FARIBORZ NADERIAN فریبرز نادریان
FARIBORZ NADERIAN فریبرز نادریان
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

#تخفیف

برای خودم همیشه سوال بود که کسب و کارهایی که همیشه تخفیف‌های بیشمار ارائه می‌دهند تا چه زمانی کاربر رو می‌تونن با تخفیف نگه دارند یا در اصل اگر تخفیفی نباشه مشتری هست؟ این داستان به نظرم مثال خوبی میتونه باشه در مورد این تخفیف‌ها: پیرمرد هرروز عصر هنگام استراحت عصرگاهی‌اش -یعنی درست زمانی که می‌خواست چرتی بزند- با صدای فوتبال بازی کردن بچه‌های کوچه از خواب می‌پرید. جیغ‌وداد بچه‌ها نمی‌گذاشت بخوابد، داد زدن و دعوا کردنِ بچه‌ها هم که دیگر فایده‌ای نداشت. یک روز عصر پیرمرد زمانِ بازیِ بچه‌ها به کوچه رفت و این بار به‌جای دعوا کردن، لبخند بر لب با بچه‌ها حال و احوال کرد و نفری دو هزار تومان هم به آن‌ها هدیه داد و گفت: «بچه‌ها اگر فردا هم همین ساعت بیاید اینجا بازی کنید، بازهم بهتون جایزه می‌دهم.» بچه‌ها هم خوشحال، جیغ و هورا کشیدند. دیگر تبدیل به روال شده بود: بچه‌ها هرروز سر ظهر می‌آمدند و بازی می‌کردند؛ پیرمرد هم به آن‌ها دو هزار تومان هدیه می‌داد و تأکید می‌کرد که اگر فردا هم بیاید، بازهم به شما جایزه می‌دهم! تا این‌که ناگهان این جایزه‌ها قطع شد. بچه‌ها می‌آمدند بازی می‌کردند؛ ولی دیگر خبری از پیرمرد و جایزه‌هایش نبود. یکی دو روزی به هوای جایزه آمدند، اما خبری نبود! پیگیر پیرمرد که شدند، جواب شنیدند که «دیگر از جایزه خبری نیست!» غم و ناراحتی در چشم‌های بچه‌ها موج می‌زد: غمی با طعم عصبانیت. از غرولند کردن به بحث کردن رسیدند و نتیجه گفتگوهایشان این شد که «اصلاً ما برای بازی دیگر به این محله نمی­آییم، می­رویم یک محله دیگر! اصلاً چیه اینجا!؟» پیرمرد بدون درد و ناراحتی به خواسته‌اش رسیده بود، دیگر بعدازظهرها می‌توانست با خیال راحت روی صندلی راحتی‌اش بنشیند و غرق درد خاطراتش شود و چُرت دلچسب عصرگاهی او را با خود ببرد.
#تخفیف #مارکتینگ #استارتاپ

https://zil.ink/fariborznaderian
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید