
امروز برای سومین بار در تاریخ سینمای ایران، اسکار گرفتیم، اما اینبار با اولین انیمیشن ایرانی که توانسته این جایزه را ببرد. و از آن مهمتر، #شیرین_سوهانی اولین زن ایرانی شد که تندیس اسکار را در دست میگیرد.
از تکنیک شروع کنیم.
این فیلم با تکنیک "دو بعدی سنتی" ساخته شده است. یعنی هر فریم با دست روی صفحهی شفاف کشیده شده، و برای هر ثانیهی فیلم، دستکم ۱۲ نقاشی خلق شده است. لازم نیست بگویم که چنین کاری چقدر هنر و حوصله میخواهد؛ هر حرکت با دقت و جزئیات تمام نقاشی شده. این همان تکنیکی است که شاهکارهای کلاسیک دیزنی مثل سفیدبرفی و هفت کوتوله، پری دریایی کوچک و دیو و دلبر با آن ساخته شدند.
مینیمالیسم در خدمت روایت
مینیمال بودن، به خودی خود نه خوب است و نه بد، اما در زیر سایهی سرو، در خدمت روایت قرار گرفته. این فیلم، آدمهایی را نشان میدهد که انزوایشان را با ما شریک شدهاند، و چیزهایی که میتوانند ذهن مخاطب را از روایت رنج آنها دور کنند، عمداً حذف شدهاند. انیماتورها فضا و شخصیتها را با ترکیبی از اشکال هندسی ساده و پالت رنگی ظریف خلق کردهاند. کارگردانها هم صادقانه گفتهاند که این سبک، هم یک انتخاب هنری بوده، هم ناشی از کمبود بودجه و امکانات. ولی خب، انگار اینبار "عدو سبب خیر شده"!
ریشه در فرهنگ تصویری ایران
سازندگان فیلم، در رشتههای صنایع دستی و گرافیک تحصیل کردهاند و در مقطع فوقلیسانس به انیمیشن پرداختهاند. نقاشیهای فریمبهفریم این فیلم، بیارتباط با فرهنگ بصری این سرزمین نیست. کافی است نگاهی به مینیاتوری از شیرین (احتمالاً متعلق به قرن شانزدهم، امضاشدهی "کمال") و یکی از فریمهای فیلم بیندازید تا این شباهت را ببینید.
موسیقی و طراحی صدا
در کنار این زیباییهای بصری، موسیقی افشین عزیزی و طراحی صدای فیلم هم جزئیات دقیقی دارند که باعث شده وجه احساسی کار برجستهتر شود. چند ثانیه از موسیقی و صداهای آن را در تریلر گوش کنید تا متوجه شوید چه میگویم. زیباییهای مینیاتوری و جزئیاتی که در تضاد با فضاهای هندسی، در لباسهای زنانه نمود پیدا کردهاند، بخشی از این ظرافتهای دیداریاند.
فیلمی که فراتر از ایران رفت
زیر سایهی سرو موفق شده از فضای ایران خارج شود و با مخاطب جهانی ارتباط بگیرد. اینجا دیگر فقط بحث توان تکنیکی سازندگان نیست، بلکه روایت داستانی فیلم اهمیت پیدا میکند. یک داستان عمیقاً احساسی، بدون تکیه بر دیالوگ.
روایت رنج، در سکوت
همهچیز در ساحلی بدون درخت رخ میدهد. تنها نشانهی حیات دیگری، در همان ثانیههای اول جان میدهد. اینجا قرار است قصهی زیستن با PTSD بهجامانده از جنگ را ببینیم. نمیدانم بیدیالوگ بودن فیلم هم از سر کمبود بودجه بوده یا یک انتخاب آگاهانهی هنری، ولی هرچه که بوده، این سکوت، انزوای کاراکترها را دوچندان کرده است.
نمادپردازیهای هوشمندانه
فیلم پر است از نمادهایی مثل آتش و پرندگان، و تصویرهایی که ذهن کاراکترها را منعکس میکند. دارم همهی تلاشم را میکنم که داستان را لو ندهم، اما بعضی چیزها را باید خودتان ببینید.
طراحی بینظیر شاتها
همانطور که طراحی صدای فیلم را گفتم، حالا بگذارید این را در کنار زاویهها و شاتهایی بگذاریم که مضامینی مثل تروما و اختلال استرس پس از جنگ را روایت میکنند.
اول فیلم، ماهی قرمزی را میبینیم که در تنگ روی زمین داغ و خشک تقلا میکند. بعدتر، نهنگی عظیم، در همان خشکی و سوزانی گرفتار میشود. اینبار، دختر مصمم است که نجاتش دهد. این یکی از صحنههای فراموشنشدنی فیلم است.
هنر در جزئیات
یک مثال دیگر، شات خروج پدر از خانه، بعد از اینکه دختر به خودش آسیب زده است. زاویهی دوربین، خطوط تیز و کادر کج، کاملاً حس تعادل شکنندهی داستان را منتقل میکند.
بیست دقیقهای که سنگین میگذرد
در این فیلم بیستدقیقهای، مضامین سنگینی از رنج انسانی را با ظرافتی بینظیر میبینیم. از شهود و مراقبهی عرفان شرقی گرفته، تا رنج واقعی آدمهایی که در جنگی که شاید اصلاً به آنها ربطی نداشته، عزیزانشان را از دست دادهاند.
و برای اینکه مطمئن شویم این کار، اتفاقی اینقدر دقیق از آب درنیامده، میتوانیم نگاهی به استوریبوردهای کارگردانها بیندازیم.
بیکس و کار، تا قهرمان انیمیشن ایران
#شیرین_سوهانی و #حسین_ملایمی شش سال بدون پول، در رقابت با غولهای انیمیشن جهان جنگیدند. خودشان گفتهاند که فیلمشان "بیکسوکارترین" اثر بین رقبا بوده، اما حالا، به کسوکار و اعتبار انیمیشن ایران تبدیل شدهاند.
مبارکشان باشد. و برای ما هم، در این روزگار سخت، خبری خوب بود که شنیدیم.
همانطور که گفتم، فیلم پر است از این ظرافتها. بدون شک، استحقاق تمام جوایز ارزشمندی را که گرفته، دارد.