رساندن پیام از دیرباز به روش های گوناگون انجام می گردید و در کنار نیازهای اساسی انسان همچون خوردن و آشامیدن و حفظ بقا به اجتماعی تر شدن نوع بشر انجامید. شاید انتقال پیام را بتوان در گونه های دیگر نیز مشاهده کرد، اما یکی از مهم ترین مواردی که انسان را در انتقال مفاهیم یکتا می کند قابلیت مخابره پیام دسته جمعی است؛ آن چه امروز به عنوان رسانه می شناسیم حاصل تکوین پیام رسانی به شیوه گروهی در گذر قرن ها تجربه بشر است.
دوران حکمرانی مطلق محتوای متنی و چاپی در عرصه رسانه ابتدا با ظهور عکاسی و فیلمبرداری و چندی بعد هم افزایی این صنعت با فناوری های نو و صنعت دیجیتال به پایان رسید و اندک اندک جوامع مختلف به دریافت محتوای تصویری معتاد شدند. این وابستگی از سوی دولت های صاحب فناوری ضبط، ارسال و پخش بر مردم تحمیل گردیده و خیلی زود روزنامه خواندن در کنار تلویزیون دیدن به راهی سخت تر برای دریافت اخبار و اطلاعات تبدیل شد.
با گذشت زمان کشورهای پیشرو در عرصه رسانه دریافتند تولید محتوای تلویزیونی و پخش آن می تواند محدود به چند کانال دولتی - حاکمیتی نباشد؛ مردم نیاز به سرگرمی در طول روز دارند و تعدد سلیقه و رده های سنی مختلف موجب شد برنامه سازی برای هر قشری از جامعه موضوعی کاملا تخصصی و حرفه ای باشد.
ایالات متحده به عنوان یکی از کشورهای پیشرو در زمینه رسانه مثال خوبی در زمینه تعدد انتخاب در زمینه دریافت محتوای تلویزیونی است. وجود شبکه های خصوصی فراوان و متنوع با موضوعات تخصصی و همچنین عام تلویزیون را همچنان در صنعت سرگرمی سرآمد نگه داشته، تاجایی که با وجود زیرساخت های اینترنتی بسیار قوی و حضور بسیار پررنگ شبکه های اجتماعی، سینما و بازی های ویدئویی همچنان بیشترین وقت مردم این کشور توسعه یافته پای تلویزیون می گذرد.
شرایط در کشورهای اروپایی تقریبا به همین ترتیب است و شبکه های خصوصی با رویکردهای گوناگون علاوه بر آگاهی بخشی و انتقال پیام به گروه های مختلف جامعه، بخش عمده ای از زمان صرف شده مردم در استفاده از صنعت سرگرمی را به خود اختصاص می دهند.
در کشور عزیزمان ایران انحصار تولید و پخش محتوای ویدئویی در دست سازمان عریض و طویل و پرحاشیه صدا و سیما است؛ سازمانی که این روزها بیش از هر زمان درگیر حواشی شده و بیش از سرگرمی و آگاه سازی مشکل آفرین شده است.
عدم وجود رویکرد تخصصی، خلا احساس نیاز به جذب مخاطب بیشتر به دلیل وجود انحصار مطلق و ساختار "دولتی" و سنتی - کارمندی حاکم بر صدا و سیما ، ضعف شدید محتوی و ریزش شدید مخاطب را در سال های اخیر در پی داشته است.
شبکه های اجتماعی و همچنین کانال های تلویزیونی ماهواره ای ( که این روزها از طریق شبکه جهانی اینترنت نیز قابل دسترسی هستند ) جای خالی محتوای قوی و اطلاعات مورد نیاز روزانه را برای مخاطبان ایرانی پر کرده اند، البته آشی که توسط بیگانگان پخته شود قطعا تنها به قصد سیر کردن نیست و حاوی سمومی است که با ترفندهای رسانه ای نوین در قالب برنامه های خوش آب و رنگ به مخاطب عرضه می شود.
ماجرا زمانی عجیب تر می شود که بدانیم در همین نزدیکی و برای مثال در کشورهای دوست و همسایه چون "افغانستان" و "پاکستان" نیز شبکه های خصوصی وجود دارند و درکنار کانال های دولتی تلویزیونی به جذب مخاطب و رقابت جهت ارائه محتوای باکیفیت تر مشغول اند.
حاصل این رقابت توسعه و پیشرفت در زمینه برنامه سازی و به طور کلی حرکت رسانه های تصویری روبه پیشرفت است. امری که در ایران به دلیل تمامیت خواهی صداوسیما و اصرار بر حفظ انحصار مغفول مانده و موجب شده شبکه های ماهواره ای همچون "منوتو" ، "بی بی سی " و "ایران اینترنشنال" با کمک تیم حرفه ای و بودجه ای ناچیز درمقابل سازمان صدا وسیما مخاطب ایرانی را به سادگی جلب کرده و به مرور زمان ذائقهشان ها را نیز تغییر دهند.
بخش قابل توجهی از بودجه بیش از سه هزار میلیارد تومانی و درآمد هنگفت و باورنکردنی صداوسیما از تبلیغات ( که متاسفانه این روزها به بدترین شکل ممکن و با نادیده گرفتن تمام اصول اولیه تبلیغ انجام می شود) صرف پرداخت حقوق کارمندان این سازمان و اداره یک ساختار سنتی و قدیمی می شود. هرچند عدم وجود شفافیت مالی موجب شده گاه و بی گاه از مجریان گران قیمت و برنامه های بی کیفیت میلیاردی ( و به اصطلاح فاخر) چیزهایی به گوشمان برسد.