اگر ما هم همان را در رستوران خودمان ارائه کنیم، به همان نسبت موفق خواهد بود.
خطای رستوران های ورشکست شده، این بود که توجه نکردند که رستوران موفق، صرفا یکی از چندین رستوران بود که این ایده را اجرایی کرده بود و تنها “جان بدر برده” از میان تعداد زیادی رستوران دیگر بود که همین ایده را اجرایی کرده و ورشکست شده بودند.
خطای “سوگیری جان بدر برده” این است که تنها به نمونه ی موفق از یک گروه توجه کنیم (چون از مجموع شرایط جان سالم به در برده) و به باقی گروه که همه از بین رفته اند و شکست خورده اند توجه نکنیم. سوگیری جان به در برده (Survivalship Bias) یک خطا در استدلال است و زمانی پیش میآید که تنها بر روی افراد یا چیزهایی که از یک فرآیند انتخاب با موفقیت گذشتهاند، تمرکز کنید و آنهایی را که نتوانستند عبور کنند و شکست خورده اند، عمدتاً به این خاطر که دیگر قابلمشاهده نیستند، نادیده بگیرید.
نمونه ی دیگری از سوگیری “جان به در برده” را بارها و بارها در مکالمات روزمره می شنویم:
این استدلال کاملا خطاست و علت خطا در آنجاست که ما در زندگی روزمره “پیر”هایی را می بینیم که از کل شرایط زندگی گذشته ی خود “جان سالم به در برده اند”. ما میلیون ها قدیمی دیگر که صرفا با یک سرما خوردگی یا اسهال به رحمت خدا رفته و در زیر خاک خوابیده اند را نمی بینیم و بنابراین فکر می کنیم که همه ی قدیمی ها اینقدر خوش بنیه اند و از پس هر بیماری حتی بدون مراجعه به پزشک هم بر می آیند.
از حدود هفتاد سال قبل تا کنون متوسط سن انسان از حدود 35 سال به حدود 70 سال رسیده است و ما این را مرهون پیشرفت بهداشت و علم پزشکی هستیم. یعنی تا همین هفتاد سال قبل شما هر چه قدر هم که خوش بنیه بودید امید به زندگیتان حدود 35 سال بود. نه بیشتر. طبعا در این دوران انسانهای 70 ساله و حتی صد ساله هم بودند. منتها اینها صرفا استثنا بودند و هزاران نفر در کنار آنها در سنین پایین جان خود را از دست داده بودند.
اینکه پدر بزرگ ما که از بین هزاران نفر جان سالم به در برده و هیچ دکتر هم نرفته و زنده مانده و روغن حیوانی هم خورده، نمی توان نتیجه گیری کرد که قدیمی ها همه تندرست و سالم بوده اند و امروزی ها همه از پدران خود کم بنیه تر و ناسالم تر هستند. زیرا هزاران نفر هم دوره ی پدر بزرگ ما بوده اند و به تلنگری از دنیا رفته اند و هیچ اینجا نیستند تا بتوانند شهادت دهند یا جزو نمونه ی آماری ما قرار گیرند.
خطای سوگیری جان بدر برده، یکی از خطاهای اصلی اکثر اهالی بازار سرمایه و بازارهای مالی است. به جرات می گویم که چنانچه بتوانید این خطا را بشناسید و در زندگی از آن پرهیز کنید، یکی از قدم های مهم در جهت موفقیت در امور مالی را برداشته اید.
در ادامه بیشتر راجع به این خطا در بازارهای مالی و فارکس صحبت خواهم کرد.