امروز باهاش حرف زدم مفصل قبل از فاینال
بهش گفتم تصویری؟ گفت منم آدمم و یادآور میشه و فلان
صوتی حرف زدیم.
بهش گفتم از چیزایی که اذیتم کرد و هنوزم می کنه
از اینکه چقدر زیادی منطقیه و کاش تو دنیای دور و برم یه آدم به منطقی بودن اون ببینم و با دمپایی بکنم دنبالش ، نیابتی به جای اون=)
خدای من
چقدر دوست دارم هنوزم بشینیم باهم پشت سر بی عقل بودن ایتالیایی ها
خوابای من از سوییس
و مضحک بودن بروکراسی اداری ایتالیا حرف بزنیم
چقدر دوست دارم باز رخش رو ببینم و بگم: عین سرباز نقش برجستههای تخت جمشیدی! بعد بخنده بگه: دیوونه:)
بهش گفتم از رپ بدم میاد
بهش گفتم از چپ متنفرم
بهم گفت: جمله باهم سنخیت نداشتیمی که روز آخر بهش گفتم اذیتش کرده
بهش گفتم : گفتم که یه چیزی بگی، باز نگفتی ؛
گفت خب تو اگه جای من بودی چی میگفتی؟
گفتم: من که یه فنی منطقی نیستم؛ نمیدونم
بعد دوباره گفت : خب چی بگم ؟ انتظار نداری که بگم برگردیم؟
گفتم: نه.(بچه ها من از خدامه برگردیم:( خدایا من از خدامه یکی دوستم داشته باشه. دارم از تنهایی دق میکنم.)
[دارم از این سکوت و انجماد، دق میکنم.]
گفت خب پس[رضا منتظر شنیدن تردید من بودی؟ بودی یا نه؟]
بعد هم گفت: تنها راهی که به ذهنم میرسه گذر کردنه.
طول کال خودم رو یکم پارانوئید جلوه دادم. یه بار ازش پرسیدم : داشتی بهم میخندیدی؟ گفت نه
(میخواستم مجبورش کنم تصویرشو وصل کنه ببینمش، دلم لک زده بود؛ ولی گول نخورد هیچ کدومشو)
حتی موقعی که میخواستم حرف بزنم و گفتم بیخیال هر موقع شد ویدیو وال میگم؛گفت: میخوای گولم بزنی؟
گفتم: گول چی؟:)))