alireza_mokhtari
alireza_mokhtari
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

توسعه با چاشنی خطای محاسباتی

خطای محاسباتی؛ عبارتی است که می توانید لابه‌لای اخبار و جراید این روزهای ایران به وفور بیابید؛ با این توضیح که کلیدواژه‌هایی نظیر آمریکا، رژیم صهیونیستی و امنیت، در کنار این عبارت جا خوش کرده اند. اما این خطا می‌تواند در تصمیمات روزمره‌ی همه‎ی اجزای یک جامعه نیز مشاهده شود. به عنوان مثال کارمندی را تصور کنید که به امید 10% حقوق بیشتر به شرکتی دورتر از محل زندگی‌اش مهاجرت می‌کند، غافل از اینکه طی مسیری که به رفت و آمد روزانه اش اضافه شده، بیش از 10% حقوق و زمانش را تلف خواهد کرد.

با این مقدمه، خطای محاسباتی در مسیر توسعه‌ی محیط های مختلف را بررسی می‌کنیم.

سناریوی اول؛ استارتاپ ها

در روزهای آغازین دومین سال از فعالیت اولین شرکتم، به همراه شرکا تصمیم گرفتیم از محیطی 30 متری، به فضایی 120 متری (هرچند قدیمی‌تر) در محله‌ای مناسب‌تر نقل مکان کنیم. نیت ما از توسعه‌ی محیط شرکت، ایجاد بهره‌وری بیشتر بود و امیدوار بودیم ضمن آن ساختار شرکت نیز توسعه یابد. اما این توسعه هزینه‌های جدیدی روی دستمان هم می‌گذاشت. با توسل به امید و تلاش، هزینه‌های نزدیک به 5 برابر شده‌ی شرکت را برای 2 سال تاب آوردیم. حتی در ماه‌های ابتدایی که خود را در مسیر توسعه، جدی می‌دیدیم، برای بهبود ظاهر داخلی، دکوراسیون و تجهیزات، هزینه‌ی نسبتاً قابل ملاحظه‌ای نیز صرف کردیم.

حالا که پاراگراف بالا را خوانده‌اید، باید حدس زده باشید که احتمالاً پس از مدتی تلاش امیدوارانه، مسیر توسعه‌ی ما به نتیجه‌ی مطلوبی نرسیده است. اگر بخواهم توسعه‌ی فضای شرکت در راستای افزایش بهره‌وری را ارزیابی کنم، باید به این نکته اذعان کنم که نه تنها بهره‌وری افزایش پیدا نکرد، بلکه تأمین هزینه‌های جدید، مجموعه را از هدف اصلی خود نیز دور کرد؛ بطوریکه اگر پیش از آن، همه‌ی تیم متمرکز برروی ایده‌ی اصلی شرکت تلاش می‌کرد، پس از جابجایی و صرف هزینه‌های مبلمان، دکوراسیون و تجهیزات، دغدغه‌ی تأمین هزینه‌ها، مسیرهایی هرچند مؤثر، اما جانبی را به میان آورد که وجودشان تمرکز همه‌ی تیم را دچار مخاطره و در نتیجه از مسیر اصلی دور کرد.

اما به راستی چه عواملی منجر به خطای محاسباتی آن تیم شد؟ اگر می‌خواستم این سوال را در همان روزهای اول پاسخ بدهم، گزینه‌هایم خارج از این موارد نبود: نوسانات اقتصادی، عدم وجود ظرفیت کافی در تیم، عوامل پیش‌بینی نشده و از این دست کلی‌گویی های مبهم. با اندکی بررسی بیشتر و صد البته با نگاهی دقیق‌تر به کل ماجرا، حالا می‌توانم اذعان کنم که تمایل ما به توسعه، با یک برنامه‌ریزی قابل اندازه‌گیری، همراه نبود؛ که اگر چنین بود، می‌بایست حداقل مبنایی برای بودجه‌بندی و تأمین هزینه‌ها تهیه می‌کردیم. چه بسا با این کار و قطع امید از بازخوردهای غیر قطعی بازار و توسل به امیدهای پوشالی از آنچه در اختیار ما نبود، قادر می‌بودیم اختیاراتی واقعی تر به دست بیاوریم.


سناریوی دوم؛ مهارت‌های فردی

جناب آقای دکتر محمدفاضلی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه شهید بهشتی، در مقاله‌ای تحت عنوان «هسته‌ی سخت توسعه»، فرآیند توسعه را در دو قسمت تشریح کرده اند. یکی قسمتی ارزان و آسان و دیگری قسمت سخت و گرانی که به حصولش نیازمند تلاش و برنامه‌ریزی است. در مقاله‌ی جناب فاضلی، مثال جالبی از علاقمندان به نوازندگی آورده شده است که مصداقش را بسیار پیش از آن دیده‌ بودم.

راحت‌ترين بخش تلاش براي نوازنده موسيقي شدن، خريدن ساز است. «دکتر محمد فاضلی»

بسیار خوب، همین یک نقل قول کافی است تا دریابیم پیش از این بسیاری از ما دچار خطای محاسباتی شدیم و با خرید ساز، کتاب و لوازم ورزشی نه تنها نوازنده، کتابخوان و ورزشکار نشده ایم (بخوانید توسعه نیافته‌ایم)، بلکه احتمالا‌ برای صرفاً دلخوشی، هزینه‌ی اضافی هم کرده ایم.

البته در باب رفتارهای فردی، معروف است که هر موجودیتی به صورت ذاتی میل به کمال دارد. کمال‌گرایی فطری علی رغم این که می‌تواند محرک مناسبی برای پیشرفت و توسعه باشد، در مقابل می‌تواند عاملی در محاسبه‌ی غلط ومبتنی بر احساسات لحظه‌ای نیز باشد.

سناریوی سوم؛ توسعه ملی

ایران در تاریخ خود شاهد تمایلات زیادی برای توسعه‌ی ملی بوده است. از رسیدن به دروازه های تمدن بزرگ رضاشاه، طرح تمدن اسلامی 1400 هاشمی رفسنجانی تا سند چشم انداز 1404 که در کنار آن چهار برنامه‌ی پنج ساله‌ی توسعه نیز تعریف و تبدیل به قانون شده اند. یکی از بندهای چشم انداز به توسعه‌ی قدرت اقتصادی ایران تا سال 1404 اشاره دارد.

دست يافته به جايگاه اول اقتصادي، علمي و فناوري در سطح منطقه ي آسياي جنوب غربي (شامل آسياي ميانه، قفقاز، خاورميانه و کشورهاي همسايه) با تاکيد بر جنبش نرم افزاري و توليد علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادي، ارتقاء نسبي سطح درآمد سرانه و رسيدن به اشتغال کامل.

سخت می‌توان گفت که ایران بتواند در فرصت 5 ساله‌ی باقیمانده در شرایط تحریم و تورم موجود که منجر به کسری های بودجه‌ی متوالی نیز شده است، جایگاهی که 20 سال پیش متصور شده را به دست بیاورد. این تنها یک بند از بندهای موجود در سند چشم انداز است. البته توجه داشته باشید نگاه بنده قطعاً از منظر تخصص در این زمینه نیست و تنها قصد دارم خطای محاسباتی نهفته در این هدف گذاری توسعه محور را، در صورت وجود بیابم. چنین هدفی را می‌توان با آمار اندازه گیری کرد و با بازخوانی بودجه های سالیانه دریافت که چه میزان برای تحقق زیرساخت های آن هزینه شده است.

بی راه نیست اگر بگوییم دشمنی آمریکا و ایران در سالهای تدوین سند چشم انداز بر کسی پوشیده نبوده است. دشمن‌ها، توسعه‌ی حریفان خود را برنمی‌تابند و هر کاری می‌کنند تا توسعه‌ی حریفشان با شکست مواجه شود. بر این اساس، فارغ از تمام رویدادها و جزییات سیاسی موجود در رابطه‌ی بین دو کشور، آمریکا و تحرکاتش همیشه در برنامه‌ریزی‌های ایران به عنوان ریسک محسوب شده و می‌شود. جای سوال است که آیا مؤلفان سند چشم‌انداز چنین ریسکی را در هدف گذاری خود دیده اند یا دچار خطای محاسباتی شده اند؟

نتیجه گیری

دیدیم که هیجان، امیدواری، خوش‌بینی کاذب و کمال‌گرایی چگونه می‌توانند روند توسعه‌ی افراد، شرکت‌ها و ملت ها را منحرف یا حتی متوقف کنند. سوال بعدی برای من این است که بدانم چطور می‌توانم خطای محاسباتی نهفته در فرآیندهای توسعه‌ را پیش‌بینی، اندازه‌گیری و دست آخر برطرف کنم؟

استارت آپتوسعهکارآفرینیمهارت های فردیخطای محاسباتی
به عنوان کارآفرین و مهندس نرم افزار، چالش های گوناگونی را تجربه کرده ام. در ویرگول بیشتر از چالش ها و آینده خواهم نوشت.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید