اغلب اوقات مردم از تمایل خود به بهبود برند شخصی میگویند. بدون شک شما میدانید که برند تجاری چیست و ما نیز هنگام گفتوگو دربارهی بازاریابی اینفلوئنسرها (اینفلوئنسر مارکتینگ)، مرتباً به برندها اشاره میکنیم. احتمالاً شما چندان به داشتن یک برند شخصی فکر نمیکنید. تصور “برندسازی شخصی” برای اغلب مردم نامتعارف است. اما در عصر آنلاین کنونی و درجایی که اشیاء، اعم از خوب یا بد، برای همیشه بر روی اینترنت میمانند، برندسازی شخصی میتواند بیش از هر زمان دیگری مهم فرض شود.
آیا تابهحال نام خود را در گوگل جستجو کردهاید؟ مسلماً خواهید یافت که اشخاص همنام شما هم وجود دارند. اما وقتی مطالبی را میبینید که به شما اشاره میکنند، آیا این مطالب شما را آنگونه نشان میدهند که میخواهید دنیا ببیند؟ یا آنکه باید تغییراتی در اطلاعات آنلاین خود ایجاد کنید و میزان مقبولیت آنها را افزایش دهید تا شما را به شکل مطلوبتری معرفی کنند؟
در این خصوص، مردم بهصورت آفلاین چه دریافتی از شما دارند؟ آیا آنها شما و ارزشهایتان را به کسبوکارتان و ارزشهای آن ربط میدهند؟
برند شخصی شما راهی است برای ارتقا دادن شما و ترکیب منحصربهفردی است از مهارتها، تجربه، و شخصیتی که میخواهید دنیا آن را ببیند. این برند داستان شما را حکایت میکند و منش، رفتار، کلمات گفت شده و گفته نشده، و طرز برخورد شما را بازتاب میدهد.
شما از برندسازی شخصی خودتان برای متمایز شدن از دیگران استفاده میکنید. شما بامهارت تمام میتوانید برند شخصی خود را بهگونهای با کسبوکارتان پیوند دهید که احتمالاً هیچ برند دیگری یارای انجام آن را ندارد.
برند شخصی شما ازنظر حرفهای تصویری است که مردم از شما میبینند و میتواند ترکیبی باشد از اینکه مردم در زندگی واقعی چگونه به شما مینگرند، رسانهها شما را چگونه نشان میدهند، و نیز تأثیری که اطلاعات آنلاین شما بر روی مردم میگذارند.
شما میتوانید برند شخصی خود را نادیده بگیرید و اجازه دهید تا بهصورت خودجوش و احتمالاً نامنظم و خارج از کنترل شما شکل گیرد، یا آنکه در آن تغییراتی ایجاد کنید تا شما را همان شخصی معرفی کند که دوست دارید باشید.
در روزگار ماقبل اینترنت، برند شخصی شما تنها همان کارت تجاریتان بود و تنها اگر در رسانهها شهرت بالایی داشتید یا بهصورت یک چهرهی تبلیغاتی بسیار قوی ظاهر میشدید، مردم اندکی چیزهایی از شما میشنیدند. در دنیای عمومی امروز و درجایی که هر حرکت کوچکی به مقدار بسیار زیادی در رسانههای اجتماعی موردبحث و گفتوگو قرار میگیرد، شما دیگر هرگز یک شخص ناشناس نخواهید ماند.
داشتن برند شخصی میتواند برای حرفهی شما حیاتی باشد. این برند وسیلهای است که از طریق آن خود را به مراجعهکنندگان فعلی و بالقوه معرفی میکنید و به شما این فرصت را میدهد تا اطمینان حاصل کنید که مردم شما را بهگونهای میبینند که میخواهید، و نه بهصورت دلخواه خودشان یا احتمالاً به روشی که میتواند مضر باشد.
برند شخصی به شما فرصت تقویت نقاط قوت و خواستههایتان را میدهد و در مردم این باور را ایجاد میکند که شما را بهتر میشناسند. مردم نیز به کسانی که گمان میکنند آنها را میشناسند، اعتماد بسیار بالاتری دارند؛ حتی افراد ناشناسی که شخصاً آنها را ندیدهاند.
چنین وضعیتی را میتوان بهوضوح در دوران انتخابات مشاهده کرد. درحالیکه مردمان بسیاری به دنبال دانستن دیدگاههای نامزدهای انتخاباتی در خصوص مسائلی هستند که برایشان مهم است، سایر رأیدهندگان علاقهی کمتری به این فرایند نشان میدهند و به نامی رأی میدهند که بتوانند آن را بشناسند. جای تعجب نیست که نامزدهای دارای برند شخصی قوی، فارغ از دیدگاهها و عقاید سیاسیشان در عالم سیاست به موفقیت میرسند. بهعنوانمثال، شما فارغ ازنظری که دربارهی دونالد ترامپ بهعنوان یک رئیسجمهور دارید، نمیتوانید منکر این مسئله شوید که او یک برند شخصی قوی دارد، برندی که باعث شد مردم بسیاری به او رأی دهند.
اگر بخواهید فرد تأثیرگذاری در نظر گرفته شوید، به خلق یک برند تجاری قوی نیاز دارید. برند شخصی شما میتواند شما را از دیگران متمایز کند. شما میتوانید از برند شخصی خود برای نشان دادن دانش و مهارتهایتان در حوزهی تخصصی خود استفاده کنید.
برند شخصی به روشهای بسیاری میتواند شما را به یادماندی کند. این برند شخصی است که شما را از هزاران فرد دیگر متمایز میکند.
مشخصاً نسل هزاره (Millennials) اعتمادی به تبلیغات ندارد. ۸۴% از افراد این نسل نه به تبلیغات اعتماد دارند و نه به برندهایی که آنها را ایجاد میکنند. اما درعینحال این افراد، آمادگی اعتماد به کسانی را دارند که احساس میکنند آنها را میشناسند (حتی کاسبان موجود در پس پردهی برندهایی که از آنها تنفر دارند).
این به معنی تجدیدنظر اساسی حول این مسئله که کسبوکارها چگونه برای خود بازاریابی میکنند، و بهطورقطع یکی از دلایلی است که چرا بازاریابی اینفلوئنسرها در طی سالهای اخیر به این اندازه موفقیتآمیز بوده است.
حرکتی در جهت شخصیسازی افراد اصلی یک کسبوکار انجامشده است. مسلماً انجام این کار در کسبوکارهای کوچک آسان است (تفاوت اندکی میان یک کاسب تنها و کسبوکار او وجود دارد) و البته برای شرکتها بسیار دشوارتر خواهد بود، اما برخی هم این کار را بهخوبی انجام میدهند. استیو جابز حتی بیش از آنکه اصطلاح برندسازی شخصی متداول شود، برای متمایز کردن خود بهعنوان چهرهی برند Apple بهخوبی از برندسازی شخصی استفاده کرد.
ایجاد برند شخصی، نیازمند تأمل و درونگرایی بسیار عمیقی است و به شما کمک میکند تا خود را بشناسید، یعنی همان کاری که عدهی بسیار کمی آن را انجام میدهند. اکثر افراد، وصف خود را کار بسیار دشواری میدانند اما غالباً توضیح این موضوع را که میخواهند چگونه باشند، آسانتر میدانند.
اگر هدف غایی شما از داشتن برند شخصی، بهبود عملکرد کسبوکارتان باشد، ابتدا باید از این مسئله اطمینان حاصل کنید که مشتریان گروه هدف خود را میشناسید. برند شخصی باید با مراجعهکنندگان مدنظر شما همخوانی داشته باشد.
این مسئله موضوع جدیدی نیست و تاجران سالها است که چنین کاری را انجام میدهند، سالها پیش از اینترنت. به تصویری فکر کنید که هیو هفنر در طول زندگی بزرگسالی از خود نمایش داده است. احتمالاً او هیچگاه چیزی دربارهی برندسازی شخصی نشنیده باشد، اما این فرصت را به خود داده است تا بهعنوان چهرهی امپراتوری مجلهی پلی بوی شناخته شود و سبک زندگی او نیز بهگونهای بوده است که خوانندگان مجلهاش به آن رشک میبردند. او هرگز نمیتوانست سبک زندگی خودش را داشته باشد، اگر که یک شرکت محافظهکارتری را اداره میکرد و از بعد سیاسی نیز مشتریان درستتری را هدف میگرفت.
درنهایت شما میخواهید بهصورت فردی شناخته شوید که به نوع خاصی از مردم اهمیت میدهد، مردمانی که میخواهید آنها را مراجعهکنندگان بالقوه و بالفعل خود بسازید.
بخش مهم برندسازی شخصی شما شامل حصول اطمینان از این موضوع است که با همان مسائل و مشکلاتی مواجه خواهید شد که بازار هدف شما مواجه خواهد شد. تنها تفاوت در اینجا است که شما میتوانید نشان دهید، راهحلی برای برخی از این مشکلات یافتهاید، راهحلی که میخواهید آن را با دیگران به اشتراک بگذارید.
شما نمیخواهید در شرایط کلیشهای و شبیه فروشندگان ماشینهای مستعمل باشید، حتی اگر در کار فروش خودرو هستید. مشتریان عیبجو، کسبوکارها را محدود به امر فروش میدانند و تمامی هدف برندسازی شخصی آن است که به عقب برگردد و تأکید را از روی مبحث فروش بردارد.
امروزه نمیتوانید اهمیت شبکههای اجتماعی را نادیده بگیرید. بخشی از برندسازی شخصی شما باید شامل داشتن حسابهای کاربری در تمامی شبکههای اجتماعی باشد، یعنی درجایی که مخاطبان وقت خود را میگذرانند. شما باید درخواستهای دوستی را آزادانه بپذیرید و نباید حسابهای کاربری خود را شخصی کنید. اگر قرار بر آن است که حساب فیسبوکی خود را فقط به دوستان و آشنایان اختصاص دهید، حتماً باید حساب جداگانهای را با نامی متفاوت به این منظور اختصاص دهید.
برندسازی خصوصی شما باید ثابت بماند و شما نیز همیشه باید با برند شخصی خودتان همخوانی داشته باشید.
این موضوع تنها به آن معنی نیست که همیشه مطابق آنچه از خود نشان دادهاید رفتار کنید، گرچه این نکته نیز مهم است، بلکه شامل عواملی است که بیشتری میتوانند برند تجاری شما را بازتاب دهند. شما باید برای طرح رنگ و فونتهای ثابت تصمیمگیری کنید. همچنین باید این رنگ و فونتها را در همهجا برید. همین رنگ و فونت را هم باید در تارنما، حساب کاربری اجتماعی، کارتهای تجاری و هر چیزی که چاپ میکنید، به کار برید. اگر کسبوکاری را نمایش میدهید، این موارد باید بارنگها و فونتهای کسبوکار شما همخوانی داشته باشند.
شما ناگزیر خواهید شد تا به هر چیزی که در اینجا و بهصورت عمومی مورداستفاده قرار میدهید، توجه کنید. حتی باید به چیزهایی مانند پینوشت ایمیلهای خود، لوازم اداری، حسابهای کاربری و صورتحسابها، و نیز هرگونه جزوهای که در دست دارید، توجه کنید. حتی شاید ماشینی را بخرید که با رنگ ترجیحی شما همخوانی داشته باشد و در هر رویداد عمومی که شرکت میکنید، کراواتها و لباسهای دارای رنگهای متناسب بپوشید.
از دنیای آفلاین غافل نشوید. برند شخصی شما باید دربرگیرندهی تمامی اماکنی باشد که ممکن است در آنها با مشتریان خود برخورد کنید. آن دسته از کارتهای تجاری که به سبک قدیمی طراحیشدهاند، بهاندازهی صفحات اجتماعی مهم هستند. فراموش نکنید که موضوع تجاری خود را در این موارد نیز اعمال کنید.
هر جا که میروید، کارتهای تجاری خود را همراه داشته باشید. این مسئله هنوز هم بهاندازهی چهل سال پیش اهمیت دارد. هر زمان که در شبکه با فرد جدیدی برخورد میکنید و این شخص معیارهای گروه هدف شما را داشته باشد، کارت تجاری خود را نشان دهید.
برند شخصی باید تمامی زندگی اجتماعی شما را در برگیرد. حتی باید شامل نوع پوشش شما در اماکن عمومی باشد.
من همانطور که نمیتوانم یک خوانندهی سرشناس راک را در حالی تصور کنم که برای رفتن به خرید، لباس مهمانی پوشیده است، نمیتوانم دونالد ترامپ را در حالی تصور کنم که با شلوار جین قدیمی و تیشرت در خیابان در حال پرسه زدن است. تصویر کلی شما در محیطهای عمومی باید در شأن برند شخصی شما باشد.
کارهای شما باید با برندسازی شخصی شما همخوانی داشته باشد
راز موفقیت برندسازی شخصی، داشتن ثبات درونی است. شما سعی میکنید، چهری بیرونی خود را شکل دهید. این بدان معنی است که ناچارید متناسب با آن چهره عمل کنید و به همین دلیل است که واکنش عموم میتواند نسبت به خبرهای دو نفر که یک رفتار مشابه را انجام میدهند، کاملاً متفاوت باشد. بهعنوانمثال این امکان وجود دارد که عمل شخص اول مردم را بهتزده کند درحالیکه انجام همان عمل توسط شخص دوم، با انتظاراتی که مردم از او دارند کاملاً متناسب باشد.
واکنش مردم نسبت به خبر مصرف مواد مخدر توسط یک فرد سیاسی را تصور کنید. چنین خبری میتواند به معنی پایان کار سیاسی آن فرد باشد زیرا این عمل میتواند با برندسازی شخصی و انتظارات عمومی همخوانی نداشته باشد. از طرفی دیگر تصور کنید که یک خوانندهی هویمتال، مواد مخدر مصرف کند. چنین چیزی حتی جنبهی خبر نیز پیدا نمیکند زیرا با انتظارات شما از چنین فردی جور درمیآید و حتی ممکن است جایگاه او را در میان مخاطبان اصلیاش ارتقا دهد.
یک شخص عادی که کسبوکار کوچکی دارد، احتمالاً نسبت به برند شخصی خود چنین عقاید سفت و سختی نداشته باشد. بههرحال، شما هنوز هم باید بهگونهای عمل کنید که با چهرهی ارائهشده از شما تناسب داشته باشد. اگر خود را فردی نشان میدهید که به مشتریان خود علاقهمند بوده و به آنها توجه دارد، پس ضرورتاً باید به ایرادهایی که از شما میگیرند گوش دهید و سعی در برطرف کردن تمامی مشکلاتی داشته باشید که ممکن با محصولات شما پیدا کنند.
از همه مهمتر آنکه برند شخصی شما حتماً باید درست و قابلاعتماد باشد. بهطورقطع این برند بخشی از معایب شما را نادیده خواهد گرفت و شما ناچار خواهید شد تا آن را اندکی و متناسب با دریافت گروه هدفتان تغییر دهید، اما باید حقیقی و واقعی باشد. نشان دادن یک شخص غیرواقعی که زندگی دروغینی دارد، کار دشواری نیست.
برند شخصی شما باید با چیزهایی که مردم پشت سر شما میگویند، همخوانی داشته باشد. اگر مردم برند شخصی شما را باور ندارند