ویرگول
ورودثبت نام
Farnaz Haghighi
Farnaz Haghighi
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

پشت نقاب ها...



پشت نقاب هایمان شاید کسی نشسته باشد! توی تاریکی‌روحمان؛ کنجی ساکن شده و با حالی خراب روی خرابه های قلبمان، راه میرود.

پشت نقاب هایمان، پشت آن صورت های رنگی مان، شاید کسی چشم انتظار کمک نشسته باشد. شاید اگر بیشتر گوش کنیم، زمزمه های درد آلودش را هم بشنویم!

شب به شب، وقتی صورتک‌ خندان رنگی را پایین میکشیم؛ با یک صورتک‌ کوچک مفلوک مواجه ایم؛ که لبخند اصلا به صورتش نمی اید!

چرا پشت نقاب ها؛ همه چیز تاریک تر است؟ چرا روحمان مدت هاست یک خاکستری عمیق است و طراوت رنگی بودن را نچشیده؟

کاش آنکه از درون مان؛ ناله ی درد میکند را دریابیم و نگذاریم همان جا، روی همان خرابه های روح، از درد جان بدهد.

پشت نقاب هایمان!
پشت نقاب هایمان!




یه دختر که عاشق فیلم و موزیک و کتابه ، وسطش روانشناسی هم میخونه!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید