باز دوباره آخرین پستی که اینجا نوشتم مربوط به 8 ماه پیشه:)))
تو این 8 ماه مصاحبه استعداد درخشان استاد محور رو قبول شدم؛ بالینی کودک شد
هردوتا کنکور بهداشت و علوم رو قبول نشدم(بهداشت رتبم خوب بود به نسبت ولی، 164 بود)
دقیقا شب اول مهر رضا رو بطور کامل از زندگیم حذف کردم و دیگه هیچ هیچ هیچ براش امیدی قائل نیستم.
با چای شیرین کلاس مواجه شدم و هی رفت رو مخم، البته منم تحت تأثیر بدگوییها قرار گرفتم و هی دیدم نسبت بهش بد تر شد.
شنبه(سه روز دیگه) ارائه افروز رو دارم و براش بینهایت یک ماه پیش استرس داشتم و وقت میذاشتم ولی الان تقریبا ریلکسم و میگم: من خیییلی سختتر از اینارو هم طی کردم.
فقط واسه شنبه چالشم اینه که اون حس نفرت نسبت به ف. م رو کنترل کنم و رو مخم نباشه.
من دوشنبه هم برای زبان ارائه دارم و سرشار از استرسم.. جدی
ولی اینو هم میدونم واسه اونم خبری نیست و شنبه بلافاصله بعد از ارائه، می چسبم بهش. کما اینکه 11و نیم هم کلاسام تموم میشن.
کلا بخوام بگم فشار اصلی چایشیرین سر کلاسهای افروزه
اونم انگار بخاطر اینکه یه ناخودآگاه و شاید هم کمی خوداگاهی از من میخواسته خودش رو به افروز نزدیک کنه ولی خانم چای شیرین مانع شده وگرنه که کریم وکلانتری اصلا واسم مهم نیستند.
مورد دیگه اینه که من کمتر از 2 ماه دیگه تا امتحانای پایان ترم وقت دارم و باید خوب از پسشون بر بیام. هر طوری شده باید خوب بدمشون
الان تمرکز رو میذارم رو ارائه افروز
میدونم که وقت و انرژی زیادی واسش گذاشتم ولی هر خرابی ای هم بار بیاد من همون بز لجباز و جسورم. باز ادامه میدم و سر افکنده نیستم.