فرید آیت
فرید آیت
خواندن ۸ دقیقه·۴ سال پیش

"همه" قربانیان تجاوز

نقدی بر افشاگری در شبکه‌های اجتماعی

یکی داستانست پر آب چشم...

در هفته‌های اخیر توئیتر و اینستاگرام فارسی عرصه اعتراض زنان و دختران زیادی به آزار و تجاوز شده است. شجاعت زنانی که با گذشتن از آبروی خود در جامعه سنتی ایران، سکوتشان را در برابر آزار و تجاوز می‌شکنند ستودنی است. آن هم جامعه‌ای که هنوز یاد نگرفته این متجاوز است که باید سرزنش شود و نه قربانی تجاوز.

همزمان موج هشتگ #تجاوز چنان هیجان انگیز به راه افتاد که فراموش شد این موج می‌تواند در کنار امید، ویرانی به همراه بیاورد. سلاحی که در دستان قربانیان تجاوز زیبنده به نظر می‌آید، دست به دست می‌گردد و در دستان هر کس و ناکسی قرار می‌گیرد و به سوی هر گناه‌کار و بی‌گناهی نشانه می‌رود. قصدم از این نوشته این نیست که بگویم آخرش فلان سلبریتی گناهکار بود یا نبود. می‌خواهم مرور کنم که شبکه‌های اجتماعی از جمله توئیتر و اینستاگرام و کاربران آن‌ها که در بهترین حالت همین مردم هستند، آیا می‌توانند محکمه‌ای عادلانه برای برگزار کردن دادگاه‌های سرپایی و اجرای حکم باشند؟

در ادامه به چند نکته اشاره می‌کنم به این امید که وقتی دوباره یک افشاگری با هشتگ #تجاوز دیدیم، قبل از چکاندن ماشه retweet یا share، کمی تامل کنیم.

کاربر شبکه‌های اجتماعی در نقش قاضی و جلاد

تجاوز که هیچ، یک آزار جنسی در حد متلک آنقدر خون ما را به جوش می‌آورد که فراموش می‌کنیم مجازات هر اشتباهی اعدام نیست. فراموش می‌کنیم اساسا مجازات ساخته شده که جامعه را بهتر کند و اگر متناسب با جرم نباشد، خودش بلای جان جامعه می‌شود. اصلا برای همین است که عدلیه و نظام دادگستری به وجود آمد. تا منی که هر اتفاقی خونم را به جوش می‌آورد، تفنگ دست نگیرم و خودم قاضی و مجری حکم نباشم.

حالا، ده‌ها سال بعد از داشتن نظام دادگستری دوباره تفنگی در دستان احساساتی ما قرار گرفته که با آن می‌توانیم یک مجازات بسیار واقعی و با گلوله‌هایی سوراخ‌کننده تر از هر گلوله جنگی و بدون محاکمه‌ای عادلانه برگزار کنیم. شاید کسانی باشند که این مجازات حقشان باشد. اما این چیزی از کراهت این مجازات‌های بدون محکمه، که گناهکار و بی‌گناه را با هم می‌سوزاند کم نمی‌کند.

ریختن آبرو: مقدمه‌ای برای محاکمه یا مجازاتی بدون محکمه؟

ریخته شدن آبرو از آن چیزهاییست که آدم تا برای خودش یا اطرافیانش پیش نیاید نمی‌فهمد چه هزینه زیادی است. حس می‌کنیم یک توئیت که به جایی بر نمی‌خورد، فوقش قضیه بزرگنمایی شده یا اشتباه بوده و فلانی هم تکذیب می‌کند. اما آبرو از آن آب‌هاییست که وقتی می‌رود به جوب باز نمی‌گردد. روابطی که با یک اتهام نابود می‌شوند دیگر با هزار دلیل و مدرک بازسازی نمی‌شوند. فرقی نمی‌کند که خانواده آدم باشند یا دوستان نزدیک. بی دلیل نیست که می‌شنویم کسی بعد از آنکه به حق یا ناحق آبرویش رفته اقدام به خودکشی می‌کند و کسی شهرش را ترک می‌کند.

ریختن آبرو مقدمه‌ای برای محاکمه و سپس مجازات یا تبرئه شدن نیست. ریختن آبرو به شیوه‌ای که اتفاق افتاد خود مجازات است. برای جرمی که دادگاهش هنوز برگزار نشده‌است. سوال اینجا‌ست که آیا در یک شبکه اجتماعی زمینه برای تشخیص برحق بودن چنین مجازاتی فراهم است؟

Brandi Ibrao عکس از
Brandi Ibrao عکس از

افشای نام متهم قبل از اثبات جرم

در افشاگری‌های اخیر نام‌هایی منتشر شد که به طرز جالبی به رسانه‌ها هم راه پیدا کرد. نام که چه عرض کنم. سردر مقاله‌ها هم عکس افراد دیده می‌شد. وقتی تا سال‌ها نام کسی مثل بابک زنجانی در رسانه‌ها ب.ز. اعلام می‌شود، راه پیدا کردن یک شبه اسامی زیادی از توئیتر و اینستاگرام به رسانه‌ها سوال برانگیز است. در حد اطلاعات من این کار بر خلاف قانون است. نگاهی به این مطلب بیاندازید.

شبکه‌های اجتماعی و خطاهای شناختی ما

موضوع آزار جنسی به قدری موضوع حساس و پر تنشی است که می‌تواند به سادگی در بازگو کردن شرایط آزار و نشان دادن عمق عوارض مخرب آن، بالا و پایین اتفاق بیفتد. به این ترتیب به سادگی یک آزار جنسی می‌تواند به شکل یک تجاوز جنسی درآید. طبعا شبکه‌های اجتماعی، واسطه مناسبی برای نمایش عمق فاجعه نیستند. باز هم صحبت از این نیست که آزارگر باید یا نباید تاوان دهد. سوال این است که میزان مجازات لازم برای هر عملی چقدر است.

وقتی واقعه‌ای در چند جمله روایت می‌شود، بی‌نهایت جزئیات شرایطی که منجر به آن واقعه شده از نظر دور می‌ماند. شرایطی که اگر به درستی فهمیده شوند، می‌توانند نوع نگاه ما را به کلی دگرگون کنند. اهمیت درک شرایط در این است که حتی می‌تواند نقش و سهم ما را به عنوان قسمتی از جامعه‌ای که شرایط آزار و تجاوز را پیش آورده به ما یاداوری کند.

این‌ها را بگذاریم کنار اینکه شبکه‌های اجتماعی بر اساس فرمول‌هایی معیوب کار می‌کنند که به سادگی می‌توانند حقیقت را دگرگون شده تحویل ما دهند. پادکست استرینگ کست این خطاهای شناختی را در مجموعه پساحقیقت به خوبی توضیح داده که گوش دادن آن و به طور خاص قسمت دوم آن را پیشنهاد می‌کنم.

زمان

زخم یک آزار یا یک تجاوز شاید هیچوقت از زندگی یک انسان پاک نشود. اما همزمان نباید فراموش کنیم که آزارگر هم از مریخ نیامده است. چه بسا در فاصله بین ارتکاب به آزار تا رسوایی در شبکه‌های اجتماعی تغییرات زیادی به وجود آمده باشد. "طلب بخشش از قربانی یا تعدادی از قربانیان" و "پیش بردن روند درمانی" اتفاقاتی قابل تصور هستند. صحبت از فضایی صفر و صدی نیست. صحبت از بخشش مطلق در برابر اشد مجازات نیست. صحبت از مجازاتِ لازمی‌است که اگر به شیوه‌ای اشتباه انجام شود، اثرات مخرب آن برای کل جامعه، چند برابر از آن چیزی که پیشتر از آن صحبت شد خواهد بود.

شکایت بی‌نام و نشان

یکی از پدیده‌هایی که در موج اخیر دیده شد، کانال‌هایی هستند که حاضرند بی‌نام، گزارش‌ها درباره آزار و تجاوز را دریافت و آن را منتشر کنند! این کار یک خیر دارد و هزار شر. خیرش این است که می‌توان با هزینه بسیار کمتری ساکت نبود.

اما به چه قیمتی؟ به این قیمت که هر کسی می‌تواند در معرض اتهام قرار بگیرد و آبرویش برود بدون اینکه بتواند حتی از خود دفاع کند. بدون اینکه بداند برای کدام اشتباهش مورد مواخذه قرار گرفته است. اصلا از چه کسی باید دلجویی کند و برای کدام یکی از خطاهایش باید تنبیه شود؟ هرچند احتمالا گردانندگان چنین کانال‌هایی قصد خیری دارند، امیدوارم با مشاهده آسیب‌های آن، این روند را متوقف کنند و به گونه‌ای سازنده‌تر پیگیر حقوق ضایع شده قربانیان باشند.

شکایت بی‌نام در فضای دیگری می‌تواند سازنده باشد. در فضایی که هدف به جای افشاگری، بررسی و پیگیری شکایت است. برای مثال وقتی نهاد یا گروهی وظیفه تحقیق (و نه افشاگری) درباره شکایتی را به عهده می‌گیرد، ممکن است تشخیص دهد نام شاکی محفوظ بماند. مثلا چنین روندی می‌تواند در سازمان‌ها به ابراز و گزارش بیشتر موارد آزار کمک کند. تفاوت در نوع اقدامی‌است که این مرجع می‌کند. اینکه کار آن مرجع صرفا افشاگری‌است یا وظیفه‌اش تحقیق و بررسی شکایات مطرح شده است.

امکان سوءاستفاده از احساسات عمومی

من تمام آنچه که تا اینجا نوشتم با فرض گناهکار بودن کسی‌است که مورد اتهام قرار گرفته. حالا یک لحظه تصور کنید وقتی شبکه‌های اجتماعی به عنوان یک مجرای رسوا کردن این و آن به رسمیت شناخته شوند، چه راحت می‌شود از هر کسی انتقام کشی کرد و با داستان پر آب و تابی از جزئیات یک آزار یا یک تجاوز غیر واقعی گفت. باز هم باید در ذهن داشته باشیم که شاید آدم بی‌گناه در نهایت تبرئه شود، اما هزینه‌ای که در این راه پرداخت می‌کند و روابطی که در این راه نابود می‌شوند، غیر قابل بازگشت هستند. کارلین بوریسنکو که خود قربانی تجاوز جنسی است، در این نوشته به قسمت تاریک پویش‌هایی مثل #metoo و قربانیان مرد آن می‌پردازد: The Dark Side Of #metoo. خواندن مواردی مانند این نوشته، عمق اتفاقی که در خلال این افشاگری‌ها رخ می‌دهد را نشان می‌دهد.

عکس از Jill Heyer
عکس از Jill Heyer

انتخاب راه سازنده

پس بهترین راه برای رسیدن به عدالت چیست؟ احتمالا هیچوقت نشود راهی پیدا کرد که برای تمام موارد چاره ساز باشد. شاید جایی شکایت قضایی بهترین راه باشد و شاید گاهی دستگاه قضایی ما از اجرای عدالت ناتوان باشد. هدف من از بیان مواردی که در بالا آوردم قبل از هر چیز، جلب توجه‌ها به جوانب بیشتری از یک جریان است. حتما شبکه‌های اجتماعی هنوز هم راه مناسبی برای وارد کردن فشار اجتماعی در موارد گوناگون هستند. اینکه چه زمانی وقت مناسب برای استفاده از آن‌هاست، نیاز به مراقبت بیشتری دارد.

اولین قدمی که هر کدام از ما باید برداریم این است که یاد بگیریم صحبت از قربانی بودن ننگ نیست. باید قبح صحبت کردن از "قربانی آزار و تجاوز بودن" ریخته شود. این یکی از دستاوردهای مهم جریانی‌است که در شبکه‌های اجتماعی به راه افتاده است. این تازه اول راه است و هنوز باید راهی طولانی طی شود.

زمانی که من طرح این نوشته را در ذهنم کامل می‌کردم، با دوستان و عزیزانی از دو طرف این ماجرا رو‌به‌رو شدم. کسانی که قربانی آزار و تجاوز بودند و کسانی که در موج اخیر در معرض افشاگری‌های شبکه‌های اجتماعی قرار گرفتند. شنیدن داستان هیچ کدام از این دو گروه خالی از رنج و غم نبود.

آیا می‌شود به کسی که مورد آزار و تجاوز قرار گرفته و این درد تا پایان عمر همراهش است به این سادگی راه حل داد؟ اگر هم بشود قطعا راه حل آن در اینجا نیست. فقط امیدوارم بی‌شمار دختران، زنان و البته مردانی که بار اشتباه‌های جامعه‌ای رشد نیافته را به دوش می‌کشند، بدون اینکه از حق خود بگذرند، مسیری با کمترین عوارض را برای احقاق حق خود انتخاب کنند؛ و امیدوارم ما هم به عنوان مخاطبان شبکه‌های اجتماعی، آهسته‌تر قضاوت کنیم و سازنده‌تر مشارکت.


پ.ن. موضوعی که گذشت بسیار بحث‌برانگیز است. طبیعتا موافقان و مخالفان خود را دارد و می‌تواند بحث‌های داغ و پر آهی را وسط بکشد. شنیدن صداهای مختلف و مخالف یکی از بهترین راه‌ها برای رشد همه ماست. خوشحال می‌شوم نکته یا تجربه‌تان را به عنوان نظر در زیر یا اگر لازم است شخصی مطرح شود با ایمیل شخصی من در میان بگذارید: fa.ayat@gmail.com

شبکه های اجتماعیتجاوزآزار جنسیافشاگریتوئیتر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید