هر سال نزدیک سال نو که میشه جارو و دستمال بدست ، میریم سراغ خونه تکونی . هدفمون اینه که گرد و خاک رو از خونه پاک کنیم و راه نفس کشیدن دوباره رو به خودمون بدیم . تمیز کردن خونه یه طرف و کمد خونه یه طرف ! واسه خودمون زمان میزاریم که دو ساعته از پسش برمیایم اما غافل از اینکه تو اون کمد دنیایی نهفته است که روزها ما رو مشغول می کنه!
لابلای اوراق کتابهای درسی ، برگه های نقاشی ، شیشه های خالی عطر ، عکس های دسته جمعی و نامه هایی که جای انگشت هایمان را با خود حمل می کنن !
حجم خاطرات تلخ و شیرینی که تو این لوازم هست ، ما رو از فضای حاضر پرت می کنه به سالهای دور ، به جوانی ، به دورانی پر از شور و هیاهو و غافل میشیم از زمان . یه وقت به خودمون میاییم که روز گذشته ، هوا تاریک شده و هنوز دستمال گردگیری تو دستای ما تمیز ِ تمیز مونده !
حتما شما هم این لحظات رو تجربه کردین می خوام بگم اگه این وسط یاد یکی افتادین که مدتی ازش غافل بودین ولی با یادش لبخند زدین حتما یه زمانی رو براش بزارین و تو سال نو به دیدنش برید
زندگی خیلی به ما زمان نمیده!
#فریما_محمودی
#متن_ادبی#نویسنده#شور#زمان#زندگی
#دوست_داشتن#عشق